اردوگاه تبلیغی( رمادی 2): تفاوت میان نسخهها
A-hamidian (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی « ===وضعیت ظاهری=== اردوگاه رمادی 2 در بهار 1362 راهاندازی شد. هنگام ورود اسرا، قاطع 1 و 2 ساخته و عراقیها در حال ساخت قاطع 3 و 4 بودند. اردوگاه آشپزخانه نداشت و غذا از اردوگاه عنبر میآوردند. پس از مدتی، آشپزخانهایبین قاطع 3 و 4 و در حیاط ساخته...» ایجاد کرد) |
A-hamidian (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
=== | ===مقدمه=== | ||
[[اردوگاه رمادی 2]] در بهار 1362 راهاندازی شد. | [[اردوگاه رمادی 2]] در بهار 1362 راهاندازی شد. این [[اردوگاه]] چهار قاطع یا بلوک داشت. از مشکلات [[اردوگاه]]، قرار داشتن آن در برابر توفان شن و خاک بود که گاه از پنجرهها نفوذ میكرد و باید پنجره با پتو یا ملحفه پوشانده میشد. رمادی 2 در 1369 منحل شد. اسرای این [[اردوگاه]] بهوسیلۀ [[صلیب سرخ]] ثبت شده بودند. | ||
===اردوگاه تبلیغی=== | ===اردوگاه تبلیغی=== | ||
در ابتدا قرار بود مسنترین افراد در آن [[اردوگاه]] باشند، اما سیاست عراقیها تغییر کرد و تصمیم گرفتند برای سوءاستفادههای تبلیغاتی و بهرهبرداری سیاسی، اسرای نوجوان را به این قسمت منتقل کنند. ازاینرو بیشتر اسرای این [[اردوگاه]] را، که بین عراقیها به کمپ اطفال معروف بود، بچههای نوجوان 18-17 ساله تشکیل میداد. این مسئله خیلی از امور را تحتالشعاع قرار داد. باور عراقیها این بود که در میان این گروه سنّی نسبت به سایر گروههای سنّی اسیران بهتر میتوانند جریان انحرافی را گسترش دهند.» <ref>حسنزاده، محمود (1388). تا صبح رهایی. تبریز: مرکز حفظ آثار لشکر 31 عاشورا،ص.53.</ref> بعثیها با ترفندهای گوناگون سعی در جذب اسرای نوجوان ایرانی داشتند و برای این مهم، برنامههای گوناگونی را به اجرا درآوردند. «در بین اسیران عملیات خیبر، تعداد زیادی نوجوان و جوان در سنهای 16 تا 19 سال بودند و عراقیها به اینها اطفال میگفتند. آنها اسرای زیر 20 سال را جدا کردند و یک [[اردوگاه]] به نام [[اردوگاه]] اطفال تشکیل دادند. حدود 400 نفر را بهعنوان اطفال ثبتنام کردند به خیال اینکه آنها را شستوشوی مغزی بدهند. عراقیها برای آنها کلاس درس تشکیل دادند و یک معلم زن هم به داخل [[اردوگاه]] آوردند تا به آنها درس بدهد.» <ref>مبهوتی، احمد (1389). دیارِ غربت. چ دوم. تهران: پیام آزادگان،ص.70-71.</ref> بعثیها تلاش میکردند خود را حامی نوجوانان و طرفدار [[آموزش]] و علم نشان دهند. «یکی از ساختمانهای اردوگاه خالی بود. عراقیها بهکمک سازمان بینالمللی یونیسف، لوازمی ازقبیل میز و صندلی و تختهسیاه آوردند و در آنجا مدرسهای راه انداختند، به این امید که با کشاندن بچّهها به آنجا، تبلیغات خوبی برای خودشان دستوپا کنند و در روزنامههایشان بنویسند.»