کتاب و کتابخوانی: تفاوت میان نسخهها
A-hamidian (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
نحوة بهدست آوردن کتاب در دوران اسارت و محدوديتهاي استفاده از آن. | '''نحوة بهدست آوردن کتاب در دوران اسارت و محدوديتهاي استفاده از آن.''' | ||
=== '''مقدمه''' === | |||
کتابخوانی در اوقات بیکاری، یکی از سرگرمیهای لذتبخش برای عموم مردم است. برای کسانی که در بند و اسیر هستند، این لذت بهمراتب بیشتر است؛ چرا که مطالعة كتاب، اوقات ناخوش اسارت را کوتاهتر و تحمل آن را آسانتر میكند. | کتابخوانی در اوقات بیکاری، یکی از سرگرمیهای لذتبخش برای عموم مردم است. برای کسانی که در بند و اسیر هستند، این لذت بهمراتب بیشتر است؛ چرا که مطالعة كتاب، اوقات ناخوش اسارت را کوتاهتر و تحمل آن را آسانتر میكند. | ||
کتاب برای اسرای جنگ تحمیلی در اردوگاههای عراق، وسیلهای کمتر دستیافتنی بود؛ مخصوصاً برای اسرایی که ازسوي صليب سرخ جهانی ثبتنام نشده بودند. اسرا براي بالا بردن سطح تفکر و اندیشهشان كتاب را به دست ميآوردند. آنان از نوارهای سفید دورِ روزنامههایی که کموبیش به اردوگاه میآمد، از زرورق داخل پاکت سیگار، یا از مقوای قوطیهای پودر رختشویی صفحات کوچک کاغذ درست میکردند و در اختیار افرادی قرار میدادند که حرفهایی برای گفتن داشتند؛ ازجمله کسانی که قرآن، نهجالبلاغه، صحیفة سجادیه، دعاهای مفاتیح یا اشعاری را از حفظ بودند، تحصیلات دانشگاهی داشتند، طلبه بودند یا مطالب مفیدی در ذهن داشتند که اگر نوشته میشد، دیگران میتوانستند از آن بهره ببرند. گاهی کتبی را از نمایندگان صليب سرخ درخواست میکردند که به فراخور حال و تحت شرایط خاصی برایشان میآوردند. عراقیها جز روزنامههایشان و کتب و مجلات گروهک مجاهدین خلق و گاهي كتابهايي كه متن سخنراني صدام دربارة جنگ بود، کتاب دیگری در اختیار اسرا قرار نمیدادند. | کتاب برای اسرای جنگ تحمیلی در اردوگاههای عراق، وسیلهای کمتر دستیافتنی بود؛ مخصوصاً برای اسرایی که ازسوي صليب سرخ جهانی ثبتنام نشده بودند. اسرا براي بالا بردن سطح تفکر و اندیشهشان كتاب را به دست ميآوردند. آنان از نوارهای سفید دورِ روزنامههایی که کموبیش به اردوگاه میآمد، از زرورق داخل پاکت سیگار، یا از مقوای قوطیهای پودر رختشویی صفحات کوچک کاغذ درست میکردند و در اختیار افرادی قرار میدادند که حرفهایی برای گفتن داشتند؛ ازجمله کسانی که قرآن، نهجالبلاغه، صحیفة سجادیه، دعاهای مفاتیح یا اشعاری را از حفظ بودند، تحصیلات دانشگاهی داشتند، طلبه بودند یا مطالب مفیدی در ذهن داشتند که اگر نوشته میشد، دیگران میتوانستند از آن بهره ببرند. گاهی کتبی را از نمایندگان صليب سرخ درخواست میکردند که به فراخور حال و تحت شرایط خاصی برایشان میآوردند. عراقیها جز روزنامههایشان و کتب و مجلات گروهک مجاهدین خلق و گاهي كتابهايي كه متن سخنراني صدام دربارة جنگ بود، کتاب دیگری در اختیار اسرا قرار نمیدادند. | ||
=== اهمیت و تأثير کتاب === | |||
اهمیت و تأثير کتاب | |||
