نحوه آمارگیری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی « ===نحوۀ آمارگیری=== 1. در شرایط عادی، نحوه آمارگیری در اردوگاه‌های مختلف تقریباً یکسان بود. سرشماری، گاهی به‌صورت شمارش تک‌تک افراد و بدون ذکر نام، گاهی به‌صورت خواندن اسامی اسرا با ذكر نام خود، نام پدر و نام پدربزرگ- چون اسم فامیل را به رسمیت...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===
<references />
=== '''برای مطالعه بیشتر''' ===
مقیسه، محمدحسن (۱۳۷۲). آزادگان بگویید، مجموعه 2. تهران: سوره مهر.
یاحسینی، سیدقاسم (1387). مهمان فشنگ‌های جنگی. خاطرات آزاده مجید بنشاخته (سجادیان)، چ سوم. تهران: سوره مهر.
یحیوی، سید حسین (1394) دوره درهای بسته (11): به روایت اسیر شماره 3079؛ غلام‌عباس محمدحسنی، تهران: روایت فتح.
'''فرزاد بیات‌موحد'''

نسخهٔ ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۵

نحوۀ آمارگیری

1. در شرایط عادی، نحوه آمارگیری در اردوگاه‌های مختلف تقریباً یکسان بود. سرشماری، گاهی به‌صورت شمارش تک‌تک افراد و بدون ذکر نام، گاهی به‌صورت خواندن اسامی اسرا با ذكر نام خود، نام پدر و نام پدربزرگ- چون اسم فامیل را به رسمیت نمی‌شناختند- انجام می‌شد. این‌گونه آمارگیری، بیشتر زمان می‌برد. در اردوگاه صلاح‌الدین (11 تکریت) ←اردوگاه تکریت 11 ، اسرا حدود ساعت 8 صبح با سوت عراقی‌ها، در آسایشگاه با لباس فرم سر جای خود می‌ایستادند تا آمارشان گرفته شود. پس از گرفتن آمار از همۀ آسایشگاه‌ها و گزارش کتبی آن به فرماندۀ اردوگاه، فرمانده از اردوگاه بیرون می‌رفت و بچه‌ها با اجازۀ عراقی‌ها وارد محوطه می‌شدند.[۱] . اما در بعضی از اردوگاه‌ها مانند موصل، این آمارگیری در بیرون از آسایشگاه و در گروه‌های پنج‌نفری صورت می‌گرفت.[۲] آمارگیری عمدتاً در بیرون هر آسایشگاه و جلوی آن انجام می‌شد. اما گاهی در فصل زمستان یا بارانی بودن هوا، آمارگیری در داخل آسایشگاه انجام می‌شد. در چند اردوگاه موصل (← اردوگاه )آمارگیری زیر بالکن جلوی آسایشگاه انجام می‌شد.[۳]

    در اوایل اسارت، عراقی‌ها اسرا را یکی‌یکی می‌شمردند. غالباً هم اشتباه می‌كردند و این شمارش را تکرار می‌کردند. بعد از دو سه ماه یاد گرفتند که بچه‌ها را پنج‌تا‌پنج تا بنشانند تا یک سرباز این گروه‌های پنج‌نفره را شمارش کند.[۴] در اردوگاه‌های 12 تکریت(←اردوگاه تکریت 12 )و 16 تكریت(←اردوگاه تکریت 16)، آمارگیری به‌صورت نشسته در گروه‌های پنج‌تایی یا ردیفی، در آسایشگاه انجام می‌شد. به جبر عراقی‌ها، هنگام گرفتن آمار نیز باید سرهایمان را پایین می‌انداختیم.[۵]

    جهت آماده شدن برای آمارگیری، یكی از افسران ابتدا در سوت مخصوصی می‌دمید و اسرا مجبور بودند با شنیدن سوت اول در هر جایی كه ایستاده بودند، روی زمین میخ‌كوب شوند و تكان نخورند. با دمیدن سوت دوم به‌سمت آسایشگاه خود بدوند و با سوت سوم، كه ظرف چند ثانیه بعد دمیده می‌شد، مقابل آسایشگاه خود در صفوف پنج‌نفره بنشینند تا افسر بعثی از اسرا آمار بگیرد. اگر اسیری پس از دمیده شدن سوت سوم، در صف آمار حاضر نشده بود، به‌شدت با كابل مورد ضرب‌وشتم واقع می‌شد[۶]. در بند ملحق تکریت(← اردوگاه )نیز، به محض شنیدن سوت آمار، باید رأس ساعت مقرر، جلوی آسایشگاه به خط می‌شدیم و به ستون پنج روی دو پا می‌نشستیم، زانوهایمان را بغل می‌گرفتیم، سرها را لابه‌لای پاها فرو می‌بردیم تا فرمانده یا یکی از افسران ارشد سر برسد و آمار بگیرد. تا آمار بیست‌وچهار آسایشگاه تمام نمی‌شد، اجازه نداشتیم از صف بلند شویم [۷].

