جمعه سرکوب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «در دوران اسارت، گاه بی‌اعتنایی مسئولان اردوگاه‌ها به خواسته‌های قانونی و برحق اسیران منجر به اعتصاب عمومی اسیران و برخورد شدید بعثی‌ها می‌شد. یکی از این اعتصاب‌ها در ۱۹ آبان ۱۳۶۶ در اردوگاه رمادی ۳ (کمپ ۹) به وقوع پیوست ک...» ایجاد کرد)
 
 
خط ۱: خط ۱:
در دوران اسارت، گاه بی‌اعتنایی مسئولان اردوگاه‌ها به خواسته‌های قانونی و برحق اسیران منجر به اعتصاب عمومی اسیران و برخورد شدید بعثی‌ها می‌شد.  
در دوران [[اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|اسارت]]، گاه بی‌اعتنایی مسئولان [[اردوگاه|اردوگاه‌]]<nowiki/>ها به خواسته‌های قانونی و برحق [[اسیران جنگ|اسیران]] منجر به [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] عمومی [[اسیران جنگ|اسیران]] و برخورد شدید بعثی‌ها می‌شد.  


یکی از این اعتصاب‌ها در ۱۹ آبان ۱۳۶۶ در [[اردوگاه رمادی 3|اردوگاه رمادی ۳]] (کمپ ۹) به وقوع پیوست که به «روز کودتا» یا «جمعه خونین» معروف شد.  
یکی از این [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب‌]]<nowiki/>ها در ۱۹ آبان ۱۳۶۶ در [[اردوگاه رمادی 3|اردوگاه رمادی ۳]] (کمپ ۹) به وقوع پیوست که به «روز کودتا» یا «جمعه خونین» معروف شد.  


عراقی‌ها در اداره [[اردوگاه]] و رفتار با اسیران به‌شدت سخت‌گیرانه عمل می‌کردند. حتی بازدید نمایندگان [[صلیب سرخ]] نیز تغییری در رفتار آنها ایجاد نمی‌کند. [[مقاومت]] اسیران دربرابر تنبیهات و تهدیدات عراقی‌ها، شعارنویسی، مخالفت با ارشدهای انتصابی و بی‌اعتنایی به جاسوس‌ها و مقربین عراقی‌ها باعث می‌شود اندکی از شدت سخت‌گیری آنها کاسته شود. انتخاب ارشد قاطع به‌وسیله خود اسیران (به این شرط که فرد موردنظر نظامی باشد)، اجازه حضور اسیران در آسایشگاه در طول زمان هواخوری، و اجازه نشستن اسیران در محوطه اردوگاه زیر سایه و کنار دیوار ساختمان ازجمله این آزادی‌های حداقلی است. اما همچنان مطالبه اصلی اسیران مبنی‌بر داشتن قرآن و نهج‌البلاغه و مفاتیح، برگزاری کلاس‌های آموزشی، جابه‌جایی داخل آسایشگاه و استفاده از مُهر [[نماز]] بی‌پاسخ می‌مانَد.
عراقی‌ها در اداره [[اردوگاه]] و رفتار با [[اسیران جنگ|اسیران]] به‌شدت سخت‌گیرانه عمل می‌کردند. حتی بازدید نمایندگان [[صلیب سرخ]] نیز تغییری در رفتار آنها ایجاد نمی‌کند. [[مقاومت]] [[اسیران جنگ|اسیران]] دربرابر تنبیهات و تهدیدات عراقی‌ها، شعارنویسی، مخالفت با ارشدهای انتصابی و بی‌اعتنایی به [[جاسوسی|جاسوس‌]]<nowiki/>ها و مقربین عراقی‌ها باعث می‌شود اندکی از شدت سخت‌گیری آنها کاسته شود. انتخاب [[ارشد اردوگاه|ارشد]] قاطع به‌وسیله خود [[اسیران جنگ|اسیران]] (به این شرط که فرد موردنظر نظامی باشد)، اجازه حضور [[اسیران جنگ|اسیران]] در آسایشگاه در طول زمان هواخوری، و اجازه نشستن [[اسیران جنگ|اسیران]] در محوطه [[اردوگاه]] زیر سایه و کنار دیوار ساختمان ازجمله این آزادی‌های حداقلی است. اما همچنان مطالبه اصلی [[اسیران جنگ|اسیران]] مبنی‌بر داشتن قرآن و نهج‌البلاغه و مفاتیح، برگزاری کلاس‌های آموزشی، جابه‌جایی داخل آسایشگاه و استفاده از مُهر [[نماز]] بی‌پاسخ می‌مانَد.