<ref>یوسفزاده، احمد (1394). آن بیستوسه نفر. چ بیستویکم. تهران: سورۀ مهر،ص.23.</ref> | در ابتدا قرار بود مسنترین افراد در آن [[اردوگاه]] باشند، اما سیاست عراقیها تغییر کرد و تصمیم گرفتند برای سوءاستفادههای تبلیغاتی و بهرهبرداری سیاسی، اسرای نوجوان را به این قسمت منتقل کنند. ازاینرو بیشتر اسرای این [[اردوگاه]] را، که بین عراقیها به کمپ اطفال معروف بود، بچههای نوجوان 18-17 ساله تشکیل میداد. این مسئله خیلی از امور را تحتالشعاع قرار داد. باور عراقیها این بود که در میان این گروه سنّی نسبت به سایر گروههای سنّی اسیران بهتر میتوانند جریان انحرافی را گسترش دهند.» <ref>حسنزاده، محمود (1388). تا صبح رهایی. تبریز: مرکز حفظ آثار لشکر 31 عاشورا،ص.53.</ref> بعثیها با ترفندهای گوناگون سعی در جذب اسرای نوجوان ایرانی داشتند و برای این مهم، برنامههای گوناگونی را به اجرا درآوردند. «در بین اسیران عملیات خیبر، تعداد زیادی نوجوان و جوان در سنهای 16 تا 19 سال بودند و عراقیها به اینها اطفال میگفتند. آنها اسرای زیر 20 سال را جدا کردند و یک [[اردوگاه]] به نام [[اردوگاه]] اطفال تشکیل دادند. حدود 400 نفر را بهعنوان اطفال ثبتنام کردند به خیال اینکه آنها را شستوشوی مغزی بدهند. عراقیها برای آنها کلاس درس تشکیل دادند و یک معلم زن هم به داخل [[اردوگاه]] آوردند تا به آنها درس بدهد.» <ref>مبهوتی، احمد (1389). دیارِ غربت. چ دوم. تهران: پیام آزادگان،ص.70-71.</ref> بعثیها تلاش میکردند خود را حامی نوجوانان و طرفدار [[آموزش]] و علم نشان دهند. «یکی از ساختمانهای اردوگاه خالی بود. عراقیها بهکمک سازمان بینالمللی یونیسف، لوازمی ازقبیل میز و صندلی و تختهسیاه آوردند و در آنجا مدرسهای راه انداختند، به این امید که با کشاندن بچّهها به آنجا، تبلیغات خوبی برای خودشان دستوپا کنند و در روزنامههایشان بنویسند.»<ref>یوسفزاده، احمد (1394). آن بیستوسه نفر. چ بیستویکم. تهران: سورۀ مهر،ص.23.</ref> | ||
اما بر[[نامه]] عراقیها نتیجۀ [[عکس]] داد. «عراقیها بعدها اعتراف کردند که اردوگاه رمادی 2 را مخصوص اسیران زیر هجده سال ساختهاند که کارهای فکری و عقیدتی روی آنها انجام بدهند، اما کار برعکس شد و همین 400، 500 نفر جوّ [[اردوگاه]] را به دست گرفتند. در آنجا بچهها قلم و دفتر نداشتند، با اعتصاب غذا موفق شدند قلم و دفتر از عراقیها بگیرند...»<ref>رجایی، غلامعلی (1388). فرهنگ آزادگان. جلد سوم، چ سوم. تهران: سوره مهر و سازمان تبلیغات اسلامی،ص.994.