مهاجران ملکوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:


== فرداده کتاب ==
== فرداده کتاب ==
{{Infobox|title=مهاجران ملکوت}}
{{Infobox|title=مهاجران ملکوت|image=[[پرونده:مهاجران ملکوت.jpg]]|caption=مجموعه خاطرات معنوی «سید آزادگان»|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروف چین و صفحه آرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=ناشر|label7=سال نشر|label8=شمارگان|label9=قیمت|label10=تعداد صفحات|label11=شابک|label12=قطع کتاب|label13=نوع ماده|data2=عبدالمجید رحمانیان|data3=بیژن کیانی|data4=مریم مردانی|data5=خجسته، پروانه|data6=پیام آزادگان|data7=1386|data8=2000|data9=15000 ریال|data10=112|data11=978-600-5013-09-02|data12=رقعی|data13=کتاب(خاطره)}}
'''نویسنده:''' عبدالمجید رحمانیان  
'''نویسنده:''' عبدالمجید رحمانیان  



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۱

کتاب مهاجران ملکوت اولین قسمت از مجموعه خاطرات معنوی است که «سید آزادگان» با زبان شیرین و کلمات جذابش بیان کرده است.

فرداده کتاب

مهاجران ملکوت
مهاجران ملکوت.jpg
مجموعه خاطرات معنوی «سید آزادگان»
فراداده کتاب
نویسندهعبدالمجید رحمانیان
ویراستاربیژن کیانی
حروف چین و صفحه آرامریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافیخجسته، پروانه
ناشرپیام آزادگان
سال نشر1386
شمارگان2000
قیمت15000 ریال
تعداد صفحات112
شابک978-600-5013-09-02
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(خاطره)

نویسنده: عبدالمجید رحمانیان

ویراستار: بیژن کیانی

حروف‌ چین و صفحه‌ آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خجسته، پروانه

ناشر: پیام آزادگان

سال نشر: 1386

شمارگان: 2000

قیمت: 15000 ریال

تعداد صفحات: 112

شابک: 2- 09- 5013- 600 - 978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

کتاب حاضر اولین قسمت از مجموعه خاطرات معنوی است که «سید آزادگان» آن عارف و عالم و پارسای مجاهد و خستگی‌ناپذیر با زبان شیرین و کلمات جذابش بیان کرده است.

گزیده‌ای از محتوای کتاب 

‌‌ازقضا، فصل‌ زمستان‌ بود و برف‌ زيادی باريده‌ بود. صبح‌ زود به‌ قصد مدرسه‌ كفش‌هايم‌ را پوشيدم‌ و برای اينكه‌ به‌ مدرسه‌ برسم‌ بايد مسافتی را پياده‌ طی میكردم. بالأخره سر كلاس‌ درس‌ رفتم، ولی ذهنم‌ مشغول‌ حرف‌هاي مادرم‌ بود. درس‌ كه‌ تمام‌ شد دست‌ خالی به‌ خانه‌‌‌ برگشتم‌ و رفتم‌ در جای خودم‌ زير كرسی نشستم‌ و لحاف‌ را روی سرم‌ كشيدم. آب‌ سماور میجوشيد و من‌ از خجالت‌ خيس‌ عرق‌ شده‌ بودم. ‌‌يك‌ باره‌ صدای مادرم‌ را شنيدم‌ كه‌ گفت‌: «آقا مجتبی بلند شو و شام‌ بخور!» گفتم‌: «مگر چيزی هست‌ كه‌ بخوريم؟» گفت‌: «يك‌ نفر قبل‌ از شما آمد و يك‌ سبد ميوه‌ با يك‌ ظرف‌ غذا آورد و گفت‌: اين‌ را آقا مجتبی فرستاده. مگر شما به‌ آن‌ شخص‌ نداده‌ بودی كه‌ بياورد؟» [۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،