حضور نمایندگان صلیب سرخ در اوایل آبان‌ماه ۱۳۶۶ در اردوگاه و ناامیدی از برآورده شدن خواسته‌هایشان ازسوی عراقی‌ها، اسیران را به فکر وامی‌دارد تا آنچه در این مدت بر آنها رفته است- از وضعیت رفاهی، بهداشتی، تغذیه‌ای تا ضرب‌وشتم و تنبیه و [[شکنجه]]- به نمایندگان صلیب گزارش دهند که خبر آن به گوش مسئولان عراقی قاطع ۳ هم می‌رسد.
حضور نمایندگان [[صلیب سرخ]] در اوایل آبان‌ماه ۱۳۶۶ در [[اردوگاه]] و ناامیدی از برآورده شدن خواسته‌هایشان ازسوی عراقی‌ها، [[اسیران جنگ|اسیران]] را به فکر وامی‌دارد تا آنچه در این مدت بر آنها رفته است- از وضعیت رفاهی، بهداشتی، تغذیه‌ای تا ضرب‌وشتم و [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] و [[شکنجه]]- به نمایندگان صلیب گزارش دهند که خبر آن به گوش مسئولان عراقی قاطع ۳ هم می‌رسد.


اسیران مجدداً ازطریق ارشد قاطع ۳ با فرمانده اردوگاه (سرگرد خضیر) درخصوص کمبودها و خواسته‌هایشان صحبت می‌کنند که باز هم طرفی نمی‌بندند.
[[اسیران جنگ|اسیران]] مجدداً ازطریق [[ارشد اردوگاه|ارشد]] قاطع ۳ با فرمانده اردوگاه (سرگرد خضیر) درخصوص کمبودها و خواسته‌هایشان صحبت می‌کنند که باز هم طرفی نمی‌بندند.


نوزدهم آبان‌ماه، بعد از صبحانه، جلسه تصمیم‌گیری قاطع ۳ در محوطه دستشویی‌ها و به‌صورت سرپا تشکیل می‌شود و قرار می‌شود ارشد قاطع برای آخرین بار با یکی از عراقی‌ها صحبت کند و در صورت بی‌اقدامی مجدد آنها، همه اسیران قاطع ۳ اعتصاب غذا کنند: «بعد از جلسه، هادی سلسبیلی (ارشد قاطع) با عَبِد (سرباز عراقی) صحبت کرد و نزدیک سوت دخل‌باشِ ظهر بود که برگشت و به ما اطلاع داد عراقی‌ها باز هم می‌گویند: 'بعداً بعداً!' تصمیم برای اعتصاب غذا گرفته شد. قرار شد هرکدام از نماینده‌ها در آسایشگاه خود دقایقی صحبت کنند و دلیل اعتصاب غذا را برای [[اسرا]] توضیح داده و اعتصاب شروع شود. این تصمیم با موافقت اکثریت آرا گرفته شد.»<ref name=":0">محمودی مظفر، علیرضا (1400). سلام آقا سید. تهران: سوره مهر،</ref>
نوزدهم آبان‌ماه، بعد از [[صبحانه در اسارت|صبحانه]]، جلسه تصمیم‌گیری قاطع ۳ در محوطه دستشویی‌ها و به‌صورت سرپا تشکیل می‌شود و قرار می‌شود [[ارشد اردوگاه|ارشد]] قاطع برای آخرین بار با یکی از عراقی‌ها صحبت کند و در صورت بی‌اقدامی مجدد آنها، همه [[اسیران جنگ|اسیران]] قاطع ۳ [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] غذا کنند:  