</ref>. عراقیها میخواستند اسرای این [[اردوگاه]] برای آنها رژه بروند، اما [[اسرا]] در [[اعتراض]] به رفتار سربازان و آموزش رژه دست به اعتصاب غذا زدند. پس از سه روز، با عقبنشینی فرمانده [[اردوگاه]] و لغو رژه و قول خوشرفتاری، اعتصاب شکسته شد. البته پس از اعتصاب، عراقیها ترفندِ استفاده از جاسوسان و خائنین را برای ایجادِ تفرقه و اختلاف بین اسرا به کار بستند که کارگر نیفتاد. «روز دوم یا سوم اعتصاب، ده تن را به [[اردوگاه]] آوردند. بدکاری و شرارت در چهرۀ آنها نمایان بود. از بین ده تن، رضا زاغی مصاحبهای بسیار خیانتکارانه با [[رادیو]] و تلویزیون عراق کرده بود که پر از ناسزاگویی به امام خمینی و تعریف دروغین از خوشرفتاریهای صدامیان بود.»<ref>سرمستانی، جمشید رمادی 2 بازیابی در سوم اسفند 1395، <nowiki>http://pw.persianblog.ir</nowiki></ref> | اما بر[[نامه]] عراقیها نتیجۀ [[عکس]] داد. «عراقیها بعدها اعتراف کردند که اردوگاه رمادی 2 را مخصوص اسیران زیر هجده سال ساختهاند که کارهای فکری و عقیدتی روی آنها انجام بدهند، اما کار برعکس شد و همین 400، 500 نفر جوّ [[اردوگاه]] را به دست گرفتند. در آنجا بچهها قلم و دفتر نداشتند، با اعتصاب غذا موفق شدند قلم و دفتر از عراقیها بگیرند...»<ref>رجایی، غلامعلی (1388). فرهنگ آزادگان. جلد سوم، چ سوم. تهران: سوره مهر و سازمان تبلیغات اسلامی،ص.994.</ref>. عراقیها میخواستند اسرای این [[اردوگاه]] برای آنها رژه بروند، اما [[اسرا]] در [[اعتراض]] به رفتار سربازان و آموزش رژه دست به اعتصاب غذا زدند. پس از سه روز، با عقبنشینی فرمانده [[اردوگاه]] و لغو رژه و قول خوشرفتاری، اعتصاب شکسته شد. البته پس از اعتصاب، عراقیها ترفندِ استفاده از جاسوسان و خائنین را برای ایجادِ تفرقه و اختلاف بین اسرا به کار بستند که کارگر نیفتاد. «روز دوم یا سوم اعتصاب، ده تن را به [[اردوگاه]] آوردند. بدکاری و شرارت در چهرۀ آنها نمایان بود. از بین ده تن، رضا زاغی مصاحبهای بسیار خیانتکارانه با [[رادیو]] و تلویزیون عراق کرده بود که پر از ناسزاگویی به امام خمینی و تعریف دروغین از خوشرفتاریهای صدامیان بود.»<ref>سرمستانی، جمشید رمادی 2 بازیابی در سوم اسفند 1395، <nowiki>http://pw.persianblog.ir</nowiki></ref> | ||
نیز نگاه کنید به [[اردوگاه رمادی 2]] | |||
=== کتابشناسی === | |||
<references /> |
نسخهٔ ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۴۲
مقدمه
اردوگاه رمادی 2 در بهار 1362 راهاندازی شد. این اردوگاه چهار قاطع یا بلوک داشت. از مشکلات اردوگاه، قرار داشتن آن در برابر توفان شن و خاک بود که گاه از پنجرهها نفوذ میكرد و باید پنجره با پتو یا ملحفه پوشانده میشد. رمادی 2 در 1369 منحل شد. اسرای این اردوگاه بهوسیلۀ صلیب سرخ ثبت شده بودند.