کتاب در دوران اسارت برای اسرا اهمیت فراوانی داشت و کتابهایی که به دست خودشان تهیه میکردند، بسا ارزشمندتر بود؛ زیرا کاغذهایش را با زحمت و مرارت فراوان به هم میدوختند و جلد میگرفتند. | کتاب در دوران اسارت برای اسرا اهمیت فراوانی داشت و کتابهایی که به دست خودشان تهیه میکردند، بسا ارزشمندتر بود؛ زیرا کاغذهایش را با زحمت و مرارت فراوان به هم میدوختند و جلد میگرفتند. | ||
مطالعة کتاب به اسرا آگاهی میداد و صبر و تحمل آنان را در مقابل فشارهایی که ازسوی عراقیها به ایشان تحمیل میشد، بالاتر میبرد؛ ازطرفی با آگاهی از وضعیت پیرامون و دریافت اطلاعات جدید و بهروز، آنان نگاه اندیشمندانهتری نسبت به اطراف و اکناف خود پیدا میکردند و همین وسیلهای بود برای اینکه اسرا تطميعِ گروهک مجاهدین خلق نشوند که براي جذب افراد و دریافت پناهندگی و ناامیدی از بازگشت به ایران تبلیغات گستردهای در اردوگاهها انجام میدادند. | مطالعة کتاب به اسرا آگاهی میداد و صبر و تحمل آنان را در مقابل فشارهایی که ازسوی عراقیها به ایشان تحمیل میشد، بالاتر میبرد؛ ازطرفی با آگاهی از وضعیت پیرامون و دریافت اطلاعات جدید و بهروز، آنان نگاه اندیشمندانهتری نسبت به اطراف و اکناف خود پیدا میکردند و همین وسیلهای بود برای اینکه اسرا تطميعِ گروهک مجاهدین خلق نشوند که براي جذب افراد و دریافت پناهندگی و ناامیدی از بازگشت به ایران تبلیغات گستردهای در اردوگاهها انجام میدادند. | ||
سید ناصر حسینیپور لابهلای خاطراتش در کتاب پایی که جا ماند، گفته است: «امروز عراقیها کتاب و نشریات سازمان مجاهدین خلق را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند. برای اولینبار در اردوگاه 16، کتاب در اختیارمان قرار گرفت. بیشتر کتابها و نشریات مربوط به سالها قبل بود که در انبارهای این سازمان خاک میخورد. وقتی مسئول بازداشتگاه با انبوهی از کتابها و نشریات بُنجُل وارد بازداشتگاه شد، به او گفتم: کاش به اونها میگفتی بهجای اين همه کتاب، به هر بازداشتگاه یک جلد قرآن میدادند. فرصتی شد تا برگهای سفید آخر کتابها را بکنم و یک دفترچه جیبی درست کنم... از ظهر شروع به خواندن کتابها و نشریات کردم؛ هم از بیکاری و هم از کنجکاوی. بعضی از حزباللهیها میگفتند: کتابها را نخوانید و پس بدهید، این کار حرام است. به یکی از بچهها گفتم: فتوا صادر نکن. برو خودت هم بخون کتابهاشون رو تا بهتر به پستی و رذلی اونها پی ببری. میخواستم ببینم چه میگویند و حرف حسابشان چیست. هفتهنامة حقیقت را که خواندم، همهچیز در آن دیده میشد، جز حقیقت! نشریة ایراننامه که زیرنظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد از فرودگاههای ایالت متحده امريكا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد. نوک حملة آنها در گفتهها و نوشتههایشان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و ارزشهای دفاع مقدس بود» | سید ناصر حسینیپور لابهلای خاطراتش در کتاب پایی که جا ماند، گفته است: «امروز عراقیها کتاب و نشریات سازمان مجاهدین خلق را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند. برای