در هر آسایشگاه قاطع ۳، ظرف غذا پشت در گذاشته می‌شود: «ساعت آزادباش در فصل پاییز بین دو و نیم تا سه بعدازظهر بود. آن روز، لیث کلیددار بود و ظاهراً درِ اولین آسایشگاهی که بازکرد آسایشگاه ما بود. تا چشمش به ظرف‌های پرِ غذا افتاد، انگار که او را برق گرفته باشد، سریع از آسایشگاه‌ خارج شد. در را محکم بست و فریاد زد:<blockquote>'عبد! عبد! قاعه اربع اعتصاب.' [عبد! عبد! آسایشگاه ۴ اعتصاب.] </blockquote>عراقی‌ها وقتی درِ بقیه آسایشگاه‌ها را باز کردند، متوجه شدند که بچه‌های قاطع ۳ اعتصاب غذا کرده‌اند.»<ref name=":0" />
«بعد از جلسه، هادی سلسبیلی (ارشد قاطع) با عَبِد (سرباز عراقی) صحبت کرد و نزدیک سوت دخل‌باشِ ظهر بود که برگشت و به ما اطلاع داد عراقی‌ها باز هم می‌گویند:  


بعد از نیم ساعت، سربازان دو قاطع ۱ و ۲ به جمع سربازان قاطع ۳ می‌پیوندند و به‌صورت دسته‌جمعی از مقابل آسایشگاه‌ها می‌گذرند و با زدن باتوم، کابل و شیلنگ‌هایشان به نرده‌ها رعب و وحشت ایجاد می‌کنند. دقایقی بعد، تعداد زیادی نیروی ضدشورش با باتوم‌های بزرگ‌تر و ضخیم‌تر به دست و کلاه‌خود به سر وارد قاطع می‌شوند و مانور می‌دهند. تعدادی از اسیران هم به نرده‌های پنجره می‌چسبند و با عراقی‌ها چشم‌درچشم می‌شوند: «ما و عراقی‌ها به هم با غضب نگاه می‌کردیم. نیروهای ضدشورش با یک حرکت نمایشی با ابزارهای ضرب‌وشتم خود به‌سمت پنجره‌ها هجوم آوردند. ناگهان یک نفر فریاد زد: 'هیهات من‌الذله، الموت لاسرائیل، الموت لامریکا.' عراقی‌ها به وحشت افتاده بودند و مدام در حرکت بودند. بدجوری ترسیده بودند؛ هزار و دویست نفر نیروی جوان غضبناک که هیچ دل خوشی از عراقی‌ها نداشتند، بدون هماهنگی قبلی، ناگهان به‌طور هماهنگ شروع کرده بودند به شعار دادن.»<ref name=":0" />
'بعداً بعداً!' تصمیم برای [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] [[غذای اسارت|غذا]] گرفته شد. قرار شد هرکدام از نماینده‌ها در آسایشگاه خود دقایقی صحبت کنند و دلیل [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] [[غذای اسارت|غذا]] را برای [[اسرا]] توضیح داده و [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] شروع شود. این تصمیم با موافقت اکثریت آرا گرفته شد.»<ref name=":0">محمودی مظفر، علیرضا (1400). سلام آقا سید. تهران: سوره مهر،</ref>


