من، داود، علی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب «من، داود، علي» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزادة خوانساري، عباس شهرياري، است === فرداده کتاب === '''نويسنده:''' عباس شهرياري '''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند  '''صفحه‌آرا:''' افسانه گودرزي '''ليتوگرافي، چاپ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:من، داوود، علی.jpg|بندانگشتی|کتاب «من، داود، علي» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزادة خوانساري، عباس شهرياري، است]]
[[پرونده:من، داوود، علی.jpg|بندانگشتی|کتاب «من، داود، علی» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است]]'''خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است'''


=== فرداده کتاب ===
=== فرداده کتاب ===
'''نويسنده:''' عباس شهرياري
'''نویسنده:''' عباس شهریاری


'''ويراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند   
'''ویراستار:''' فرزانه قلعه‌قوند   


'''صفحه‌آرا:''' افسانه گودرزي
'''صفحه‌آرا:''' افسانه گودرزی


'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' خانه چاپ کتاب  
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' خانه چاپ کتاب  


'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1397
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1397
خط ۱۴: خط ۱۴:
'''شمارگان:''' 1000  
'''شمارگان:''' 1000  


'''قيمت پشت جلد:''' 99000 ريال''' '''  
'''قیمت پشت جلد:''' 99000 ریال''' '''  


'''تعداد صفحات:''' 152
'''تعداد صفحات:''' 152
خط ۲۰: خط ۲۰:
'''شابک:''' 8- 26- 8220- -600- 978  
'''شابک:''' 8- 26- 8220- -600- 978  


'''قطع کتاب:''' رقعي
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره  
'''نوع کتاب:''' خاطره  


=== '''معرفي کتاب''' ===
=== '''معرفی کتاب''' ===
«من، داود، علي» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزادة خوانساري، عباس شهرياري، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهرياري سال 1362 براي آموزش نيروهاي حزب‌الله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن‌ همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهه‌هاي جنگ پيوست. عباس شهرياري بهمن 1362 در عمليات خيبر به اسارت نيروهاي دشمن درآمد و به‌مدت هفت سال در اسارت را در اردوگاه‌هاي موصل 2 سپري کرد. درحالي‌که خانواده‌اش مشغول تدارک اولين سالگرد شهادت وي بود، نامه‌اي که فقط عنواني از او داشت، مژده زنده‌بودنش را با خود به ارمغان آورد.
«من، داود، علی» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهریاری سال 1362 برای [[آموزش]] نیروهای حزب‌الله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن‌ همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهه‌های جنگ پیوست. عباس شهریاری بهمن 1362 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A8%D8%B1#:~:text=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%DB%B3,%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF. عملیات خیبر] به اسارت نیروهای دشمن درآمد و به‌مدت هفت سال در [[اسارت و اسیران|اسارت]] را در [[اردوگاه موصل 2]] سپری کرد. درحالی‌که خانواده‌اش مشغول تدارک اولین سالگرد شهادت وی بود، نامه‌ای که فقط عنوانی از او داشت، مژده زنده‌بودنش را با خود به ارمغان آورد.


=== '''گزيده‌اي از محتواي کتاب''' ===
=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
نگهبان عراقي از راه رسيد و پشت پنجره آسايشگاه بدون توجه بچه‌ها داشت با تعجب به الاغ نگاه مي‌کرد. همه غرق تماشاي تئاتر بوديم که يک‌باره صداي نخراشيده نگهبان عراقي بلند شد: «ون؟» گفتم: «يا اباالفضل، لو رفتيم، بچه‌ها بچه‌ها زود، زود...» داد و فرياد سرباز عراقي همه‌جا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بياور اينجا» من با اين دو تا چشم خودم ديدم الاغ داخل آسايشگاه بود ... .
نگهبان عراقی از راه رسید و پشت پنجره آسایشگاه بدون توجه بچه‌ها داشت با تعجب به الاغ نگاه می‌کرد. همه غرق تماشای [[تئاتر در اسارت|تئاتر]] بودیم که یک‌باره صدای نخراشیده نگهبان عراقی بلند شد: «ون؟» گفتم: «یا اباالفضل، لو رفتیم، بچه‌ها بچه‌ها زود، زود...» داد و فریاد سرباز عراقی همه‌جا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بیاور اینجا» من با این دو تا چشم خودم دیدم الاغ داخل آسایشگاه بود ... .