اولینبار در اردوگاه 16، کتاب در اختیارمان قرار گرفت. بیشتر کتابها و نشریات مربوط به سالها قبل بود که در انبارهای این سازمان خاک میخورد. وقتی مسئول بازداشتگاه با انبوهی از کتابها و نشریات بُنجُل وارد بازداشتگاه شد، به او گفتم: کاش به اونها میگفتی بهجای اين همه کتاب، به هر بازداشتگاه یک جلد قرآن میدادند. فرصتی شد تا برگهای سفید آخر کتابها را بکنم و یک دفترچه جیبی درست کنم... از ظهر شروع به خواندن کتابها و نشریات کردم؛ هم از بیکاری و هم از کنجکاوی. بعضی از حزباللهیها میگفتند: کتابها را نخوانید و پس بدهید، این کار حرام است. به یکی از بچهها گفتم: فتوا صادر نکن. برو خودت هم بخون کتابهاشون رو تا بهتر به پستی و رذلی اونها پی ببری. میخواستم ببینم چه میگویند و حرف حسابشان چیست. هفتهنامة حقیقت را که خواندم، همهچیز در آن دیده میشد، جز حقیقت! نشریة ایراننامه که زیرنظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد از فرودگاههای ایالت متحده امريكا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد. نوک حملة آنها در گفتهها و نوشتههایشان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و ارزشهای دفاع مقدس بود» <ref>خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاههای اسیران. تهران: پیام آزادگان</ref>. | ||
=== نحوة برخورد عراقیها === | |||
تعداد کتابهایی که بهصورت قانونی به دست اسرا میرسید، بسیار محدود بود و غالباً آنها مجبور میشدند دور از چشم عراقیها کتابها را تقسیم و هر قسمت را جلد کنند و در اختیار یک گروه قرار دهند. بهمرور زمان، این قسمتها در آسایشگاهها و بندهای مختلف دستبهدست میشد و با این شیوه همة کسانی که مایل به خواندن یک کتاب بودند، از مطالعة کامل آن بهرهمند میشدند. اسرا مجبور بودند در هر تفتیش گاهوبیگاه کتابها را از چشم عراقیها پنهان نگه دارند. درصورتیکه کتابی از لابهلای لوازم فردی به دست عراقیها میرسید، تنبیه شدیدی در انتظار آن فرد بود. | |||
کتابهای | === نقش صليب سرخ در تأمين کتابهای موردنیاز اسرا === | ||
يكي از درخواستهاي اسرا از نمايندگان صليب سرخ كتاب بود. در کتاب خداحافظ آقای رئیس به نقل از علی علیدوست آمده است: «ازطرف صليب سرخ تعدادی کتاب برای اسرا آورده شد. این کتابها شامل رمان، تاریخ، چند جلد کتاب انگلیسی و چند جلد عربی با عنوان جامعالدروس بود. وجود این کتابها در اردوگاه رونق خاصی به برنامهها داد و کلاسهای مختلفی بر پایة آن تشکیل شد. ازجمله کتاب جامعالدروس كه منبع تدریس برای طلبهها بود و از روی آن، صرف و نحو را یاد میدادند... اوایل 1364 بود که دوازده جلد کتاب مفاتیحالجنان برای کل اردوگاه آوردند. بارها از صليب سرخ تقاضا کرده بودیم،ولی اقدامی نشده بود. حالا بعد از گذشت پنج سال، تعدادی کتاب مفاتیح تألیف شیخ عباس قمی، که از ایران ارسالشده بود، به دستمان رسید. مجبور شدیم هریک از مفاتیحهارا به چهار بخش تقسیم کنیم و هر دو بخش بین دو سه اتاق بهطور مشترک استفاده شود.»<ref>عبدالحسینی، سهیلا (1396). خداحافظ آقای رئیس. تهران: پیام آزادگان.</ref> . | |||
