مثل صفحه شطرنج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «== فراداده کتاب == بندانگشتی|329x329پیکسل|مثل صفحة شطرنج روایت صفر عبدالملکی، جانباز و آزاده‌ای از توابع شهرستان الیگودرز است. '''نویسنده:''' صفر عبدالملکی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''کتاب مثل صفحه شطرنج به سفرهای معنوی سیدآزادگان بعداز آزادی و سخنان ایشان و نقل خاطره می پردازد.'''
== فراداده کتاب ==
== فراداده کتاب ==
[[پرونده:مثل صفحه شطرنج.jpg|بندانگشتی|329x329پیکسل|مثل صفحة شطرنج روایت صفر عبدالملکی، جانباز و آزاده‌ای از توابع شهرستان الیگودرز است. ]]
'''نویسنده:''' صفر عبدالملکی                                                                                                                           
'''نویسنده:''' صفر عبدالملکی                                                                                                                           
'''ویراستار:'''


'''صفحه‌آرايي و صفحه‌بندي:''' مریم مردانی
'''صفحه‌آرايي و صفحه‌بندي:''' مریم مردانی


'''تصويرگر و طراح چاپ:''' سيدايمان نوري‌نجفي
'''تصويرگر و طراح چاپ:''' سيدايمان نوري‌نجفي
'''ناشر''': پیام آزادگان


'''سال نشر:''' 1402
'''سال نشر:''' 1402
'''تعداد صفحات:''' 541
'''شماره شابک:''' 4-82-8220-600-978


'''قطع کتاب:''' رقعي
'''قطع کتاب:''' رقعي
خط ۱۶: خط ۲۱:


== معرفی کتاب ==
== معرفی کتاب ==
مثل صفحة شطرنج روایت صفر عبدالملکی، جانباز و آزاده‌ای از توابع شهرستان الیگودرز است. او علاوه‌بر زندگی در منطقة جنگی و مبارزه با دشمن در قصرشیرین، در عملیات کربلای 1 و 5 نیز حضور داشت و سرانجام در حملة گستردۀ عراق به غرب ایران، تحت‌عنوان توکلت علی‌الله، که در 24 تیرماه 1367 به‌وقوع پیوسته بود، همراه با تعدادی از رزمندگان به اسارت درآمد. او ابتدا به زندان العماره منتقل شد و مدت 12 روز را در آنجا سپری کرد. مقصد بعدی صفر عبدالملکی [[زندان الرشید]] بغداد و [[اردوگاه]] بعقوبه بود. صفر عبدالملکی، پس‌از حدود دو ماه بعد، در شهریور 1367، به اردوگاه اسرای مفقودالاثر تکریت 15 منتقل شد و اسارتش تا پایان از [[خانواده]] و 6 فرزندش مخفی ماند.
این کتاب در 7 فصل به نگارش درآمده است، که به جز فصل دوم به سفرهای معنوی سیدآزادگان بعداز آزادی و سخنان ایشان و نقل خاطره می پردازد.  


== گزیده ای از محتوای کتاب ==
== گزیده ای از محتوای کتاب ==
خون مانند لولة آفتابه از دست و پا و سر و سینه‌ام زمین می‌ریخت. هیچ احساس درد نداشتم. فکر می‌کردم افرادی که با من هستند مثل من خون‌آلود جلو می‌روند. یک‌آن وسوسه شدم نگاهی به اطراف بیندازم و نگاهی به همرزم‌های خود کنم. همرزمی ندیدم! آخرین بار فرمانده گردان و گروهان و نیز چند مسئول دسته کنارم بودند، اما حالا از هیچ‌کدام خبری نبود. مثل اینکه ساعت‌هاست در بیابان‌های شهر بصره به‌تنهایی جلو رفته‌ام! یادم بود آخرین فشنگ تفنگم را هم شلیک کرده بودم. اولین نیرویی هم که در جنگ تن‌به‌تن سرنیزه‌اش را بیرون کشید من بودم، اما حالا درحالی‌که حتی یک جای کوچک هم در بدنم سالم نبود، در بیابان تنهای‌تنها مانده بودم.روبه‌رویم عراقی، پشت‌سر هم عراقی ...
[[نماز]] ظهر را به امامت امیر کاروان، حاج‌آقا ابوترابی، به‌جا آوردند. بعداز نماز ظهر امیر کاروان جلوی جماعت نمازگزار ایستاد و بدون مقدمه گفت: «شاید به‌نظر بعضی از کسانی که می‌گذرند و ما را در اینجا می‌بینند عمل ما عقلانی نباشد؛ ما نباید وسط بیابان در میان خار و خاشاک مغیلان کویر در نماز بایستیم و البته هیچ توجیه منطقی و دلیل عقلانی هم نداریم، ولی برای خودمان که به‌عنوان زائر قبر گمشده‌ی حضرت فاطمه زهرا<sup>(س)</sup> قدم در راه گذاشته‌ایم، احتیاج به ‌هیچ دلیل و مدرک و توجیه قانع‌کننده‌ای نداریم و به یقین و ایمان کامل خوب می‌دانیم اگر قدم‌های ما در این راه از روی صدق و صداقت باشد آن حضرت درجه‌ی شافعی را از خداوند بزرگ گرفته است شافع روز جزاست هم در این دنیا ما را ناامید نخواهد کرد.<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان</ref>
 
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]
 
== کتابشناسی ==
[[رده:کتاب]]
[[رده:کتاب های درباره سید آزادگان]]
[[رده:سید علی اکبر ابوترابی فرد]]

نسخهٔ ‏۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۹

کتاب مثل صفحه شطرنج به سفرهای معنوی سیدآزادگان بعداز آزادی و سخنان ایشان و نقل خاطره می پردازد.

فراداده کتاب

نویسنده: صفر عبدالملکی

صفحه‌آرايي و صفحه‌بندي: مریم مردانی

تصويرگر و طراح چاپ: سيدايمان نوري‌نجفي

ناشر: پیام آزادگان

سال نشر: 1402

تعداد صفحات: 541

شماره شابک: 4-82-8220-600-978

قطع کتاب: رقعي

نوع ماده: کتاب( خاطره )

معرفی کتاب

این کتاب در 7 فصل به نگارش درآمده است، که به جز فصل دوم به سفرهای معنوی سیدآزادگان بعداز آزادی و سخنان ایشان و نقل خاطره می پردازد.

گزیده ای از محتوای کتاب

نماز ظهر را به امامت امیر کاروان، حاج‌آقا ابوترابی، به‌جا آوردند. بعداز نماز ظهر امیر کاروان جلوی جماعت نمازگزار ایستاد و بدون مقدمه گفت: «شاید به‌نظر بعضی از کسانی که می‌گذرند و ما را در اینجا می‌بینند عمل ما عقلانی نباشد؛ ما نباید وسط بیابان در میان خار و خاشاک مغیلان کویر در نماز بایستیم و البته هیچ توجیه منطقی و دلیل عقلانی هم نداریم، ولی برای خودمان که به‌عنوان زائر قبر گمشده‌ی حضرت فاطمه زهرا(س) قدم در راه گذاشته‌ایم، احتیاج به ‌هیچ دلیل و مدرک و توجیه قانع‌کننده‌ای نداریم و به یقین و ایمان کامل خوب می‌دانیم اگر قدم‌های ما در این راه از روی صدق و صداقت باشد آن حضرت درجه‌ی شافعی را از خداوند بزرگ گرفته است شافع روز جزاست هم در این دنیا ما را ناامید نخواهد کرد.[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان