خستگی ناپذیر(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مروری بر دوران مختلف زندگی و [[اسارت و اسیران|اسارت]] حجتالاسلام [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]''' | |||
'''مروری بر دوران مختلف زندگی و [[اسارت و اسیران|اسارت]] حجتالاسلام [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]''' | |||
== فرداده کتاب == | |||
'''نویسنده:''' | '''نویسنده:''' عبدالمجید رحمانیان | ||
{{Infobox|title=خستگی ناپذیر}} | |||
'''حروفچین و صفحهآرا:''' مریم مردانی | |||
''' | '''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' اسراء | ||
''' | '''ناشر:''' پیام آزادگان | ||
'''نوبت و سال نشر:''' اول، 1391 | |||
'''نوبت و سال | |||
'''شمارگان:''' 2000 | '''شمارگان:''' 2000 | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
'''قیمت:''' 78000 ریال | '''قیمت:''' 78000 ریال | ||
'''تعداد صفحات:''' 314 | '''تعداد صفحات:''' 314/ مصور رنگی | ||
'''شابک:''' 9 - 68- 5013- 600- 978 | '''شابک:''' 9 - 68- 5013- 600- 978 | ||
خط ۲۳: | خط ۲۲: | ||
'''قطع کتاب:''' رقعی | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== '''معرفی کتاب''' == | |||
این کتاب در سه بخش تدوین و ارایه شده است. نخست ارتباط حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی با شهید سیدعلی اندرزگو در دوران قبل از انقلاب و مبارزات آنان علیه حکومت پهلوی و گوشههایی از ویژگیهای شهید سیدعلی اندرزگو از زبان وی بیان شده است. همچنین آشنایی حجتالاسلام سیدآزادگان با افرادی مانند شهیدمصطفی چمران و خاطراتی از دوران اسارت از زبان ایشان نقل شده است. بخش سوم خاطراتی از سایر علمای هم عصر ایشان و نقل کراماتی از آنان است. | |||
== '''گزیدهای از محتوای کتاب''' == | |||
مرحوم حاجمیرزا مهدی بروجردی، در سن 98 سالگی از دنیا رفتند. یک سال قبل از فوتشان ایشان را دیدم که به راحتی در آن سن بالا، کتابهای جیبی خیلی ریزی را میخواند و مینوشت. به من فرمودند: «سلامتی چشمم یادگار اربعین حسین است. در جوانی چشم درد و تراخم و عوارض دیگر چشمم را اذیت میکرد. در اربعین قصد زیارت کردم. به بصره رفتم تا با قافلهی اربعین راهی کربلا شوم. در قطار نشسته بودم و زوار امام حسین با پاهای برهنه حلقهوار نشسته بودند و [[نماز]] میخواندند. من هم در آن حال چشمدرد شدیدی گرفته بودم. زائری در کنارم نشسته بود که گِل زیادی از لابهلای انگشتان پایش بیرون زده بود. گل را برداشتم و آن را مثل سرمه به چشمم کشیدم. از آن روز به بعد چشم درد که ندیدم هیچ، چشمم سالمترین چشمها شد و اینک میبینی که از این کتاب بهراحتی میتوانم استفاده کنم.<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> . | |||
== | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:کتاب های درباره سید آزادگان]] | |||
[[رده:سید علی اکبر ابوترابی فرد]] |
نسخهٔ ۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۵۸
مروری بر دوران مختلف زندگی و اسارت حجتالاسلام سید علی اکبر ابوترابی فرد
فرداده کتاب
نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: اسراء
ناشر: پیام آزادگان
نوبت و سال نشر: اول، 1391
شمارگان: 2000
قیمت: 78000 ریال
تعداد صفحات: 314/ مصور رنگی
شابک: 9 - 68- 5013- 600- 978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
این کتاب در سه بخش تدوین و ارایه شده است. نخست ارتباط حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی با شهید سیدعلی اندرزگو در دوران قبل از انقلاب و مبارزات آنان علیه حکومت پهلوی و گوشههایی از ویژگیهای شهید سیدعلی اندرزگو از زبان وی بیان شده است. همچنین آشنایی حجتالاسلام سیدآزادگان با افرادی مانند شهیدمصطفی چمران و خاطراتی از دوران اسارت از زبان ایشان نقل شده است. بخش سوم خاطراتی از سایر علمای هم عصر ایشان و نقل کراماتی از آنان است.
گزیدهای از محتوای کتاب
مرحوم حاجمیرزا مهدی بروجردی، در سن 98 سالگی از دنیا رفتند. یک سال قبل از فوتشان ایشان را دیدم که به راحتی در آن سن بالا، کتابهای جیبی خیلی ریزی را میخواند و مینوشت. به من فرمودند: «سلامتی چشمم یادگار اربعین حسین است. در جوانی چشم درد و تراخم و عوارض دیگر چشمم را اذیت میکرد. در اربعین قصد زیارت کردم. به بصره رفتم تا با قافلهی اربعین راهی کربلا شوم. در قطار نشسته بودم و زوار امام حسین با پاهای برهنه حلقهوار نشسته بودند و نماز میخواندند. من هم در آن حال چشمدرد شدیدی گرفته بودم. زائری در کنارم نشسته بود که گِل زیادی از لابهلای انگشتان پایش بیرون زده بود. گل را برداشتم و آن را مثل سرمه به چشمم کشیدم. از آن روز به بعد چشم درد که ندیدم هیچ، چشمم سالمترین چشمها شد و اینک میبینی که از این کتاب بهراحتی میتوانم استفاده کنم.[۱] .