ضربوشتم اسیران در ماه رمضان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| (۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در این لحظه دو سرباز دیگر، درحالیكه چوب فلكی در دست داشتند، آمدند. به دستور ضابط احمد پای یكی از بچهها را در میان سیمی كه در وسط این چوب قرار داشت گذاشتند. دو طرف چوب را آن قدر پیچاندند تا خوب محكم شد. سپس بهدستور این ضابط سنگدل، همه سربازان با كابلهای خود به كف پای این برادرمان زدند. صدای فریاد او دلهای ما را میخراشید. | در این لحظه دو سرباز دیگر، درحالیكه چوب فلكی در دست داشتند، آمدند. به دستور ضابط احمد پای یكی از بچهها را در میان سیمی كه در وسط این چوب قرار داشت گذاشتند. دو طرف چوب را آن قدر پیچاندند تا خوب محكم شد. سپس بهدستور این ضابط سنگدل، همه سربازان با كابلهای خود به كف پای این برادرمان زدند. صدای فریاد او دلهای ما را میخراشید. | ||
دیدن | دیدن صحنه [[شکنجه|شكنجه]] دیگربرادران از [[شکنجه|شكنجه]] شدن خودمان آن دشوارتر بود. سرنوشت آن سه نفر دیگر هم همین بود. آنها نیز [[فلک کردن|فلک]] شدند و كف پاهایشان پر از زخم و خون شد. جراحتی كه از این ضربهها بر قلب ما وارد میشد، كمتر از جراحاتی كه بر كف پای این برادران نمایان میشد، نبود. همیشه [[شکنجه های روحی و روانی|شكنجه روحی]]، از [[شکنجه های جسمی|شكنجه جسمی]] دردناکتر است. | ||
پس از پایان این نمایش بیرحمی و سنگدلی، که برای انجام [[مراسم مذهبی و ملی در اسارت|مراسم]] مذهبی و بیستویكم ماه [[رمضان در اسارت|رمضان]] انجام شد، ضابط احمد تهدیدهای خود را به وسیله مترجم به گوش ما رساند و گفت هركس از قوانین و مقررات سرپیچی كند، سرنوشتی مانند اینها خواهد داشت. سپس به سراغ بچههای آسایشگاه 2، در آن طرف [[اردوگاه]] رفته، تعدادی از آنها را نیز [[فلک کردن|فلک]] كردند. عراقیها اینكار را بهدلیل این انجام دادند كه بچههای این طرف [[اردوگاه]] آنها را ببینند و حساب كار دستشان بیاید تا مراسمی برگزار نشود. | پس از پایان این نمایش بیرحمی و سنگدلی، که برای انجام [[مراسم مذهبی و ملی در اسارت|مراسم]] مذهبی و بیستویكم ماه [[رمضان در اسارت|رمضان]] انجام شد، ضابط احمد تهدیدهای خود را به وسیله مترجم به گوش ما رساند و گفت هركس از [[قوانین و مقررات اردوگاه|قوانین و مقررات]] سرپیچی كند، سرنوشتی مانند اینها خواهد داشت. سپس به سراغ بچههای آسایشگاه 2، در آن طرف [[اردوگاه]] رفته، تعدادی از آنها را نیز [[فلک کردن|فلک]] كردند. عراقیها اینكار را بهدلیل این انجام دادند كه بچههای این طرف [[اردوگاه]] آنها را ببینند و حساب كار دستشان بیاید تا مراسمی برگزار نشود.<ref>اکبرنیا، عبدالحمید(1390). [[تبسم اشک ها(کتاب)|تبسم اشکها]]، تهران: [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان]،</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
| خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
[[رده:شکنجه]] | [[رده:شکنجه]] | ||
[[رده:شکنجه در اسارت]] | [[رده:شکنجه در اسارت]] | ||
<references />فرزانه قلعه قوند | |||
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۵۸