اردوگاه تبلیغی
در ابتدا قرار بود مسنترین افراد در آن اردوگاه باشند، اما سیاست عراقیها تغییر کرد و تصمیم گرفتند برای سوءاستفادههای تبلیغاتی و بهرهبرداری سیاسی، اسرای نوجوان را به این قسمت منتقل کنند. ازاینرو بیشتر اسرای این اردوگاه را، که بین عراقیها به کمپ اطفال معروف بود، بچههای نوجوان 18-17 ساله تشکیل میداد. این مسئله خیلی از امور را تحتالشعاع قرار داد. باور عراقیها این بود که در میان این گروه سنّی نسبت به سایر گروههای سنّی اسیران بهتر میتوانند جریان انحرافی را گسترش دهند.» [۱] بعثیها با ترفندهای گوناگون سعی در جذب اسرای نوجوان ایرانی داشتند و برای این مهم، برنامههای گوناگونی را به اجرا درآوردند. «در بین اسیران عملیات خیبر، تعداد زیادی نوجوان و جوان در سنهای 16 تا 19 سال بودند و عراقیها به اینها اطفال میگفتند. آنها اسرای زیر 20 سال را جدا کردند و یک اردوگاه به نام اردوگاه اطفال تشکیل دادند. حدود 400 نفر را بهعنوان اطفال ثبتنام کردند به خیال اینکه آنها را شستوشوی مغزی بدهند. عراقیها برای آنها کلاس درس تشکیل دادند و یک معلم زن هم به داخل اردوگاه آوردند تا به آنها درس بدهد.» [۲] بعثیها تلاش میکردند خود را حامی نوجوانان و طرفدار آموزش و علم نشان دهند. «یکی از ساختمانهای اردوگاه خالی بود. عراقیها بهکمک سازمان بینالمللی یونیسف، لوازمی ازقبیل میز و صندلی و تختهسیاه آوردند و در آنجا مدرسهای راه انداختند، به این امید که با کشاندن بچّهها به آنجا، تبلیغات خوبی برای خودشان دستوپا کنند و در روزنامههایشان بنویسند.»[۳]
اما برنامه عراقیها نتیجۀ عکس داد. «عراقیها بعدها اعتراف کردند که اردوگاه رمادی 2 را مخصوص اسیران زیر هجده سال ساختهاند که کارهای فکری و عقیدتی روی آنها انجام بدهند، اما کار برعکس شد و همین 400، 500 نفر جوّ اردوگاه را به دست گرفتند. در آنجا بچهها قلم و دفتر نداشتند، با اعتصاب غذا موفق شدند قلم و دفتر از عراقیها بگیرند...»[۴]. عراقیها میخواستند اسرای این اردوگاه برای آنها رژه بروند، اما اسرا در اعتراض به رفتار سربازان و آموزش رژه دست به اعتصاب غذا زدند. پس از سه روز، با عقبنشینی فرمانده اردوگاه و لغو رژه و قول خوشرفتاری، اعتصاب شکسته شد. البته پس از اعتصاب، عراقیها ترفندِ استفاده از جاسوسان و خائنین را برای ایجادِ تفرقه و اختلاف بین اسرا به کار بستند که کارگر نیفتاد. «روز دوم یا سوم اعتصاب، ده تن را به اردوگاه آوردند. بدکاری و شرارت در چهرۀ آنها نمایان بود. از بین ده تن، رضا زاغی مصاحبهای بسیار خیانتکارانه با رادیو و تلویزیون عراق کرده بود که پر از ناسزاگویی به امام خمینی و تعریف دروغین از خوشرفتاریهای صدامیان بود.»[۵]
نیز نگاه کنید به اردوگاه رمادی 2
کتابشناسی
- ↑ حسنزاده، محمود (1388). تا صبح رهایی. تبریز: مرکز حفظ آثار لشکر 31 عاشورا،ص.53.
- ↑ مبهوتی، احمد (1389). دیارِ غربت. چ دوم. تهران: پیام آزادگان،ص.70-71.
- ↑ یوسفزاده، احمد (1394). آن بیستوسه نفر. چ بیستویکم. تهران: سورۀ مهر،ص.23.
- ↑ رجایی، غلامعلی (1388). فرهنگ آزادگان. جلد سوم، چ سوم. تهران: سوره مهر و سازمان تبلیغات اسلامی،ص.994.
- ↑ سرمستانی، جمشید رمادی 2 بازیابی در سوم اسفند 1395، http://pw.persianblog.ir