امکانات اردوگاه تکریت 14: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی « ===مقدمه=== اردوگاه 14 تکریت به‌سبب قرار گرفتن در منطقه‌ای بدآب‌وهوا و خشک، متروکه بودن و عدم آمادگی عراقی‌ها، وضعیت بسیار بدی داشت. در کنار این عوامل مخفی بودن هویت اسرای این اردوگاه‌ها مشکلی مضاعف بود و اسرا هیچ‌گونه حق قانونی نداشتند. «عر...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


===مقدمه===
===مقدمه===
[[اردوگاه 14 تکریت]] به‌سبب قرار گرفتن در منطقه‌ای بدآب‌وهوا و خشک، متروکه بودن و عدم آمادگی عراقی‌ها، وضعیت بسیار بدی داشت. در کنار این عوامل مخفی بودن هویت اسرای این اردوگاه‌ها مشکلی مضاعف بود و [[اسرا]] هیچ‌گونه حق قانونی نداشتند. «عراقی‌ها به‌دلایلی از ثبت‌نام اسرا در تکریت 14 به‌وسیلۀ نیروهای [[صلیب سرخ]] جلوگیری کردند. به‌سبب نامشخص بودن وضعیت اسارت، این نیروها از حقوق اولیه زیستی و متعارف جنگی محروم بودند.» <ref name=":0">خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.248.</ref>
[[اردوگاه 14 تکریت]] به‌سبب قرار گرفتن در منطقه‌ای بدآب‌وهوا و خشک، متروکه بودن و عدم آمادگی عراقی‌ها، وضعیت بسیار بدی داشت. در کنار این عوامل مخفی بودن هویت اسرای این اردوگاه‌ها مشکلی مضاعف بود و [[اسرا]] هیچ‌گونه حق قانونی نداشتند. «عراقی‌ها به‌دلایلی از ثبت‌نام اسرا در تکریت 14 به‌وسیلۀ نیروهای [[صلیب سرخ]] جلوگیری کردند. به‌سبب نامشخص بودن وضعیت اسارت، این نیروها از حقوق اولیه زیستی و متعارف جنگی محروم بودند.» <ref name=":0">خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: [https://www.mfpa.ir پیام آزادگان]،ص.248.</ref>
===امکانات [[اردوگاه]]===
اردوگاه 14 تکریت در منطقۀ بزرگ نظامی قرار داشته و در ابتدا دارای حصار و محوطۀ مشخصی نبود و امکان [[فرار]] اسرای ایرانی از آن وجود داشت. ساختمان‌ها با عجله برای اسکان اسرا آماده شده بود؛ به‌همین‌علت، در ابتدای اسارت، اسرا با وضعیت سختی مواجه شدند. یک وعده غذا با یک ساعت آزادباش در روزهای اول برقرار بود و اسرایی که به این [https://esarat.365web.top/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%87 اردوگاه] منتقل شده بودند، در ماه اول ورود، حق خروج از آسایشگاه را نداشتند. در این [[اردوگاه]] افراد از حقوق اولیه مانند زنده ماندن و ثبت‌نام محروم بودند و به‌همین‌سبب بعثی‌ها به‌دلخواه خود با اسرا رفتار می‌کردند و علاوه‌بر شکنجه و آزار، شهادت مظلومانۀ چندین اسیر ایرانی روایت شده است: «سه نفر از همرزمان و هم‌سنگرانمان [صفرعلی اهل بروجن، محمودی اهل مازندران، درجه‌داری از توابع بوشهر] به‌علّت گرسنگی و تشنگی و نبود فضای سالم با وضعی اسفبار به شهادت رسیدند. دوستم رجب همتی معروف به رشتی گفت که من خودم 2 نفر از شهدای مظلوم اسارت را پشت آشپزخانه، در صد متری آسایشگاه دفن کردم.»<ref>سنچولی پردل، محسن (1390). 133 نفر. خاطرات شریف صابری، چ دوم، تهران: سوره مهر،ص.93-94.</ref> پس از گذشت یک ماه، به اسرا اجازه داده شد که از آسایشگاه خارج شوند. ساعت آزادباش در ابتدا بسیار کم بود، اما با تکمیل حصارهای امنیتی و استقرار نگهبان‌ها در اطراف [[اردوگاه]]، شرایط بهتر شد و ساعات آزادباش به‌مرور افزایش یافت و تا 7 ساعت رسید. همچنین بعد از گذشت یک ماه به هر اسیر یک عدد زیرپیراهن، یک شورت و یک پتو داده شد. دو ماه بعد نیز یک دست لباس آبی یکسره و یک پتو و در اوایل زمستان یک عدد پتوی دیگر، یک پولیور و یک زیرپوش زمستانی داده شد.


