درهای همیشه باز: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب درهای همیشه باز: هفده خاطره از اسراي ايراني در عراق '''کتابی مشتمل بر هفده خاطره از اسراي ايراني در عراق''' === فراداده کتاب === '''نويسنده:''' عبدالمجيد رحمانيان '''حروف چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني کوزه‌ک...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:درهای همیشه باز.jpg|بندانگشتی|کتاب درهای همیشه باز: هفده خاطره از اسراي ايراني در عراق]]
[[پرونده:درهای همیشه باز.jpg|بندانگشتی|کتاب درهای همیشه باز: هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق]]
'''کتابی مشتمل بر هفده خاطره از اسراي ايراني در عراق'''
'''کتابی مشتمل بر هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق است.'''


=== فراداده کتاب ===
=== فراداده کتاب ===
'''نويسنده:''' عبدالمجيد رحمانيان
'''نویسنده:''' [[عبدالمجید رحمانیان]]


'''حروف چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني کوزه‌کناني  '''           '''
'''حروف چین و صفحه‌آرا:''' مریم مردانی کوزه‌کنانی  '''           '''


'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' گرافيک‌گستر
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' گرافیک‌گستر


'''نوبت و سال چاپ:'''  اول، 1382
'''نوبت و سال چاپ:'''  اول، 1382
خط ۱۳: خط ۱۳:
'''شمارگان:''' 3000
'''شمارگان:''' 3000


'''قيمت پشت جلد:''' 7000 ريال
'''قیمت پشت جلد:''' 7000 ریال


'''تعداد صفحات:''' 112
'''تعداد صفحات:''' 112
خط ۱۹: خط ۱۹:
'''شابک:''' 3-19-5815-978
'''شابک:''' 3-19-5815-978


'''قطع کتاب:''' رقعي
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره   
'''نوع کتاب:''' خاطره   


=== '''معرفي کتاب''' ===
=== '''معرفی کتاب''' ===
در اين مجموعه هفده خاطره از اسراي ايراني در عراق گرد آمده است. هر خاطره، داستان شفا يافتن و بهبودي بيماري‌هاي صعب‌العلاج و بدون درماني است که براي آزادگان در دوران اسارت اتفاق افتاده است.
در این مجموعه هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق گرد آمده است. هر خاطره، داستان شفا یافتن و بهبودی بیماری‌های صعب‌العلاج و بدون درمانی است که برای آزادگان در دوران [[اسارت و اسیران]] اتفاق افتاده است.


=== '''گزيده‌اي از محتواي کتاب                 ''' ===
=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب                 ''' ===
نزديک غروب در حالت نيمه‌ بي‌هوشي داشتم با خدا مناجات مي‌کردم. و گاهي امام هفتم را صدا مي‌زدم. حال معنوي خوبي داشتم. در آن فضاي نيمه تاريک، بهداري اسارت‌گاه، ناگاه دو نور را کنار خودم ديدم. دو آقاي نوراني بودند که به من اشاره مي‌کردند و مي‌گفتند: « تو خوب و سالم هستي» و همين که به طرف امير بهمني متوجه شدند، من از حال نيمه‌ بي‌هوشي بيرون آمدم. فهميدم که حالم خوب خوب شده است. روبه رويم را نگاه کردم. اما امير بهمني ديگر روبه روي من نبود. و با تختش او را برده بودند. من ديگر او را نديدم. ولي شنيدم او همان‌ موقع شهيد شده است....<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
نزدیک غروب در حالت نیمه‌ بی‌هوشی داشتم با خدا مناجات می‌کردم. و گاهی امام هفتم را صدا می‌زدم. حال معنوی خوبی داشتم. در آن فضای نیمه تاریک، بهداری [[اردوگاه]]، ناگاه دو نور را کنار خودم دیدم. دو آقای نورانی بودند که به من اشاره می‌کردند و می‌گفتند: « تو خوب و سالم هستی» و همین که به طرف امیر بهمنی متوجه شدند، من از حال نیمه‌ بی‌هوشی بیرون آمدم. فهمیدم که حالم خوب خوب شده است. روبه رویم را نگاه کردم. اما امیر بهمنی دیگر روبه روی من نبود. و با تختش او را برده بودند. من دیگر او را ندیدم. ولی شنیدم او همان‌ موقع شهید شده است....<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۳

کتاب درهای همیشه باز: هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق

کتابی مشتمل بر هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق است.

فراداده کتاب

نویسنده: عبدالمجید رحمانیان

حروف چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی کوزه‌کنانی             

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: گرافیک‌گستر

نوبت و سال چاپ:  اول، 1382

شمارگان: 3000

قیمت پشت جلد: 7000 ریال

تعداد صفحات: 112

شابک: 3-19-5815-978

قطع کتاب: رقعی

نوع کتاب: خاطره

معرفی کتاب

در این مجموعه هفده خاطره از اسرای ایرانی در عراق گرد آمده است. هر خاطره، داستان شفا یافتن و بهبودی بیماری‌های صعب‌العلاج و بدون درمانی است که برای آزادگان در دوران اسارت و اسیران اتفاق افتاده است.

گزیده‌ای از محتوای کتاب                 

نزدیک غروب در حالت نیمه‌ بی‌هوشی داشتم با خدا مناجات می‌کردم. و گاهی امام هفتم را صدا می‌زدم. حال معنوی خوبی داشتم. در آن فضای نیمه تاریک، بهداری اردوگاه، ناگاه دو نور را کنار خودم دیدم. دو آقای نورانی بودند که به من اشاره می‌کردند و می‌گفتند: « تو خوب و سالم هستی» و همین که به طرف امیر بهمنی متوجه شدند، من از حال نیمه‌ بی‌هوشی بیرون آمدم. فهمیدم که حالم خوب خوب شده است. روبه رویم را نگاه کردم. اما امیر بهمنی دیگر روبه روی من نبود. و با تختش او را برده بودند. من دیگر او را ندیدم. ولی شنیدم او همان‌ موقع شهید شده است....[۱]

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،