قضيه از اين قرار بود که دو نفر از بچه‌ها پشت سر هم خم شده و بچه‌ها پتويي روي آنها انداخته بودند و به وسيله مقوا و دودة حمام سر الاغ را به صورتي قشنگ و واقعي درآورده، از دسته تِي و ريشه‌هاي پتو براي دم و نيز افسار زيبايي هم از شکافتن زيرپوش سفيد يکي از بچه‌ها و پالون زيبايي هم برايش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه مي‌کرد به يقين مي‌گفت که الاغ واقعي است ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> .
قضیه از این قرار بود که دو نفر از بچه‌ها پشت سر هم خم شده و بچه‌ها پتویی روی آنها انداخته بودند و به وسیله مقوا و دوده حمام سر الاغ را به صورتی قشنگ و واقعی درآورده، از دسته تِی و ریشه‌های پتو برای دم و نیز افسار زیبایی هم از شکافتن زیرپوش سفید یکی از بچه‌ها و پالون زیبایی هم برایش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه می‌کرد به یقین می‌گفت که الاغ واقعی است ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> .


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۳۷

کتاب «من، داود، علی» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است

خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است

فرداده کتاب

نویسنده: عباس شهریاری

ویراستار: فرزانه قلعه‌قوند 

صفحه‌آرا: افسانه گودرزی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1397

شمارگان: 1000

قیمت پشت جلد: 99000 ریال 

تعداد صفحات: 152

شابک: 8- 26- 8220- -600- 978

قطع کتاب: رقعی

نوع کتاب: خاطره  

معرفی کتاب

«من، داود، علی» خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خوانساری، عباس شهریاری، است که در 3 فصل به نگارش درآمده است. شهریاری سال 1362 برای آموزش نیروهای حزب‌الله به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت از لبنان در بهمن‌ همان سال همسر باردار و دو فرزندش را به خدا سپرد و به جبهه‌های جنگ پیوست. عباس شهریاری بهمن 1362 در عملیات خیبر به اسارت نیروهای دشمن درآمد و به‌مدت هفت سال در اسارت را در اردوگاه موصل 2 سپری کرد. درحالی‌که خانواده‌اش مشغول تدارک اولین سالگرد شهادت وی بود، نامه‌ای که فقط عنوانی از او داشت، مژده زنده‌بودنش را با خود به ارمغان آورد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

نگهبان عراقی از راه رسید و پشت پنجره آسایشگاه بدون توجه بچه‌ها داشت با تعجب به الاغ نگاه می‌کرد. همه غرق تماشای تئاتر بودیم که یک‌باره صدای نخراشیده نگهبان عراقی بلند شد: «ون؟» گفتم: «یا اباالفضل، لو رفتیم، بچه‌ها بچه‌ها زود، زود...» داد و فریاد سرباز عراقی همه‌جا بلند شده بود: «عباس! کو الاغ الاغ کجا رفت؟ برو الاغ را بیاور اینجا» من با این دو تا چشم خودم دیدم الاغ داخل آسایشگاه بود ... .

قضیه از این قرار بود که دو نفر از بچه‌ها پشت سر هم خم شده و بچه‌ها پتویی روی آنها انداخته بودند و به وسیله مقوا و دوده حمام سر الاغ را به صورتی قشنگ و واقعی درآورده، از دسته تِی و ریشه‌های پتو برای دم و نیز افسار زیبایی هم از شکافتن زیرپوش سفید یکی از بچه‌ها و پالون زیبایی هم برایش درست کرده بودند. هر کس از دور نگاه می‌کرد به یقین می‌گفت که الاغ واقعی است ...[۱] .

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،