باورهای مذهبی و معنویت برخاسته از دین اسلام در غربت اسارت به اوج خودش رسیده بود. عمده اسیران ایرانی باورهای مذهبی و دینی قوی و ریشهداری داشتند، اما برای انجام فریضه دینی در اسارت با مشکلاتی روبرو بودند، ازجمله اینکه در مواردی اسیران از بهجا آوردن نماز با مُهر، نماز جماعت، روزه مستحبی، ذکر و دعا و .. منع میشدند،
در صورتی که براساس(ماده 34 ک3) «اسیران جنگی در انجام فرائض مذهبی خود باید از آزادی كامل برخوردار باشند.»[۱]
روایت یک شکنجه
شب بیست و یكم ماه رمضان، مصادف با تیرماه 1362، قرار بود مراسم عزاداری شهادت حضرت علی(ع) در اردوگاه موصل 1 (موصل بزرگ) مخفیانه برگزار شود. این اولین مراسمی بود كه بهصورت دستهجمعی در همه آسایشگاهها برگزار میشد. تا آن زمان به دلیل نداشتن تجربه کافی از محیط اسارت و نبودن تشكیلاتی منسجم و یكپارچه، چنین مراسمی برگزار نمی شد، ولی با گذشت بیشاز چهار ماه از اسارت، هم تجربه كافی بهدست آورده بودیم و هم از آن حالت ترس و اضطرابی كه در اوایل اسارت وجود داشت كاسته شده بود. آن شب، هنوز افطارمان را نخورده بودیم كه از آسایشگاه 9، كه كنار ما بود، سروصداهایی شنیدیم، اما نمیدانستیم كه ماجرا چیست؟
دقایقی بعد چند سرباز عراقی بههمراه ضابط احمد بهطرف آسایشگاه ما آمدند، در را باز كردند و گفتند یا الله، سریع آمار. از چهره خشن و برافروخته ضابط احمد و از كابلهای بزرگ و ضخیمی كه در دست سربازان بود، میتوانستیم بفهمیم كه قصد كتکزدن ما را دارند. به ستون پنجتایی، مانند وقت آمار نشستیم. یكی از سربازان كاغذی را از جیبش بیرون آورد. اسم چهار نفر از بچهها را خواند. آنها برخاستند و به جلو رفتند.
در این لحظه دو سرباز دیگر، درحالیكه چوب فلكی در دست داشتند، آمدند. به دستور ضابط احمد پای یكی از بچهها را در میان سیمی كه در وسط این چوب قرار داشت گذاشتند. دو طرف چوب را آن قدر پیچاندند تا خوب محكم شد. سپس بهدستور این ضابط سنگدل، همه سربازان با كابلهای خود به كف پای این برادرمان زدند. صدای فریاد او دلهای ما را میخراشید.
دیدن صحنه شكنجه دیگربرادران از شكنجه شدن خودمان آن دشوارتر بود. سرنوشت آن سه نفر دیگر هم همین بود. آنها نیز فلک شدند و كف پاهایشان پر از زخم و خون شد. جراحتی كه از این ضربهها بر قلب ما وارد میشد، كمتر از جراحاتی كه بر كف پای این برادران نمایان میشد، نبود. همیشه شكنجه روحی، از شكنجه جسمی دردناکتر است.
پس از پایان این نمایش بیرحمی و سنگدلی، که برای انجام مراسم مذهبی و بیستویكم ماه رمضان انجام شد، ضابط احمد تهدیدهای خود را به وسیله مترجم به گوش ما رساند و گفت هركس از قوانین و مقررات سرپیچی كند، سرنوشتی مانند اینها خواهد داشت. سپس به سراغ بچههای آسایشگاه 2، در آن طرف اردوگاه رفته، تعدادی از آنها را نیز فلک كردند. عراقیها اینكار را بهدلیل این انجام دادند كه بچههای این طرف اردوگاه آنها را ببینند و حساب كار دستشان بیاید تا مراسمی برگزار نشود.[۲]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ داعی، علی(1387). نقض حقوق اسیران جنگی، تهران: پیام آزادگان،
- ↑ اکبرنیا، عبدالحمید(1390). تبسم اشکها، تهران: پیام آزادگان،
فرزانه قلعه قوند