=== کتابهای تبلیغاتی === | |||
عراقیها براي جلب و جذب اسرا به گروهک منافقين و دريافت پناهندگي عراق و ناامید كردن آنان از بازگشت به ایران، کتابها و نشریات سازمان منافقين را در اردوگاهها توزیع میکردند؛ ازجمله هفتهنامة حقیقت، هفتهنامة مجاهد و حتی نشریة ایراننامه و کتابهای وابسته به سلطنتطلبها مانند هدیة پرند و... عدهای از سر کنجکاوی میخواندند تا میزان آگاهیشان بالاتر رود و تعداد بسیار اندکی نیز که تحمل شرایط اسارت برایشان سخت شده بود، با خواندن آنها، به گروهک گرایش پیدا میکردند که در چنین مواقعی اسرایی که توانايي مباحثه و هدایت افراد را داشتند، با روشنگری و آگاهی دادن تا حد امکان مانع از انجام چنین رفتارهایی ازسوی هموطنانشان میشدند. مطالعة این نوع کتابها و نشریات، گاهی زمینههای مباحثه و مجادله بین اسرا را فراهم میکرد. | عراقیها براي جلب و جذب اسرا به گروهک منافقين و دريافت پناهندگي عراق و ناامید كردن آنان از بازگشت به ایران، کتابها و نشریات سازمان منافقين را در اردوگاهها توزیع میکردند؛ ازجمله هفتهنامة حقیقت، هفتهنامة مجاهد و حتی نشریة ایراننامه و کتابهای وابسته به سلطنتطلبها مانند هدیة پرند و... عدهای از سر کنجکاوی میخواندند تا میزان آگاهیشان بالاتر رود و تعداد بسیار اندکی نیز که تحمل شرایط اسارت برایشان سخت شده بود، با خواندن آنها، به گروهک گرایش پیدا میکردند که در چنین مواقعی اسرایی که توانايي مباحثه و هدایت افراد را داشتند، با روشنگری و آگاهی دادن تا حد امکان مانع از انجام چنین رفتارهایی ازسوی هموطنانشان میشدند. مطالعة این نوع کتابها و نشریات، گاهی زمینههای مباحثه و مجادله بین اسرا را فراهم میکرد. | ||
بخشي از وقت اسرا هم به مطالعة نشريات و روزنامهها ميگذشت؛ ازجمله هرازگاهی هم روزنامههای عربی و انگلیسی و البته عمدتاً پس از برقراري آتشبس میان ایران و عراق، بین اسرا توزیع میشد. روزنامههایی مثل الثوره، الجمهوریه و القادسیه که همة تحولات جنگ و اخبار جبههها را مینوشتند، هر روز به دست اسرا میرسید. دراینمیان اسرایی که به زبانهای عربی یا انگلیسی تسلط داشتند، در ترجمة مطالب روزنامههای مذکور و ارائة آن به دوستانشان نقش بسزایی ایفا میکردند. | بخشي از وقت اسرا هم به مطالعة نشريات و روزنامهها ميگذشت؛ ازجمله هرازگاهی هم روزنامههای عربی و انگلیسی و البته عمدتاً پس از برقراري آتشبس میان ایران و عراق، بین اسرا توزیع میشد. روزنامههایی مثل الثوره، الجمهوریه و القادسیه که همة تحولات جنگ و اخبار جبههها را مینوشتند، هر روز به دست اسرا میرسید. دراینمیان اسرایی که به زبانهای عربی یا انگلیسی تسلط داشتند، در ترجمة مطالب روزنامههای مذکور و ارائة آن به دوستانشان نقش بسزایی ایفا میکردند. | ||
=== '''کتابشناسی''' === | |||
'''کتابشناسی''' | |||
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۳
نحوة بهدست آوردن کتاب در دوران اسارت و محدوديتهاي استفاده از آن.
