هفت خوان: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب هفت خوان: خاطرات جانباز و آزاده علياکبر فندرسکي === '''فراداده کتاب''' === '''نويسنده:''' فرزانه قلعهقوند '''ويراستار:''' طاهره کياني '''صفحهآرا:''' افسانه گودرزي '''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' شرکت چاپ و انتشارات و...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:هفت خوان.jpg|بندانگشتی|کتاب هفت خوان: خاطرات جانباز و آزاده | [[پرونده:هفت خوان.jpg|بندانگشتی|کتاب هفت خوان: خاطرات جانباز و آزاده علیاکبر فندرسکی]]'''خاطرات جانباز و آزاده علیاکبر فندرسکی آزاده ای از دیار گلستان است.''' | ||
=== '''فراداده کتاب''' === | === '''فراداده کتاب''' === | ||
''' | '''نویسنده:''' فرزانه قلعهقوند | ||
'''ویراستار:''' طاهره کیانی | |||
''' | '''صفحهآرا:''' افسانه گودرزی | ||
''' | '''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' شرکت چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه | ||
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1399 | '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1399 | ||
خط ۱۵: | خط ۱۴: | ||
'''شمارگان:''' 1000 | '''شمارگان:''' 1000 | ||
''' | '''قیمت پشت جلد:''' 340000 ریال | ||
'''تعداد صفحات:''' 328 | '''تعداد صفحات:''' 328 | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
'''شماره شابک:''' 8- 365-501- -600- 978 | '''شماره شابک:''' 8- 365-501- -600- 978 | ||
'''قطع کتاب:''' | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع کتاب:''' خاطره | '''نوع کتاب:''' خاطره | ||
=== ''' | === '''معرفی کتاب''' === | ||
هفتخوان خاطرات جانباز و آزاده | هفتخوان خاطرات جانباز و آزاده علیاکبر فندرسکی آزاده ای از دیار گلستان است. مصاحبه و نگارش این کتاب را فرزانه قلعهقوند در 7 فصل به عهده داشته است.علیاکبر فندرسکی در 4 تیرماه 1367 در عملیات تک عراقیها به جزیره مجنون، که در عراق به عملیات مرحله دوم توکلنا علیالله 4 معروف است، درحالیکه به سختی از ناحیه دست و پا مجروح شده بود، به [[اسارت و اسیران|اسارت]] نیروهای بعثی درآمد. مدت [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده و جانباز گلستانی در [[بیمارستان]] تموز و [[اردوگاه رمادی 13]] و [[اردوگاه تکریت 17]] سپری شد. | ||
=== ''' | === '''گزیدهای از محتوای کتاب''' === | ||
سهم هر کداممان از حمامکردن فقط چند | سهم هر کداممان از حمامکردن فقط چند دقیقه ماندن زیر لوله تانکر [[آب]] بود. زخمهایمان حسابی خیس خورد و دوباره دهن باز کرد. چرک و خونابه بهراه افتاد. برای اصلاح سرورویمان یک تیغ آوردند، یک تیغ برای اینهمه اسیر! بچههای سالمتر، سروصورتمان را تیغ زدند. یاد سلمانیکردن پدرم افتادم؛ وقتیکه موهایم را با ماشیندستیِ کُند از جایش میکَند؛ سرم وصلهپینه میشد درست مثل حالا. شده بودیم شبیه فیلمهای کمدی! از دیدن همدیگر با این سروشکل خندهمان گرفت. آیینهای که نداشتیم، ولی هرکس تا چشمش به دیگری میافتاد به او میخندید. وقتی به سروصورتمان دست میکشیدیم خونی میشد؛ تازه فهمیدیم چه بلایی سرمان آمده است.<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | ||
=== کتابشناسی === | === کتابشناسی === | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۷
خاطرات جانباز و آزاده علیاکبر فندرسکی آزاده ای از دیار گلستان است.
فراداده کتاب
نویسنده: فرزانه قلعهقوند
ویراستار: طاهره کیانی
صفحهآرا: افسانه گودرزی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: شرکت چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه
نوبت و سال چاپ: اول، 1399
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 340000 ریال
تعداد صفحات: 328
شماره شابک: 8- 365-501- -600- 978
قطع کتاب: رقعی
نوع کتاب: خاطره
معرفی کتاب
هفتخوان خاطرات جانباز و آزاده علیاکبر فندرسکی آزاده ای از دیار گلستان است. مصاحبه و نگارش این کتاب را فرزانه قلعهقوند در 7 فصل به عهده داشته است.علیاکبر فندرسکی در 4 تیرماه 1367 در عملیات تک عراقیها به جزیره مجنون، که در عراق به عملیات مرحله دوم توکلنا علیالله 4 معروف است، درحالیکه به سختی از ناحیه دست و پا مجروح شده بود، به اسارت نیروهای بعثی درآمد. مدت اسارت این آزاده و جانباز گلستانی در بیمارستان تموز و اردوگاه رمادی 13 و اردوگاه تکریت 17 سپری شد.
گزیدهای از محتوای کتاب
سهم هر کداممان از حمامکردن فقط چند دقیقه ماندن زیر لوله تانکر آب بود. زخمهایمان حسابی خیس خورد و دوباره دهن باز کرد. چرک و خونابه بهراه افتاد. برای اصلاح سرورویمان یک تیغ آوردند، یک تیغ برای اینهمه اسیر! بچههای سالمتر، سروصورتمان را تیغ زدند. یاد سلمانیکردن پدرم افتادم؛ وقتیکه موهایم را با ماشیندستیِ کُند از جایش میکَند؛ سرم وصلهپینه میشد درست مثل حالا. شده بودیم شبیه فیلمهای کمدی! از دیدن همدیگر با این سروشکل خندهمان گرفت. آیینهای که نداشتیم، ولی هرکس تا چشمش به دیگری میافتاد به او میخندید. وقتی به سروصورتمان دست میکشیدیم خونی میشد؛ تازه فهمیدیم چه بلایی سرمان آمده است.[۱]
کتابشناسی
- ↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،