کتاب نسیمی از بهشت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
{{Infobox|title=نسیمی از بهشت|image=[[پرونده:2نسیمی از بهشت.jpg]]|caption=سفرنامهای با حکایتهای شیرین و خواندنی از سفر آزادگان از حرم امام خمینی(ره) تا حرم امام رضا(ع)|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=حروف چین و صفحه آرا|label4=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label5=ناشر|label6=سال نشر|label7=شمارگان|label8=قیمت|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=صفر عبدالملکی|data3=فاطمه توانایی|data4=آبرنگ، سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر|data5=امید آزادگان|data6=1381|data7=3000|data8=15000 ریال|data9=328|data10=964-5815-08-8|data11=رقعی|data12=کتاب(خاطره)}}'''نسیمی از بهشت در واقع سفرنامهای با حکایتهای شیرین و خواندنی از سفر آزادگان از حرم امام خمینی<sup>(ره)</sup> تا حرم امام رضا<sup>(ع)</sup> است.''' | |||
{{Infobox|title=نسیمی از بهشت|image=[[پرونده:2نسیمی از بهشت.jpg]]|caption=سفرنامهای با حکایتهای شیرین و خواندنی از سفر آزادگان از حرم امام خمینی(ره) تا حرم امام رضا(ع)|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=حروف چین و صفحه آرا|label4=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label5=ناشر|label6=سال نشر|label7=شمارگان|label8=قیمت|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=صفر عبدالملکی|data3=فاطمه توانایی|data4=آبرنگ، سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر|data5=امید آزادگان|data6=1381|data7=3000|data8=15000 ریال|data9=328|data10=964-5815-08-8|data11=رقعی|data12=کتاب(خاطره)}} | |||
== فراداده کتاب == | |||
'''نویسنده:''' صفر عبدالملکی | '''نویسنده:''' صفر عبدالملکی | ||
| خط ۱۶: | خط ۱۴: | ||
'''شمارگان: ''' 3000 | '''شمارگان: ''' 3000 | ||
'''قیمت :''' 15000 ریال | '''قیمت:''' 15000 ریال | ||
'''تعداد صفحات:''' 328 | '''تعداد صفحات:''' 328 | ||
| خط ۲۶: | خط ۲۴: | ||
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== | == معرفی کتاب == | ||
این کتاب سفرنامهای است از سفر آزادگان از حرم امام خمینی<sup>ره</sup> تاحرم امام رضا<sup> | این کتاب سفرنامهای است از سفر آزادگان از حرم امام خمینی<sup>(ره)</sup> تاحرم امام رضا<sup>(ع)</sup>که در آن نویسنده طی مصاحبههای متعددی برخی از خاطرات آزادگان را در بخشهای مختلف و تحت عناوین یادشده آورده است. | ||
== | == گزیدهای از محتوای کتاب == | ||
بعداز ظهر اولین روزی که بستری شدم، اسیر جوانمردی به عیادتم آمد. تا آن روز او را ندیده بودم. چهرهی باز و دوستداشتنی داشت. آرام سلام کرد و کنار تختم نشست. با لبخندی زیبا جلوتر آمد و دستش را به موهای سروصورتم کشید و گفت: «آقاجان ناراحت نباش، صبور باش. تو جوان با ایمان و شجاعی هستی. دوران سختی را تا به امروز پشتسر گذاشتهای. بدون شک خداوند بزرگ تو را دوست داشته که با این همه مصیبت تو را نگه داشته، تو خوب میشوی.» او احمد زجاجی را صدا کرد و گفت: «احمدآقا، از خدمتکردن به این اسیر نوجوان کوتاهی مکن. خدا مزدت را خواهد داد.» زجاجی گفت: «حاجآقا تا آنجایی که توان دارم در خدمت او خواهم بود.» او دستی به پاهایم کشید و گفت: «خدا همراهت باشد.» و رفت. از اسیر قطع نخاعی پرسیدم: «او کیست؟» گفت: «او سیدی روحانی است. که به او سیدعلیاکبر ابوترابی میگویند. بیشتر اسیران ایرانی او را میشناسند. آوازهی مردنگی و اخلاص و معرفت او زبانزد دوست و دشمن است. حتی افسران ردهبالای عراقی به او احترام میگذارند.».