مقدمه
کتابخوانی در اوقات بیکاری، یکی از سرگرمیهای لذتبخش برای عموم مردم است. برای کسانی که در بند و اسیر هستند، این لذت بهمراتب بیشتر است؛ چرا که مطالعة كتاب، اوقات ناخوش اسارت را کوتاهتر و تحمل آن را آسانتر میكند. کتاب برای اسرای جنگ تحمیلی در اردوگاههای عراق، وسیلهای کمتر دستیافتنی بود؛ مخصوصاً برای اسرایی که ازسوي صليب سرخ جهانی ثبتنام نشده بودند. اسرا براي بالا بردن سطح تفکر و اندیشهشان كتاب را به دست ميآوردند. آنان از نوارهای سفید دورِ روزنامههایی که کموبیش به اردوگاه میآمد، از زرورق داخل پاکت سیگار، یا از مقوای قوطیهای پودر رختشویی صفحات کوچک کاغذ درست میکردند و در اختیار افرادی قرار میدادند که حرفهایی برای گفتن داشتند؛ ازجمله کسانی که قرآن، نهجالبلاغه، صحیفة سجادیه، دعاهای مفاتیح یا اشعاری را از حفظ بودند، تحصیلات دانشگاهی داشتند، طلبه بودند یا مطالب مفیدی در ذهن داشتند که اگر نوشته میشد، دیگران میتوانستند از آن بهره ببرند. گاهی کتبی را از نمایندگان صليب سرخ درخواست میکردند که به فراخور حال و تحت شرایط خاصی برایشان میآوردند. عراقیها جز روزنامههایشان و کتب و مجلات گروهک مجاهدین خلق و گاهي كتابهايي كه متن سخنراني صدام دربارة جنگ بود، کتاب دیگری در اختیار اسرا قرار نمیدادند.
اهمیت و تأثير کتاب
کتاب در دوران اسارت برای اسرا اهمیت فراوانی داشت و کتابهایی که به دست خودشان تهیه میکردند، بسا ارزشمندتر بود؛ زیرا کاغذهایش را با زحمت و مرارت فراوان به هم میدوختند و جلد میگرفتند.
مطالعة کتاب به اسرا آگاهی میداد و صبر و تحمل آنان را در مقابل فشارهایی که ازسوی عراقیها به ایشان تحمیل میشد، بالاتر میبرد؛ ازطرفی با آگاهی از وضعیت پیرامون و دریافت اطلاعات جدید و بهروز، آنان نگاه اندیشمندانهتری نسبت به اطراف و اکناف خود پیدا میکردند و همین وسیلهای بود برای اینکه اسرا تطميعِ گروهک مجاهدین خلق نشوند که براي جذب افراد و دریافت پناهندگی و ناامیدی از بازگشت به ایران تبلیغات گستردهای در اردوگاهها انجام میدادند.
سید ناصر حسینیپور لابهلای خاطراتش در کتاب پایی که جا ماند، گفته است: «امروز عراقیها کتاب و نشریات سازمان مجاهدین خلق را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند. برای اولینبار در اردوگاه 16، کتاب در اختیارمان قرار گرفت. بیشتر کتابها و نشریات مربوط به سالها قبل بود که در انبارهای این سازمان خاک میخورد. وقتی مسئول بازداشتگاه با انبوهی از کتابها و نشریات بُنجُل وارد بازداشتگاه شد، به او گفتم: کاش به اونها میگفتی بهجای اين همه کتاب، به هر بازداشتگاه یک جلد قرآن میدادند. فرصتی شد تا برگهای سفید آخر کتابها را بکنم و یک دفترچه جیبی درست کنم... از ظهر شروع به خواندن کتابها و نشریات کردم؛ هم از بیکاری و هم از کنجکاوی. بعضی از حزباللهیها میگفتند: کتابها را نخوانید و پس بدهید، این کار حرام است. به یکی از بچهها گفتم: فتوا صادر نکن. برو خودت هم بخون کتابهاشون رو تا بهتر به پستی و رذلی اونها پی ببری. میخواستم ببینم چه میگویند و حرف حسابشان چیست. هفتهنامة حقیقت را که خواندم، همهچیز در آن دیده میشد، جز حقیقت! نشریة ایراننامه که زیرنظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد از فرودگاههای ایالت متحده امريكا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد. نوک حملة آنها در گفتهها و نوشتههایشان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و ارزشهای دفاع مقدس بود» [۱].