    به‌سبب عدم بهداشت، بیماری اسهال خونی و گال خیلی شایع بوده که با مسئولیت حمید زکریا جایی برای اتاق جرب درنظر گرفته می‌شود: «گوشۀ راست اتاق جرب چند دوش حمام قرار داشت. بچه‌های مریض می‌توانستند روزی دو سه مرتبه دوش [[آب]] گرم بگیرند و آنجا استراحت کنند.»<ref>بیات‌تبار، مریم (1392). پشت تپه‌های ماهور. خاطرات فتاح کریمی، قم: هدی،ص.95.</ref> به‌سبب [[تغذیه]] نامناسب و کف نامناسب آسایشگاه و ناکافی بودن پتو، کم‌خونی و کلیه‌درد نیز خیلی شایع بوده است.در سال آخر با ابتکار اسرا و موافقت فرمانده [[اردوگاه]] و پولی که اسرا جمع‌آوری كرده بودند، تنوری داخل [[اردوگاه]] بین قاطع 3 و 4 برای مدت نُه ماه دایر می‌شود. آرد موردنیاز نیز به‌وسیله اسرا خریداری می‌شود که حاصل آن روزی یک عدد نان لواش (کوچک) برای هریک از اسرا بود. '''''محمود ملکی و علی بندر''''' از اسرای مشغول در نانوایی بوده‌اند.
== امکانات [[اردوگاه]] ==
اردوگاه 14 تکریت در منطقۀ بزرگ نظامی قرار داشته و در ابتدا دارای حصار و محوطۀ مشخصی نبود و امکان [[فرار]] اسرای ایرانی از آن وجود داشت. ساختمان‌ها با عجله برای اسکان اسرا آماده شده بود؛ به‌همین‌علت، در ابتدای اسارت، اسرا با وضعیت سختی مواجه شدند. یک وعده غذا با یک ساعت آزادباش در روزهای اول برقرار بود و اسرایی که به این [https://esarat.365web.top/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%87 اردوگاه] منتقل شده بودند، در ماه اول ورود، حق خروج از آسایشگاه را نداشتند. در این [[اردوگاه]] افراد از حقوق اولیه مانند زنده ماندن و ثبت‌نام محروم بودند و به‌همین‌سبب بعثی‌ها به‌دلخواه خود با اسرا رفتار می‌کردند و علاوه‌بر [[شکنجه]] و آزار، شهادت مظلومانۀ چندین اسیر ایرانی روایت شده است: <blockquote>«سه نفر از همرزمان و هم‌سنگرانمان [صفرعلی اهل بروجن، محمودی اهل مازندران، درجه‌داری از توابع بوشهر] به‌علّت گرسنگی و تشنگی و نبود فضای سالم با وضعی اسفبار به شهادت رسیدند. دوستم رجب همتی معروف به رشتی گفت که من خودم 2 نفر از شهدای مظلوم اسارت را پشت آشپزخانه، در صد متری آسایشگاه دفن کردم.»<ref>سنچولی پردل، محسن (1390). 133 نفر. خاطرات شریف صابری، چ دوم، تهران: سوره مهر،ص.93-94.</ref> </blockquote>پس از گذشت یک ماه، به اسرا اجازه داده شد که از آسایشگاه خارج شوند. ساعت آزادباش در ابتدا بسیار کم بود، اما با تکمیل حصارهای امنیتی و استقرار نگهبان‌ها در اطراف [[اردوگاه]]، شرایط بهتر شد و ساعات آزادباش به‌مرور افزایش یافت و تا 7 ساعت رسید. همچنین بعد از گذشت یک ماه به هر اسیر یک عدد زیرپیراهن، یک شورت و یک پتو داده شد. دو ماه بعد نیز یک دست لباس آبی یکسره و یک پتو و در اوایل زمستان یک عدد پتوی دیگر، یک پولیور و یک زیرپوش زمستانی داده شد.


نیز نگاه کنید به [[اردوگاه تکریت 14]]
    به‌سبب عدم بهداشت، بیماری اسهال خونی و گال خیلی شایع بوده که با مسئولیت حمید زکریا جایی برای اتاق جرب درنظر گرفته می‌شود:


=== کتابشناسی ===
«گوشۀ راست اتاق جرب چند دوش حمام قرار داشت. بچه‌های مریض می‌توانستند روزی دو سه مرتبه دوش [[آب]] گرم بگیرند و آنجا استراحت کنند.»<ref>بیات‌تبار، مریم (1392). پشت تپه‌های ماهور. خاطرات فتاح کریمی، قم: هدی،ص.95.</ref>
 
به‌سبب [[تغذیه]] نامناسب و کف نامناسب آسایشگاه و ناکافی بودن پتو، کم‌خونی و کلیه‌درد نیز خیلی شایع بوده است.در سال آخر با ابتکار اسرا و موافقت فرمانده [[اردوگاه]] و پولی که اسرا جمع‌آوری كرده بودند، تنوری داخل [[اردوگاه]] بین قاطع 3 و 4 برای مدت نُه ماه دایر می‌شود. آرد موردنیاز نیز به‌وسیله اسرا خریداری می‌شود که حاصل آن روزی یک عدد نان لواش (کوچک) برای هریک از اسرا بود. '''''محمود ملکی و علی بندر''''' از اسرای مشغول در نانوایی بوده‌اند.
 
