راز ماندن(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است.''' | |||
'''خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است.''' | |||
=== فراداده کتاب === | == فراداده کتاب == | ||
{{Infobox|title=راز ماندن|image=[[پرونده:راز ماندن.jpg]]|caption=خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروفچین و صفحهآرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=نوبت و سال چاپ|label7=شمارگان|label8=قیمت پشت جلد|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=حسین طحان|data3=مریم بیات|data4=مریم مردانی|data5=پرتو- نگین|data6=اول، 1390|data7=2000|data8=39000 ریال|data9=131/ مصور|data10=978-600-5013-580|data11=رقعی|data12=کتاب(خاطره)}} | |||
'''نویسنده:''' حسین طحان | '''نویسنده:''' حسین طحان | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' پرتو- نگین | '''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' پرتو- نگین | ||
'''نوبت و سال''' چاپ: اول، 1390 | '''نوبت و سال''' '''چاپ:''' اول، 1390 | ||
'''شمارگان:''' 2000 | '''شمارگان:''' 2000 | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
'''قطع کتاب:''' رقعی | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== '''معرفی کتاب''' == | |||
این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است. این خاطرات از زمان اعزام به جبهه آغاز شده و تا زمان آزادی و خروج از عراق و در 38 موضوع به نگارش درآمده است. | این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است. این خاطرات از زمان اعزام به جبهه آغاز شده و تا زمان آزادی و خروج از عراق و در 38 موضوع به نگارش درآمده است. | ||
حسین طحان سال 1362 در عملیات خیبر به اسارت درآمد. سال های [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده در [[اردوگاه موصل 2]] و [[اردوگاه موصل 4]](جدید) سپری شد. | حسین طحان سال 1362 در عملیات خیبر به اسارت درآمد. سال های [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده در [[اردوگاه موصل 2]] و [[اردوگاه موصل 4]](جدید) سپری شد. | ||
== '''گزیدهای از محتوای کتاب''' == | |||
یک روز عصر خبری در [[اردوگاه]] پیچید که میخواهند [[اسرا]] را بیرون [[اردوگاه]] ببرند و از قفسه سینه آنها [[عکس]] بگیرند. همه خوشحال بودند از اینکه بعد از چند سال بالاخره فضای بیرون را میبینند و هوای آزاد را استنشاق میکنند. نوبت بیرون رفتن که شد، هر ده نفر اسیر را از مچ دست به همدیگه بستند و چشمها را هم با چشمبند پوشاندند. یک نفر سرباز، فرد جلویی را هدایت میکرد و نُه نفر دیگر بسته به هم پشت سر او حرکت میکردند. وقتی آخرین در را رد کردیم و به فضای آزاد رسیدیم هوای آزاد را استنشاق کردیم، اما افسوس که هرگز جایی را نتوانستیم ببینیم. یکنفر، یکنفر همچنان با چشم بسته، داخل اتاقک سیار، میرفتیم و بعد از عکسگرفتن، بلافاصله به داخل [[اردوگاه]] برمیگشتیم. و این بود نحوه مداوای اسرای ما، در این میان، تنها ذکر خداوند دوای درمان بود ..<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> . | |||
=== کتابشناسی == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[خاطرات خود نگاشت]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:کتاب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۴
خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است.
فراداده کتاب
نویسنده: حسین طحان
ویراستار: مریم بیات
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: پرتو- نگین
نوبت و سال چاپ: اول، 1390
شمارگان: 2000
قیمت پشت جلد: 39000 ریال
تعداد صفحات: 131/ مصور
شابک: 580-5013-600-978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده خراسانی (بیرجند) حسین طحان است. این خاطرات از زمان اعزام به جبهه آغاز شده و تا زمان آزادی و خروج از عراق و در 38 موضوع به نگارش درآمده است.
حسین طحان سال 1362 در عملیات خیبر به اسارت درآمد. سال های اسارت این آزاده در اردوگاه موصل 2 و اردوگاه موصل 4(جدید) سپری شد.
گزیدهای از محتوای کتاب
یک روز عصر خبری در اردوگاه پیچید که میخواهند اسرا را بیرون اردوگاه ببرند و از قفسه سینه آنها عکس بگیرند. همه خوشحال بودند از اینکه بعد از چند سال بالاخره فضای بیرون را میبینند و هوای آزاد را استنشاق میکنند. نوبت بیرون رفتن که شد، هر ده نفر اسیر را از مچ دست به همدیگه بستند و چشمها را هم با چشمبند پوشاندند. یک نفر سرباز، فرد جلویی را هدایت میکرد و نُه نفر دیگر بسته به هم پشت سر او حرکت میکردند. وقتی آخرین در را رد کردیم و به فضای آزاد رسیدیم هوای آزاد را استنشاق کردیم، اما افسوس که هرگز جایی را نتوانستیم ببینیم. یکنفر، یکنفر همچنان با چشم بسته، داخل اتاقک سیار، میرفتیم و بعد از عکسگرفتن، بلافاصله به داخل اردوگاه برمیگشتیم. و این بود نحوه مداوای اسرای ما، در این میان، تنها ذکر خداوند دوای درمان بود ..[۱] .