2. علاوه‌بر هدف اصلی از آمارگیری، که شمارش تعداد اسرا بود، عراقی‌ها هدف دیگری را نیز دنبال می‌کردند که از آن به‌عنوان یکی از شکنجه‌های جسمی می‌توان نام برد[۸]. برای مثال، در اردوگاه موصل 1، سربازان عراقی در هنگام آمارگیری، اسرا را چهاردست‌وپا روی زمین می‌نشاندند؛ طوری‌که سرشان با زمین مماس می‌شد[۹] . یا آمارگیری در بعضی از اردوگاه‌ها در شب نیز انجام می‌شد[۸].

    گاهی آن‌قدر اسرا را روی پاهای خود می‌نشاندند که پاهایشان خشک می‌شد[۱۰] .گاهی اسرا را هنگام گرفتن آمار به حالت سجده می‌نشاندند. گاهی برای اذیت بیشتر، در هر وعده آمارگیری، اسرا را به‌مدت سه ساعت بدون کفش و لباس زیر آفتاب نگه می‌داشتند یا در جای دیگر، که گرفتن آمار بیشتر از 45 دقیقه وقت نمی‌برد، اسرا را تا یک ساعت و نیم در زیر آفتاب و یا در سرما نگه می‌داشتند. معمولاً، بعد از عملیات‌های موفق ایران، رفتار عراقی‌ها تغییر می‌کرد که این رفتار در آمارگیری‌ها مشهود‌تر بود. طوری‌که صبح، وقتی در آسایشگاه را باز می‌کردند، اسرا از نوع رفتارشان حدس می‌زدند که شب گذشته در جبهه‌ها چه اتفاقی افتاده است. بعد از فرار گاه و بی‌گاه یکی از اسرا نیز نحوۀ آمارگیری غیرعادی می‌شد: «ما را با کتک از آسایشگاه خارج كردند. هوای سرد زمستان، نداشتن لباس مناسب و گرسنگی زیاد، همه دست به دست هم داده بودند تا ما را از پای دربیاورند. نشستیم و سرهایمان را پایین انداختیم. آنها شروع کردند به خواندن اسامی و هرکس که نامش برده می‌شد، باید نعم می‌گفت.»[۵] .

( نیز نگاه کنید به آمار

کتابشناسی

  1. مولودی، مسعود (1386). آزادی در اسارت. چ دوم، تهران: سازمان بسیج جامعه پزشکی ،ص.113
  2. ناطق، ساسان (1386). پشت میدان نبرد. خاطرات اسیر آزادشدۀ ایرانی رحمان پرزحمت، تهران: سورۀ مهر،ص.82
  3. احدطجری، محمد علی(1395) . مصاحبه
  4. زمانی، علی‌اصغر (1382). بررسی وضعیت اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراقی. تهران: سروش،ص.82
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ رجایی، غلامعلی (1388). فرهنگ آزادگان. ج دوم، چ سوم. تهران: سوره مهر.
  6. صابری ابوالخیری، محمد (۱۳۹۰). سرگذشت اسارت در سلّول‌های بغداد. تهران:  بینش آزادگان.
  7. حسینی‌پور، سیدناصر (1394). پایی که جا ماند، چ پنجاه‌ویکم. تهران: سوره مهر.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ عزیزی، مجتبی. (1389). «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق»، فصلنامۀ مطالعات تاریخی، سال هفتم، تابستان، ش 29: 143-165.
  9. شیردل، حسن (1390). شب موصل، خاطرات آزاده محمدحسین منصف. چ چهارم. تهران: سوره مهر،ص.163.
  10. گلستان زاده ، مسلم (1395). مصاحبه .

برای مطالعه بیشتر

مقیسه، محمدحسن (۱۳۷۲). آزادگان بگویید، مجموعه 2. تهران: سوره مهر.

یاحسینی، سیدقاسم (1387). مهمان فشنگ‌های جنگی. خاطرات آزاده مجید بنشاخته (سجادیان)، چ سوم. تهران: سوره مهر.

یحیوی، سید حسین (1394) دوره درهای بسته (11): به روایت اسیر شماره 3079؛ غلام‌عباس محمدحسنی، تهران: روایت فتح.

فرزاد بیات‌موحد