مهاجران ملکوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:مهاجران ملکوت.jpg|بندانگشتی|کتاب مهاجران ملکوت]]
'''کتاب مهاجران ملکوت اولین قسمت از مجموعه خاطرات معنوی است که «سید آزادگان» با زبان شیرین و کلمات جذابش بیان کرده است.'''  
'''کتاب خاطره آزادگان'''


=== فرداده کتاب ===
== فرداده کتاب ==
'''نویسنده:''' [[عبدالمجيد رحمانيان|عبدالمجید رحمانیان]]
{{Infobox|title=مهاجران ملکوت|image=[[پرونده:مهاجران ملکوت.jpg]]|caption=مجموعه خاطرات معنوی «سید آزادگان»|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروف چین و صفحه آرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=ناشر|label7=سال نشر|label8=شمارگان|label9=قیمت|label10=تعداد صفحات|label11=شابک|label12=قطع کتاب|label13=نوع ماده|data2=عبدالمجید رحمانیان|data3=بیژن کیانی|data4=مریم مردانی|data5=خجسته، پروانه|data6=پیام آزادگان|data7=1386|data8=2000|data9=15000 ریال|data10=112|data11=978-600-5013-09-02|data12=رقعی|data13=کتاب(خاطره)}}
'''نویسنده:''' عبدالمجید رحمانیان  


'''ویراستار:''' بیژن کیانی
'''ویراستار:''' بیژن کیانی


'''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' مریم مردانی  
'''حروف‌ چین و صفحه‌ آرا:''' مریم مردانی  


'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' خجسته، پروانه
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' خجسته، پروانه


'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1386
'''ناشر:''' پیام آزادگان
 
'''سال نشر:''' 1386


'''شمارگان:''' 2000
'''شمارگان:''' 2000
خط ۲۳: خط ۲۵:
'''قطع کتاب:''' رقعی
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره)  
 
=== '''معرفی کتاب''' ===
این کتاب تحت عناوین ذیل به نگارش درآمده است:سیدمحمد امامزاده بزرگوار؛ كراماتی از جد مادری ما؛ فدائیان اسلام؛ یادی از شهید آیت‌الله فومنی؛ شهید آیت‌الله سعیدی؛ در محضر آیت‌الله حاج شیخ‌مجتبی قزوینی؛ آیت‌الله شاهرودی و وادی‌السلام؛ یادی از مرحوم علامه سیدعلی قاضی؛ علامه امینی و کرامت امیرالمؤمنین<sup>(ع)</sup>؛ شفای سیدی بزرگوار؛ شفادهندة من علی<sup>(ع)</sup> است؛ میهمان امیرالمؤمنین<sup>(ع)</sup>؛ پیاده‌روی‌های عاشقانه؛ قلب پاک آن جوان؛ باغی از باغ‌های بهشت؛ چشم‌های شفایافته؛ تبسم امیرالمؤمنین<sup>(ع)</sup>؛ سینه چاک امام‌حسین<sup>(ع)</sup> و ... .
 
مجموعه سه جلدی به روایت ابوترابی(← [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) سه‌گانه‌ای است که شامل خاطرات سیدآزادگان(← [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) از زبان بستگان، دوستان و آشنایان او به‌ویژه خاطرات پیاده‌روی‌های معروف آزادگان و آن مرحوم است. این مجموعه سه‌گانه کتاب که با نام‌های مهاجران ملکوت، [[آن یار آسمانی]] و [[حماسه های ناگفته]] منتشر شده است به شرح مبارزات مرحوم ابوترابی(← [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) با رژیم ستمشاهی، حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، همکاری با شهید چمران و دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] ایشان می‌پردازد.


این کتاب تقریباً همان کتاب [[مهر نگاه اولیاء]] است که تعدادی عنوان به آن اضافه شده و انتشارات آن نیز تغییر کرده است.  
== '''معرفی کتاب''' ==
کتاب حاضر اولین قسمت از مجموعه خاطرات معنوی است که «سید آزادگان» آن عارف و عالم و پارسای مجاهد و خستگی‌ناپذیر با زبان شیرین و کلمات جذابش بیان کرده است.  