نیم ساعت بعد، درِ آسایشگاه‌های ۲ و ۳ و ۴ به‌ترتیب باز می‌شود و ضرب‌وشتم شدید و وحشیانه اسیران آغاز می‌شود. مجدداً، صبح روز بیستم آبان، نیروهای ضدشورش وارد آسایشگاه‌ها می‌شوند و کابل‌ها و شیلنگ‌هایشان را به‌شدت بر بدن اسیران فرود می‌آورند. علاوه‌بر تنبیه عمومی، اسامی چند نفر را می‌خوانند و آنها را جداگانه مورد ضرب‌وشتم شدید قرار می‌دهند. تا ظهر، عراقی‌ها دو بار دیگر به همه آسایشگاه‌ها حمله می‌کنند و هربار، بدتر از دفعه قبل، اسیران را به باد کتک می‌گیرند. دست‌ و پا و سر و کله و بینی است که می‌شکند و آسیب می‌بیند و لکه‌های خون و آثار کابل است که روی در و دیوار آسایشگاه‌ها به‌جا می‌ماند. علاوه‌بر آن، [[آب]] قطع می‌شود و سطل ادرار نیز پر و اجازه خالی کردن آن داده نمی‌شود. البته راهی به ذهن اسیران می‌رسد و با رعایت بهداشت، داخل یک بطری ادرار می‌کنند و آن را از حفره تهویه- با گذاشتن نگهبان و کنترل رفت‌وآمد سربازان- تخلیه می‌کنند. عصر روز دوم هم وضعیت به همین منوال است. در این دو روز، اسیران بیش از هشت بار به‌شدت تنبیه می‌شوند. از روز سوم، دیگر تنبیه عمومی نمی‌کنند و فقط چند نفر از اسیران را صدا می‌کنند و برای تنبیه و ایجاد رعب و وحشت می‌برند. اکنون، در تلاش‌اند و اسیران را تهدید می‌کنند تا عوامل اعتصاب را معرفی کنند.
در هر آسایشگاه قاطع ۳، ظرف غذا پشت در گذاشته می‌شود:


عصر روز سوم، عراقی‌ها در آسایشگاه ۴ اعلام می‌کنند عاملان اعتصاب توسط خود اسیران معرفی شده‌اند و اجازه می‌دهند آب و نان سه روز قبل به آسایشگاه برگردد و توزیع شود.
«ساعت آزادباش در فصل پاییز بین دو و نیم تا سه بعدازظهر بود. آن روز، لیث کلیددار بود و ظاهراً درِ اولین آسایشگاهی که بازکرد آسایشگاه ما بود. تا چشمش به ظرف‌های پرِ غذا افتاد، انگار که او را برق گرفته باشد، سریع از آسایشگاه‌ خارج شد. در را محکم بست و فریاد زد:<blockquote>'عبد! عبد! قاعه اربع اعتصاب.' [عبد! عبد! آسایشگاه ۴ اعتصاب.] </blockquote>عراقی‌ها وقتی درِ بقیه آسایشگاه‌ها را باز کردند، متوجه شدند که بچه‌های قاطع ۳ [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] [[غذای اسارت|غذا]] کرده‌اند.»<ref name=":0" />


بعد از اعتصاب، عراقی‌ها به‌سبب وخامت اوضاع ظاهری اسیران، تا ۷۵ روز، به نمایندگان صلیب سرخ اجازه بازدید از اردوگاه را نمی‌دهند.  
بعد از نیم ساعت، سربازان دو قاطع ۱ و ۲ به جمع سربازان قاطع ۳ می‌پیوندند و به‌صورت دسته‌جمعی از مقابل آسایشگاه‌ها می‌گذرند و با زدن [[تنبیه با باتوم|باتوم]]، کابل و شیلنگ‌هایشان به نرده‌ها رعب و وحشت ایجاد می‌کنند. دقایقی بعد، تعداد زیادی نیروی ضدشورش با باتوم‌های بزرگ‌تر و ضخیم‌تر به دست و کلاه‌خود به سر وارد قاطع می‌شوند و مانور می‌دهند. تعدادی از [[اسیران جنگ|اسیران]] هم به نرده‌های پنجره می‌چسبند و با عراقی‌ها چشم‌درچشم می‌شوند: <blockquote>«ما و عراقی‌ها به هم با غضب نگاه می‌کردیم. نیروهای ضدشورش با یک حرکت نمایشی با ابزارهای ضرب‌وشتم خود به‌سمت پنجره‌ها هجوم آوردند. ناگهان یک نفر فریاد زد:


با گذشت حدود یک ماه از شکسته شدن اعتصاب، با اینکه کتک‌های عمومی تا حد زیادی فروکش می‌کند، اما سهمیه کتک خواص به بهانه‌های مختلف برقرار است.  
'هیهات من‌الذله، الموت لاسرائیل، الموت لامریکا.'
 