نحوة برخورد عراقیها
تعداد کتابهایی که بهصورت قانونی به دست اسرا میرسید، بسیار محدود بود و غالباً آنها مجبور میشدند دور از چشم عراقیها کتابها را تقسیم و هر قسمت را جلد کنند و در اختیار یک گروه قرار دهند. بهمرور زمان، این قسمتها در آسایشگاهها و بندهای مختلف دستبهدست میشد و با این شیوه همة کسانی که مایل به خواندن یک کتاب بودند، از مطالعة کامل آن بهرهمند میشدند. اسرا مجبور بودند در هر تفتیش گاهوبیگاه کتابها را از چشم عراقیها پنهان نگه دارند. درصورتیکه کتابی از لابهلای لوازم فردی به دست عراقیها میرسید، تنبیه شدیدی در انتظار آن فرد بود.
نقش صليب سرخ در تأمين کتابهای موردنیاز اسرا
يكي از درخواستهاي اسرا از نمايندگان صليب سرخ كتاب بود. در کتاب خداحافظ آقای رئیس به نقل از علی علیدوست آمده است: «ازطرف صليب سرخ تعدادی کتاب برای اسرا آورده شد. این کتابها شامل رمان، تاریخ، چند جلد کتاب انگلیسی و چند جلد عربی با عنوان جامعالدروس بود. وجود این کتابها در اردوگاه رونق خاصی به برنامهها داد و کلاسهای مختلفی بر پایة آن تشکیل شد. ازجمله کتاب جامعالدروس كه منبع تدریس برای طلبهها بود و از روی آن، صرف و نحو را یاد میدادند... اوایل 1364 بود که دوازده جلد کتاب مفاتیحالجنان برای کل اردوگاه آوردند. بارها از صليب سرخ تقاضا کرده بودیم،ولی اقدامی نشده بود. حالا بعد از گذشت پنج سال، تعدادی کتاب مفاتیح تألیف شیخ عباس قمی، که از ایران ارسالشده بود، به دستمان رسید. مجبور شدیم هریک از مفاتیحهارا به چهار بخش تقسیم کنیم و هر دو بخش بین دو سه اتاق بهطور مشترک استفاده شود.»[۲] .
کتابهای تبلیغاتی
عراقیها براي جلب و جذب اسرا به گروهک منافقين و دريافت پناهندگي عراق و ناامید كردن آنان از بازگشت به ایران، کتابها و نشریات سازمان منافقين را در اردوگاهها توزیع میکردند؛ ازجمله هفتهنامة حقیقت، هفتهنامة مجاهد و حتی نشریة ایراننامه و کتابهای وابسته به سلطنتطلبها مانند هدیة پرند و... عدهای از سر کنجکاوی میخواندند تا میزان آگاهیشان بالاتر رود و تعداد بسیار اندکی نیز که تحمل شرایط اسارت برایشان سخت شده بود، با خواندن آنها، به گروهک گرایش پیدا میکردند که در چنین مواقعی اسرایی که توانايي مباحثه و هدایت افراد را داشتند، با روشنگری و آگاهی دادن تا حد امکان مانع از انجام چنین رفتارهایی ازسوی هموطنانشان میشدند. مطالعة این نوع کتابها و نشریات، گاهی زمینههای مباحثه و مجادله بین اسرا را فراهم میکرد.
بخشي از وقت اسرا هم به مطالعة نشريات و روزنامهها ميگذشت؛ ازجمله هرازگاهی هم روزنامههای عربی و انگلیسی و البته عمدتاً پس از برقراري آتشبس میان ایران و عراق، بین اسرا توزیع میشد. روزنامههایی مثل الثوره، الجمهوریه و القادسیه که همة تحولات جنگ و اخبار جبههها را مینوشتند، هر روز به دست اسرا میرسید. دراینمیان اسرایی که به زبانهای عربی یا انگلیسی تسلط داشتند، در ترجمة مطالب روزنامههای مذکور و ارائة آن به دوستانشان نقش بسزایی ایفا میکردند.