برای عاطفه(کتاب): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب برای عاطفه: خاطرات محمدرضا کائيني '''خاطرات محمدرضا کائيني''' === فراداده کتاب === '''نويسنده:''' فاطمهزهرا حاتمي '''ويراستار:''' فرزانه قلعهقوند '''حروفچين و صفحهآرا:''' مريم مرداني '''ليتوگرافي، چاپ و صحاف...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''خاطرات محمدرضا کائینی.''' | |||
'''خاطرات محمدرضا | |||
=== فراداده کتاب === | == فراداده کتاب == | ||
''' | {{Infobox|title=برای عاطفه|image=[[پرونده:برای عاطفه.jpg]]|caption=خاطرات محمدرضا کائینی|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروفچین و صفحهآرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=نوبت و سال چاپ|label7=شمارگان|label8=قیمت پشت جلد|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=فاطمهزهرا حاتمی|data3=فرزانه قلعهقوند|data4=مریم مردانی|data5=سلیمانزاده|data6=اول، 1393|data7=1000|data8=125000 ریال|data9=296|data10=978-600-5013-89-4|data11=رقعی|data12=کتاب(خاطره)}} | ||
'''نویسنده:''' فاطمهزهرا حاتمی | |||
''' | '''ویراستار:''' فرزانه قلعهقوند | ||
''' | '''حروفچین و صفحهآرا:''' مریم مردانی | ||
''' | '''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' سلیمانزاده | ||
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1393 | '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1393 | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
'''شمارگان:''' 1000 | '''شمارگان:''' 1000 | ||
''' | '''قیمت پشت جلد:''' 125000 ریال | ||
'''تعداد صفحات:''' 296 | '''تعداد صفحات:''' 296 | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
'''شابک:''' 4 - 89 - 5013- 600 - 978 | '''شابک:''' 4 - 89 - 5013- 600 - 978 | ||
'''قطع کتاب:''' | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== '''معرفی کتاب''' == | |||
برای عاطفه خاطرات محمدرضا کائینی است که توسط فاطمهزهرا حاتمی به شیوه موضوعی به نگارش درآمده است. | |||
محمدرضا | محمدرضا کائینی، آزاده جانباز تهرانی، در30 تیرماه 1364 به [[اسارت و اسیران|اسارت]] افراد ضدانقلاب فرسان، معروف به گوشبرها، درآمد. بیشتر سالهای [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده سرافراز در اردوگاههای رمادی و [[اردوگاه تکریت 17]] سپری شد. | ||
== '''گزیدهای از محتوای کتاب''' == | |||
در کلِ روز فقط | در کلِ روز فقط یک بار در این سلول را باز میکردند. محیط تاریک سلول انفرادی، فضای مناسبی برای خواندن [[نماز]] مهیا میكرد. تجربه سلول انفرادی بهقدری برای بچهها تکرار شده بود که دیگر بچهها میدانستند باید هوای کسی را که کارش به آنجا میکشد، داشته باشند. | ||
یک ماهی گذشت و من هنوز در سلول انفرادی بودم. صدای جهانبخش را از پشت در میشنیدیم که میگفت: «محمدرضا! محمدرضا!» رفتم پشت در و گفتم: «بله، تویی جهانبخش؟» | |||
ـ آره، تو | ـ آره، تو خوبی؟ محمدرضا! چهقدر زندانی شدنت طولانی شد! چهار تا غلط کردم بگو تا بیارنت بیرون. | ||
بعد جهانبخش از | بعد جهانبخش از زیرِ در، چند تا برگه و مقداری نان فرستاد داخل سلول و گفت: «برات لغتهای انگلیسی رو با ترجمه نوشتم. بخون تا حوصلهات سر نره .. .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>» | ||
=== کتابشناسی == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:کتاب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۵
خاطرات محمدرضا کائینی.
فراداده کتاب
نویسنده: فاطمهزهرا حاتمی
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: سلیمانزاده
نوبت و سال چاپ: اول، 1393
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 125000 ریال
تعداد صفحات: 296
شابک: 4 - 89 - 5013- 600 - 978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
برای عاطفه خاطرات محمدرضا کائینی است که توسط فاطمهزهرا حاتمی به شیوه موضوعی به نگارش درآمده است.
محمدرضا کائینی، آزاده جانباز تهرانی، در30 تیرماه 1364 به اسارت افراد ضدانقلاب فرسان، معروف به گوشبرها، درآمد. بیشتر سالهای اسارت این آزاده سرافراز در اردوگاههای رمادی و اردوگاه تکریت 17 سپری شد.
گزیدهای از محتوای کتاب
در کلِ روز فقط یک بار در این سلول را باز میکردند. محیط تاریک سلول انفرادی، فضای مناسبی برای خواندن نماز مهیا میكرد. تجربه سلول انفرادی بهقدری برای بچهها تکرار شده بود که دیگر بچهها میدانستند باید هوای کسی را که کارش به آنجا میکشد، داشته باشند.
یک ماهی گذشت و من هنوز در سلول انفرادی بودم. صدای جهانبخش را از پشت در میشنیدیم که میگفت: «محمدرضا! محمدرضا!» رفتم پشت در و گفتم: «بله، تویی جهانبخش؟»
ـ آره، تو خوبی؟ محمدرضا! چهقدر زندانی شدنت طولانی شد! چهار تا غلط کردم بگو تا بیارنت بیرون.
بعد جهانبخش از زیرِ در، چند تا برگه و مقداری نان فرستاد داخل سلول و گفت: «برات لغتهای انگلیسی رو با ترجمه نوشتم. بخون تا حوصلهات سر نره .. .[۱]»