عراقی‌ها به وحشت افتاده بودند و مدام در حرکت بودند. بدجوری ترسیده بودند؛ هزار و دویست نفر نیروی جوان غضبناک که هیچ دل خوشی از عراقی‌ها نداشتند، بدون هماهنگی قبلی، ناگهان به‌طور هماهنگ شروع کرده بودند به شعار دادن.»<ref name=":0" /></blockquote>نیم ساعت بعد، درِ آسایشگاه‌های ۲ و ۳ و ۴ به‌ترتیب باز می‌شود و ضرب‌وشتم شدید و وحشیانه [[اسیران جنگ|اسیران]] آغاز می‌شود. مجدداً، صبح روز بیستم آبان، نیروهای ضدشورش وارد آسایشگاه‌ها می‌شوند و کابل‌ها و شیلنگ‌هایشان را به‌شدت بر بدن [[اسیران جنگ|اسیران]] فرود می‌آورند. علاوه‌بر [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] عمومی، اسامی چند نفر را می‌خوانند و آنها را جداگانه مورد ضرب‌وشتم شدید قرار می‌دهند. تا ظهر، عراقی‌ها دو بار دیگر به همه آسایشگاه‌ها حمله می‌کنند و هربار، بدتر از دفعه قبل، [[اسیران جنگ|اسیران]] را به باد کتک می‌گیرند. دست‌ و پا و سر و کله و بینی است که می‌شکند و آسیب می‌بیند و لکه‌های خون و آثار کابل است که روی در و دیوار آسایشگاه‌ها به‌جا می‌ماند. علاوه‌بر آن، [[آب]] قطع می‌شود و سطل ادرار نیز پر و اجازه خالی کردن آن داده نمی‌شود. البته راهی به ذهن [[اسیران جنگ|اسیران]] می‌رسد و با رعایت بهداشت، داخل یک بطری ادرار می‌کنند و آن را از حفره تهویه- با گذاشتن نگهبان و کنترل رفت‌وآمد سربازان- تخلیه می‌کنند. عصر روز دوم هم وضعیت به همین منوال است. در این دو روز، [[اسیران جنگ|اسیران]] بیش از هشت بار به‌شدت [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] می‌شوند. از روز سوم، دیگر [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] عمومی نمی‌کنند و فقط چند نفر از [[اسیران جنگ|اسیران]] را صدا می‌کنند و برای [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] و ایجاد رعب و وحشت می‌برند. اکنون، در تلاش‌اند و [[اسیران جنگ|اسیران]] را تهدید می‌کنند تا عوامل [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] را معرفی کنند.
 
عصر روز سوم، عراقی‌ها در آسایشگاه ۴ اعلام می‌کنند عاملان [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]] توسط خود [[اسیران جنگ|اسیران]] معرفی شده‌اند و اجازه می‌دهند [[آب]] و [[نان در اسارت|نان]] سه روز قبل به آسایشگاه برگردد و توزیع شود.
 
بعد از [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]]، عراقی‌ها به‌سبب وخامت اوضاع ظاهری [[اسیران جنگ|اسیران]]، تا ۷۵ روز، به نمایندگان [[صلیب سرخ]] اجازه بازدید از [[اردوگاه]] را نمی‌دهند.
 
با گذشت حدود یک ماه از شکسته شدن [[اعتصاب در اسارت|اعتصاب]]، با اینکه کتک‌های عمومی تا حد زیادی فروکش می‌کند، اما سهمیه کتک خواص به بهانه‌های مختلف برقرار است.  


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==
خط ۳۴: خط ۴۲:


[[رده:اردوگاه رمادی 3]]
[[رده:اردوگاه رمادی 3]]
<references />'''مسعود امیرخانی'''
[[رده:اعتصاب در اسارت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۲۹

در دوران اسارت، گاه بی‌اعتنایی مسئولان اردوگاه‌ها به خواسته‌های قانونی و برحق اسیران منجر به اعتصاب عمومی اسیران و برخورد شدید بعثی‌ها می‌شد.

یکی از این اعتصاب‌ها در ۱۹ آبان ۱۳۶۶ در اردوگاه رمادی ۳ (کمپ ۹) به وقوع پیوست که به «روز کودتا» یا «جمعه خونین» معروف شد.

