اردوگاه رمادی، جلد 1(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۵۹

کتاب اردوگاه رمادی، جلد 1: خاطرات اسارت 6 نفر از آزادگان شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام خمینی است که در اردوگاه رمادی اسیر دشمن بعثی بودند.

خاطرات اسارت 6 نفر از آزادگان شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام خمینی است که در اردوگاه رمادی اسیر دشمن بعثی بودند.

فراداده کتاب

نویسنده: مریم بیات

حروف‌چین و صفحه‌آرا: الناز شریفی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: پرتو، آبنوس، هاشمی

نوبت و سال چاپ: اول، 1391

شمارگان: 2000

قیمت پشت جلد: 49000 ریال

تعداد صفحات: 251

شابک: 4-63-5013-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع کتاب: خاطره

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده

این کتاب خاطرات اسارت 6 نفر از آزادگان شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام خمینی است که در اردوگاه رمادی اسیر دشمن بعثی بودند.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

فرمانده که عصایی دستش بود، رو به ما ایستاد و یکی از سربازها اسامی بچه‌ها را می‌خواند و ما باید یکی‌یکی جلو می‌رفتیم و بعد از بازرسی، کتک می‌خوردیم. درجه‌دارها کفش‌های قرمز رنگی می‌پوشیدند که نوک تیز بود و با آنها به دندان‌های ما می‌کوبیدند. در ردیف ما اولین نفری که اسمش را صدا زدند، مهران بود. یک‌دفعه چهره بچه‌ها دگرگون شد. همه آشفته بودند. اضطراب عجیبی گرفتم. در دل خداخدا می‌کردم که المنت را پیدا نکنند. همش با خودم می‌گفتم این‌همه آدم سالم اینجا هستند بعد بگذاریم او که یک دستش هم قطع شده، کتک بخورد. خیلی نگران بودم. مهران خیلی آرام جلو رفت. یکی از سربازها که آدم سبیل‌کلفت و مسنی بود، دو سه تا فحش به مهران داد. بعد شانه‌اش را گرفت و او را به جلو کشید. وقتی که متوجه شد دست مهران قطع شده ...^[۱] .

کتابشناسی

↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،

[1] قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،

[۱]

@@ خط ۱: / خط ۱: @@
-[[پرونده:اردوگاه رمادی جلد اول.jpg|بندانگشتی|کتاب اردوگاه رمادی، جلد 1: خاطرات اسارت 6 نفر از آزادگان شرکت سهامي پتروشيمي بندر امام خميني است که در اردوگاه رمادي اسير دشمن بعثي بودند.]]
+[[پرونده:اردوگاه رمادی جلد اول.jpg|بندانگشتی|کتاب اردوگاه رمادی، جلد 1: خاطرات [[اسارت و اسیران|اسارت]] 6 نفر از آزادگان شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام خمینی است که در [[اردوگاه]] رمادی اسیر دشمن بعثی بودند.]]
-'''خاطرات اسارت 6 نفر از آزادگان شرکت سهامي پتروشيمي بندر امام خميني است که در اردوگاه رمادي اسير دشمن بعثي بودند.'''
+'''خاطرات [[اسارت و اسیران|اسارت]] 6 نفر از آزادگان شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام خمینی است که در [[اردوگاه رمادی]] اسیر دشمن بعثی بودند.'''
 === فراداده کتاب ===
-'''نويسنده:''' مريم بيات
+'''نویسنده:''' مریم بیات
-'''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' الناز شريفي
+'''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' الناز شریفی
-'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' پرتو، آبنوس، هاشمي
+'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' پرتو، آبنوس، هاشمی
 '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1391
@@ خط ۱۳: / خط ۱۳: @@
 '''شمارگان:''' 2000
-'''قيمت پشت جلد:''' 49000 ريال
+'''قیمت پشت جلد:''' 49000 ریال
 '''تعداد صفحات:''' 251
@@ خط ۱۹: / خط ۱۹: @@
 '''شابک:''' 4-63-5013-600-978
-'''قطع کتاب:''' رقعي
+'''قطع کتاب:''' رقعی
 '''نوع کتاب:''' خاطره
-=== '''معرفي کتاب، معرفي راوي و نويسنده''' ===
+=== '''معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده''' ===
-اين کتاب خاطرات اسارت 6 نفر از آزادگان شرکت سهامي پتروشيمي بندر امام خميني است که در اردوگاه رمادي اسير دشمن بعثي بودند.
+این کتاب خاطرات [[اسارت و اسیران|اسارت]] 6 نفر از آزادگان شرکت سهامی پتروشیمی بندر امام خمینی است که در [[اردوگاه رمادی]] اسیر دشمن بعثی بودند.
-=== '''گزيده‌اي از محتواي کتاب''' ===
+=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
-فرمانده که عصايي دستش بود، رو به ما ايستاد و يکي از سربازها اسامي بچه‌ها را مي‌خواند و ما بايد يکي‌يکي جلو مي‌رفتيم و بعد از بازرسي، کتک مي‌خورديم. درجه‌دارها کفش‌هاي قرمز رنگي مي‌پوشيدند که نوک تيز بود و با آنها به دندان‌هاي ما مي‌کوبيدند. در رديف ما اولين نفري که اسمش را صدا زدند، مهران بود. يک‌دفعه چهرة بچه‌ها دگرگون شد. همه آشفته بودند. اضطراب عجيبي گرفتم. در دل خداخدا مي‌کردم که المنت را پيدا نکنند. همش با خودم مي‌گفتم اين‌همه آدم سالم اينجا هستند بعد بگذاريم او که يک دستش هم قطع شده، کتک بخورد. خيلي نگران بودم. مهران خيلي آرام جلو رفت. يکي از سربازها که آدم سبيل‌کلفت و مسني بود، دو سه تا فحش به مهران داد. بعد شانه‌اش را گرفت و او را به جلو کشيد. وقتي که متوجه شد دست مهران قطع شده ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> .
+فرمانده که عصایی دستش بود، رو به ما ایستاد و یکی از سربازها اسامی بچه‌ها را می‌خواند و ما باید یکی‌یکی جلو می‌رفتیم و بعد از بازرسی، کتک می‌خوردیم. [[درجه‌دار]]<nowiki/>ها کفش‌های قرمز رنگی می‌پوشیدند که نوک تیز بود و با آنها به دندان‌های ما می‌کوبیدند. در ردیف ما اولین نفری که اسمش را صدا زدند، مهران بود. یک‌دفعه چهره بچه‌ها دگرگون شد. همه آشفته بودند. اضطراب عجیبی گرفتم. در دل خداخدا می‌کردم که المنت را پیدا نکنند. همش با خودم می‌گفتم این‌همه آدم سالم اینجا هستند بعد بگذاریم او که یک دستش هم قطع شده، کتک بخورد. خیلی نگران بودم. مهران خیلی آرام جلو رفت. یکی از سربازها که آدم سبیل‌کلفت و مسنی بود، دو سه تا فحش به مهران داد. بعد شانه‌اش را گرفت و او را به جلو کشید. وقتی که متوجه شد دست مهران قطع شده ...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> .
 === کتابشناسی ===