<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام | بعداز ظهر اولین روزی که بستری شدم، اسیر جوانمردی به عیادتم آمد. تا آن روز او را ندیده بودم. چهرهی باز و دوستداشتنی داشت. آرام سلام کرد و کنار تختم نشست. با لبخندی زیبا جلوتر آمد و دستش را به موهای سروصورتم کشید و گفت: <blockquote>«آقاجان ناراحت نباش، صبور باش. تو جوان با ایمان و شجاعی هستی. دوران سختی را تا به امروز پشتسر گذاشتهای. بدون شک خداوند بزرگ تو را دوست داشته که با این همه مصیبت تو را نگه داشته، تو خوب میشوی.»</blockquote>او احمد زجاجی را صدا کرد و گفت: <blockquote>«احمدآقا، از خدمتکردن به این اسیر نوجوان کوتاهی مکن. خدا مزدت را خواهد داد.» </blockquote>زجاجی گفت: <blockquote>«حاجآقا تا آنجایی که توان دارم در خدمت او خواهم بود.» </blockquote>او دستی به پاهایم کشید و گفت: <blockquote>«خدا همراهت باشد.» و رفت. </blockquote>از اسیر قطع نخاعی پرسیدم: <blockquote>«او کیست؟» </blockquote>گفت: <blockquote>«او سیدی روحانی است. که به او [[سید علی اکبر ابو ترابی فرد|سیدعلیاکبر ابوترابی]] میگویند. بیشتر اسیران ایرانی او را میشناسند. آوازهی مردنگی و اخلاص و معرفت او زبانزد دوست و دشمن است. حتی افسران ردهبالای عراقی به او احترام میگذارند.».<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: [https://www.mfpa.ir انتشارات پیام آزادگان]،</ref></blockquote> | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[اسرا]] | |||
* [[خاطرات خود نگاشت|خاطرات]] | * [[خاطرات خود نگاشت|خاطرات]] | ||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده: | [[رده:اسارت و اسیران]] | ||
[[رده:اسرا]] | |||
[[رده:افراد (آزادهها)]] | |||
[[رده:کتاب]] | |||
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۵۸
نسیمی از بهشت در واقع سفرنامهای با حکایتهای شیرین و خواندنی از سفر آزادگان از حرم امام خمینی(ره) تا حرم امام رضا(ع) است.
فراداده کتاب
نویسنده: صفر عبدالملکی
حروف چین و صفحه آرا: فاطمه توانایی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: آبرنگ، سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر
ناشر: امید آزادگان
سال نشر: 1381
شمارگان: 3000
قیمت: 15000 ریال
تعداد صفحات: 328
شابک: 8-08-5815-964
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
این کتاب سفرنامهای است از سفر آزادگان از حرم امام خمینی(ره) تاحرم امام رضا(ع)که در آن نویسنده طی مصاحبههای متعددی برخی از خاطرات آزادگان را در بخشهای مختلف و تحت عناوین یادشده آورده است.
گزیدهای از محتوای کتاب
بعداز ظهر اولین روزی که بستری شدم، اسیر جوانمردی به عیادتم آمد. تا آن روز او را ندیده بودم. چهرهی باز و دوستداشتنی داشت. آرام سلام کرد و کنار تختم نشست. با لبخندی زیبا جلوتر آمد و دستش را به موهای سروصورتم کشید و گفت:
«آقاجان ناراحت نباش، صبور باش. تو جوان با ایمان و شجاعی هستی. دوران سختی را تا به امروز پشتسر گذاشتهای. بدون شک خداوند بزرگ تو را دوست داشته که با این همه مصیبت تو را نگه داشته، تو خوب میشوی.»
او احمد زجاجی را صدا کرد و گفت:
«احمدآقا، از خدمتکردن به این اسیر نوجوان کوتاهی مکن. خدا مزدت را خواهد داد.»
زجاجی گفت:
«حاجآقا تا آنجایی که توان دارم در خدمت او خواهم بود.»
او دستی به پاهایم کشید و گفت:
«خدا همراهت باشد.» و رفت.
از اسیر قطع نخاعی پرسیدم:
«او کیست؟»
گفت:
«او سیدی روحانی است. که به او سیدعلیاکبر ابوترابی میگویند. بیشتر اسیران ایرانی او را میشناسند. آوازهی مردنگی و اخلاص و معرفت او زبانزد دوست و دشمن است. حتی افسران ردهبالای عراقی به او احترام میگذارند.».[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،