عراقی‌ها در اداره اردوگاه و رفتار با اسیران به‌شدت سخت‌گیرانه عمل می‌کردند. حتی بازدید نمایندگان صلیب سرخ نیز تغییری در رفتار آنها ایجاد نمی‌کند. مقاومت اسیران دربرابر تنبیهات و تهدیدات عراقی‌ها، شعارنویسی، مخالفت با ارشدهای انتصابی و بی‌اعتنایی به جاسوس‌ها و مقربین عراقی‌ها باعث می‌شود اندکی از شدت سخت‌گیری آنها کاسته شود. انتخاب ارشد قاطع به‌وسیله خود اسیران (به این شرط که فرد موردنظر نظامی باشد)، اجازه حضور اسیران در آسایشگاه در طول زمان هواخوری، و اجازه نشستن اسیران در محوطه اردوگاه زیر سایه و کنار دیوار ساختمان ازجمله این آزادی‌های حداقلی است. اما همچنان مطالبه اصلی اسیران مبنی‌بر داشتن قرآن و نهج‌البلاغه و مفاتیح، برگزاری کلاس‌های آموزشی، جابه‌جایی داخل آسایشگاه و استفاده از مُهر نماز بی‌پاسخ می‌مانَد.

حضور نمایندگان صلیب سرخ در اوایل آبان‌ماه ۱۳۶۶ در اردوگاه و ناامیدی از برآورده شدن خواسته‌هایشان ازسوی عراقی‌ها، اسیران را به فکر وامی‌دارد تا آنچه در این مدت بر آنها رفته است- از وضعیت رفاهی، بهداشتی، تغذیه‌ای تا ضرب‌وشتم و تنبیه و شکنجه- به نمایندگان صلیب گزارش دهند که خبر آن به گوش مسئولان عراقی قاطع ۳ هم می‌رسد.

اسیران مجدداً ازطریق ارشد قاطع ۳ با فرمانده اردوگاه (سرگرد خضیر) درخصوص کمبودها و خواسته‌هایشان صحبت می‌کنند که باز هم طرفی نمی‌بندند.

نوزدهم آبان‌ماه، بعد از صبحانه، جلسه تصمیم‌گیری قاطع ۳ در محوطه دستشویی‌ها و به‌صورت سرپا تشکیل می‌شود و قرار می‌شود ارشد قاطع برای آخرین بار با یکی از عراقی‌ها صحبت کند و در صورت بی‌اقدامی مجدد آنها، همه اسیران قاطع ۳ اعتصاب غذا کنند:

«بعد از جلسه، هادی سلسبیلی (ارشد قاطع) با عَبِد (سرباز عراقی) صحبت کرد و نزدیک سوت دخل‌باشِ ظهر بود که برگشت و به ما اطلاع داد عراقی‌ها باز هم می‌گویند:

'بعداً بعداً!' تصمیم برای اعتصاب غذا گرفته شد. قرار شد هرکدام از نماینده‌ها در آسایشگاه خود دقایقی صحبت کنند و دلیل اعتصاب غذا را برای اسرا توضیح داده و اعتصاب شروع شود. این تصمیم با موافقت اکثریت آرا گرفته شد.»[۱]

در هر آسایشگاه قاطع ۳، ظرف غذا پشت در گذاشته می‌شود:

«ساعت آزادباش در فصل پاییز بین دو و نیم تا سه بعدازظهر بود. آن روز، لیث کلیددار بود و ظاهراً درِ اولین آسایشگاهی که بازکرد آسایشگاه ما بود. تا چشمش به ظرف‌های پرِ غذا افتاد، انگار که او را برق گرفته باشد، سریع از آسایشگاه‌ خارج شد. در را محکم بست و فریاد زد:

'عبد! عبد! قاعه اربع اعتصاب.' [عبد! عبد! آسایشگاه ۴ اعتصاب.]

