به سمت پرواز(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب به سمت پرواز: خاطرات جانباز و آزاده زابلی ابراهیم اعتصام === '''فرداده کتاب''' === '''نويسنده:''' ابراهيم اعتصام '''ويراستار:''' حنانه بابايي '''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني '''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' سلي...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
بيمارستان نظامي صلاح‌الدين تکريت مانند يک زندان تجهيز شده بود. بيمارستان راهرويي بلند داشت و اتاق‌هايي با سه تا چهار تخت بيمارستاني. روي هر تخت دو مريض و کف بعضي از اتاق‌ها هم بيماراني خوابيده بودند. خبري از پزشک و معاينه و کارهاي اوليه براي مريضان نبود.
بيمارستان نظامي صلاح‌الدين تکريت مانند يک زندان تجهيز شده بود. بيمارستان راهرويي بلند داشت و اتاق‌هايي با سه تا چهار تخت بيمارستاني. روي هر تخت دو مريض و کف بعضي از اتاق‌ها هم بيماراني خوابيده بودند. خبري از پزشک و معاينه و کارهاي اوليه براي مريضان نبود.


بعد از تعويض لباس و خوردن چند لقمه نان، سراغِ دست‌شويي را گرفتم، يکي از بچه‌ها زير بازويم را گرفت و به من کمک کرد. بعد از مدت‌ها براي اولين بار بود که تصويرم را در آينه مي‌ديدم؛ خودم از چهره‌ام ترسيدم! باورم نمي‌شد اينکه از آينه به من نگاه مي‌کند، خودم هستم! چشم‌هايي به گودي نشسته، گونه‌هايي بيرون زده و صورتي تکيده در قاب کلاه دست‌بافتي که برادر نازنينم رحمدل اعتماديان از نخ پتوها برايم بافته و روي سرم گذاشته بود، چهره‌ام را وحشتناک‌تر نشان مي‌داد!
بعد از تعويض لباس و خوردن چند لقمه نان، سراغِ دست‌شويي را گرفتم، يکي از بچه‌ها زير بازويم را گرفت و به من کمک کرد. بعد از مدت‌ها براي اولين بار بود که تصويرم را در آينه مي‌ديدم؛ خودم از چهره‌ام ترسيدم! باورم نمي‌شد اينکه از آينه به من نگاه مي‌کند، خودم هستم! چشم‌هايي به گودي نشسته، گونه‌هايي بيرون زده و صورتي تکيده در قاب کلاه دست‌بافتي که برادر نازنينم رحمدل اعتماديان از نخ پتوها برايم بافته و روي سرم گذاشته بود، چهره‌ام را وحشتناک‌تر نشان مي‌داد!<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۶

کتاب به سمت پرواز: خاطرات جانباز و آزاده زابلی ابراهیم اعتصام

فرداده کتاب

نويسنده: ابراهيم اعتصام

ويراستار: حنانه بابايي

حروف‌چين و صفحه‌آرا: مريم مرداني

ليتوگرافي، چاپ و صحافي: سليمان‌زاده

نوبت و سال چاپ: اول، 1394

شمارگان: 1000 نسخه

قيمت پشت جلد: 100000 ريال

تعداد صفحات: 264

شابک: 5-01-8220-600-978

قطع کتاب: رقعي

نوع کتاب: خاطره

معرفي کتاب

اين کتاب مجموعه‌اي از خاطرات جانباز و آزادة زابلي ابراهيم اعتصام است که در پنج فصل به روايت سال‌ها مقاومت و ايستادگي در غربت پرداخته است. ابراهيم اعتصام معلم ساده‌اي بود که از روستاي سَدَکي زابل به جبهه‌هاي جنگ پيوست.

ابراهيم اعتصام سال 1365 در عمليات تک شلمچه به اسارت درآمد. او در مدت اسارتش توسط صليب، ثبت نام نشد و بدين ترتيب تا زمان بازگشت، راز اسارتش در الرشيد بغداد و اردوگاه تکريت 12 از همه پنهان ماند.

گزيده‌اي از محتواي کتاب

بيمارستان نظامي صلاح‌الدين تکريت مانند يک زندان تجهيز شده بود. بيمارستان راهرويي بلند داشت و اتاق‌هايي با سه تا چهار تخت بيمارستاني. روي هر تخت دو مريض و کف بعضي از اتاق‌ها هم بيماراني خوابيده بودند. خبري از پزشک و معاينه و کارهاي اوليه براي مريضان نبود.

بعد از تعويض لباس و خوردن چند لقمه نان، سراغِ دست‌شويي را گرفتم، يکي از بچه‌ها زير بازويم را گرفت و به من کمک کرد. بعد از مدت‌ها براي اولين بار بود که تصويرم را در آينه مي‌ديدم؛ خودم از چهره‌ام ترسيدم! باورم نمي‌شد اينکه از آينه به من نگاه مي‌کند، خودم هستم! چشم‌هايي به گودي نشسته، گونه‌هايي بيرون زده و صورتي تکيده در قاب کلاه دست‌بافتي که برادر نازنينم رحمدل اعتماديان از نخ پتوها برايم بافته و روي سرم گذاشته بود، چهره‌ام را وحشتناک‌تر نشان مي‌داد![۱]

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،