=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب ''' ===
== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب ''' ==
اواخر ماه صفر، روزی فرمود: «من امروز عصر از این دنیا می‌روم ... دیشب در عالم خواب، هم جهنم را دیدم و هم من را به بهشت بردند و جای مرا در بهشت نشان دادند و به من بشارت دادند که فردا عصر جای شما اینجاست.»
‌‌ازقضا، فصل‌ زمستان‌ بود و برف‌ زيادی باريده‌ بود. صبح‌ زود به‌ قصد مدرسه‌ كفش‌هايم‌ را پوشيدم‌ و برای اينكه‌ به‌ مدرسه‌ برسم‌ بايد مسافتی را پياده‌ طی میكردم. بالأخره سر كلاس‌ درس‌ رفتم، ولی ذهنم‌ مشغول‌ حرف‌هاي مادرم‌ بود. درس‌ كه‌ تمام‌ شد دست‌ خالی به‌ خانه‌‌‌ برگشتم‌ و رفتم‌ در جای خودم‌ زير كرسی نشستم‌ و لحاف‌ را روی سرم‌ كشيدم. آب‌ سماور میجوشيد و من‌ از خجالت‌ خيس‌ عرق‌ شده‌ بودم. 
‌‌يك‌ باره‌ صدای مادرم‌ را شنيدم‌ كه‌ گفت‌: «آقا مجتبی بلند شو و شام‌ بخور!» گفتم‌: «مگر چيزی هست‌ كه‌ بخوريم؟» گفت‌: «يك‌ نفر قبل‌ از شما آمد و يك‌ سبد ميوه‌ با يك‌ ظرف‌ غذا آورد و گفت‌: اين‌ را آقا مجتبی فرستاده. مگر شما به‌ آن‌ شخص‌ نداده‌ بودی كه‌ بياورد؟» <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.


ساعت 10 صبح، آیت‌الله خوانساری و آیت‌الله صدر را خواست. نیم ساعتی با آنها صحبت کرد. بعد از [[نماز]] ظهر و عصر هم غذا نخورد و رفت زیر کرسی و رو به قبله نشست. قرآنی به دست گرفت و شروع کرد به خواندن. من و پسر کوچکش هم نشسته بودیم.
== نیز نگاه کنید به ==


یک مرتبه فرمود: «صدق الله ال ...» دیگر علی العظیم را کسی نشنید. قرآن از دستش افتاد. وقتی پسرش پرید به سمت او، دید مثل اینکه ساعت‌هاست که روح از بدنش جدا شده است ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.
* [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]


=== کتابشناسی ===
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:کتاب]]
[[رده:کتاب های درباره سید آزادگان]]
[[رده:سید علی اکبر ابوترابی فرد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۱

کتاب مهاجران ملکوت اولین قسمت از مجموعه خاطرات معنوی است که «سید آزادگان» با زبان شیرین و کلمات جذابش بیان کرده است.

فرداده کتاب

مهاجران ملکوت
مهاجران ملکوت.jpg
مجموعه خاطرات معنوی «سید آزادگان»
فراداده کتاب
نویسندهعبدالمجید رحمانیان
ویراستاربیژن کیانی
حروف چین و صفحه آرامریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافیخجسته، پروانه
ناشرپیام آزادگان
سال نشر1386
شمارگان2000
قیمت15000 ریال
تعداد صفحات112
شابک978-600-5013-09-02
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(خاطره)

نویسنده: عبدالمجید رحمانیان

ویراستار: بیژن کیانی

حروف‌ چین و صفحه‌ آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خجسته، پروانه

ناشر: پیام آزادگان

سال نشر: 1386

شمارگان: 2000

قیمت: 15000 ریال

تعداد صفحات: 112

شابک: 2- 09- 5013- 600 - 978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

کتاب حاضر اولین قسمت از مجموعه خاطرات معنوی است که «سید آزادگان» آن عارف و عالم و پارسای مجاهد و خستگی‌ناپذیر با زبان شیرین و کلمات جذابش بیان کرده است.

گزیده‌ای از محتوای کتاب 

‌‌ازقضا، فصل‌ زمستان‌ بود و برف‌ زيادی باريده‌ بود. صبح‌ زود به‌ قصد مدرسه‌ كفش‌هايم‌ را پوشيدم‌ و برای اينكه‌ به‌ مدرسه‌ برسم‌ بايد مسافتی را پياده‌ طی میكردم. بالأخره سر كلاس‌ درس‌ رفتم، ولی ذهنم‌ مشغول‌ حرف‌هاي مادرم‌ بود. درس‌ كه‌ تمام‌ شد دست‌ خالی به‌ خانه‌‌‌ برگشتم‌ و رفتم‌ در جای خودم‌ زير كرسی نشستم‌ و لحاف‌ را روی سرم‌ كشيدم. آب‌ سماور میجوشيد و من‌ از خجالت‌ خيس‌ عرق‌ شده‌ بودم. ‌‌يك‌ باره‌ صدای مادرم‌ را شنيدم‌ كه‌ گفت‌: «آقا مجتبی بلند شو و شام‌ بخور!» گفتم‌: «مگر چيزی هست‌ كه‌ بخوريم؟» گفت‌: «يك‌ نفر قبل‌ از شما آمد و يك‌ سبد ميوه‌ با يك‌ ظرف‌ غذا آورد و گفت‌: اين‌ را آقا مجتبی فرستاده. مگر شما به‌ آن‌ شخص‌ نداده‌ بودی كه‌ بياورد؟» [۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،