عراقی‌ها وقتی درِ بقیه آسایشگاه‌ها را باز کردند، متوجه شدند که بچه‌های قاطع ۳ اعتصاب غذا کرده‌اند.»[۱] بعد از نیم ساعت، سربازان دو قاطع ۱ و ۲ به جمع سربازان قاطع ۳ می‌پیوندند و به‌صورت دسته‌جمعی از مقابل آسایشگاه‌ها می‌گذرند و با زدن باتوم، کابل و شیلنگ‌هایشان به نرده‌ها رعب و وحشت ایجاد می‌کنند. دقایقی بعد، تعداد زیادی نیروی ضدشورش با باتوم‌های بزرگ‌تر و ضخیم‌تر به دست و کلاه‌خود به سر وارد قاطع می‌شوند و مانور می‌دهند. تعدادی از اسیران هم به نرده‌های پنجره می‌چسبند و با عراقی‌ها چشم‌درچشم می‌شوند:

«ما و عراقی‌ها به هم با غضب نگاه می‌کردیم. نیروهای ضدشورش با یک حرکت نمایشی با ابزارهای ضرب‌وشتم خود به‌سمت پنجره‌ها هجوم آوردند. ناگهان یک نفر فریاد زد:

'هیهات من‌الذله، الموت لاسرائیل، الموت لامریکا.'

عراقی‌ها به وحشت افتاده بودند و مدام در حرکت بودند. بدجوری ترسیده بودند؛ هزار و دویست نفر نیروی جوان غضبناک که هیچ دل خوشی از عراقی‌ها نداشتند، بدون هماهنگی قبلی، ناگهان به‌طور هماهنگ شروع کرده بودند به شعار دادن.»[۱]

نیم ساعت بعد، درِ آسایشگاه‌های ۲ و ۳ و ۴ به‌ترتیب باز می‌شود و ضرب‌وشتم شدید و وحشیانه اسیران آغاز می‌شود. مجدداً، صبح روز بیستم آبان، نیروهای ضدشورش وارد آسایشگاه‌ها می‌شوند و کابل‌ها و شیلنگ‌هایشان را به‌شدت بر بدن اسیران فرود می‌آورند. علاوه‌بر تنبیه عمومی، اسامی چند نفر را می‌خوانند و آنها را جداگانه مورد ضرب‌وشتم شدید قرار می‌دهند. تا ظهر، عراقی‌ها دو بار دیگر به همه آسایشگاه‌ها حمله می‌کنند و هربار، بدتر از دفعه قبل، اسیران را به باد کتک می‌گیرند. دست‌ و پا و سر و کله و بینی است که می‌شکند و آسیب می‌بیند و لکه‌های خون و آثار کابل است که روی در و دیوار آسایشگاه‌ها به‌جا می‌ماند. علاوه‌بر آن، آب قطع می‌شود و سطل ادرار نیز پر و اجازه خالی کردن آن داده نمی‌شود. البته راهی به ذهن اسیران می‌رسد و با رعایت بهداشت، داخل یک بطری ادرار می‌کنند و آن را از حفره تهویه- با گذاشتن نگهبان و کنترل رفت‌وآمد سربازان- تخلیه می‌کنند. عصر روز دوم هم وضعیت به همین منوال است. در این دو روز، اسیران بیش از هشت بار به‌شدت تنبیه می‌شوند. از روز سوم، دیگر تنبیه عمومی نمی‌کنند و فقط چند نفر از اسیران را صدا می‌کنند و برای تنبیه و ایجاد رعب و وحشت می‌برند. اکنون، در تلاش‌اند و اسیران را تهدید می‌کنند تا عوامل اعتصاب را معرفی کنند.

عصر روز سوم، عراقی‌ها در آسایشگاه ۴ اعلام می‌کنند عاملان اعتصاب توسط خود اسیران معرفی شده‌اند و اجازه می‌دهند آب و نان سه روز قبل به آسایشگاه برگردد و توزیع شود.

بعد از اعتصاب، عراقی‌ها به‌سبب وخامت اوضاع ظاهری اسیران، تا ۷۵ روز، به نمایندگان صلیب سرخ اجازه بازدید از اردوگاه را نمی‌دهند.

با گذشت حدود یک ماه از شکسته شدن اعتصاب، با اینکه کتک‌های عمومی تا حد زیادی فروکش می‌کند، اما سهمیه کتک خواص به بهانه‌های مختلف برقرار است.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ محمودی مظفر، علیرضا (1400). سلام آقا سید. تهران: سوره مهر،

مسعود امیرخانی