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اردوگاه]]
* [[اردوگاه تکریت 14]]
 
== کتابشناسی ==
<references />'''عسگر حسن پور'''
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:اسرا]]
[[رده:اردوگاه]]
[[رده:اردوگاه تکریت 14]]
[[رده:امکانات اردوگاه تکریت 14]]
[[رده:صلیب سرخ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۵۲

مقدمه

اردوگاه 14 تکریت به‌سبب قرار گرفتن در منطقه‌ای بدآب‌وهوا و خشک، متروکه بودن و عدم آمادگی عراقی‌ها، وضعیت بسیار بدی داشت. در کنار این عوامل مخفی بودن هویت اسرای این اردوگاه‌ها مشکلی مضاعف بود و اسرا هیچ‌گونه حق قانونی نداشتند. «عراقی‌ها به‌دلایلی از ثبت‌نام اسرا در تکریت 14 به‌وسیلۀ نیروهای صلیب سرخ جلوگیری کردند. به‌سبب نامشخص بودن وضعیت اسارت، این نیروها از حقوق اولیه زیستی و متعارف جنگی محروم بودند.» [۱]

امکانات اردوگاه

اردوگاه 14 تکریت در منطقۀ بزرگ نظامی قرار داشته و در ابتدا دارای حصار و محوطۀ مشخصی نبود و امکان فرار اسرای ایرانی از آن وجود داشت. ساختمان‌ها با عجله برای اسکان اسرا آماده شده بود؛ به‌همین‌علت، در ابتدای اسارت، اسرا با وضعیت سختی مواجه شدند. یک وعده غذا با یک ساعت آزادباش در روزهای اول برقرار بود و اسرایی که به این اردوگاه منتقل شده بودند، در ماه اول ورود، حق خروج از آسایشگاه را نداشتند. در این اردوگاه افراد از حقوق اولیه مانند زنده ماندن و ثبت‌نام محروم بودند و به‌همین‌سبب بعثی‌ها به‌دلخواه خود با اسرا رفتار می‌کردند و علاوه‌بر شکنجه و آزار، شهادت مظلومانۀ چندین اسیر ایرانی روایت شده است:

«سه نفر از همرزمان و هم‌سنگرانمان [صفرعلی اهل بروجن، محمودی اهل مازندران، درجه‌داری از توابع بوشهر] به‌علّت گرسنگی و تشنگی و نبود فضای سالم با وضعی اسفبار به شهادت رسیدند. دوستم رجب همتی معروف به رشتی گفت که من خودم 2 نفر از شهدای مظلوم اسارت را پشت آشپزخانه، در صد متری آسایشگاه دفن کردم.»[۲]

پس از گذشت یک ماه، به اسرا اجازه داده شد که از آسایشگاه خارج شوند. ساعت آزادباش در ابتدا بسیار کم بود، اما با تکمیل حصارهای امنیتی و استقرار نگهبان‌ها در اطراف اردوگاه، شرایط بهتر شد و ساعات آزادباش به‌مرور افزایش یافت و تا 7 ساعت رسید. همچنین بعد از گذشت یک ماه به هر اسیر یک عدد زیرپیراهن، یک شورت و یک پتو داده شد. دو ماه بعد نیز یک دست لباس آبی یکسره و یک پتو و در اوایل زمستان یک عدد پتوی دیگر، یک پولیور و یک زیرپوش زمستانی داده شد.

    به‌سبب عدم بهداشت، بیماری اسهال خونی و گال خیلی شایع بوده که با مسئولیت حمید زکریا جایی برای اتاق جرب درنظر گرفته می‌شود:

«گوشۀ راست اتاق جرب چند دوش حمام قرار داشت. بچه‌های مریض می‌توانستند روزی دو سه مرتبه دوش آب گرم بگیرند و آنجا استراحت کنند.»[۳]

به‌سبب تغذیه نامناسب و کف نامناسب آسایشگاه و ناکافی بودن پتو، کم‌خونی و کلیه‌درد نیز خیلی شایع بوده است.در سال آخر با ابتکار اسرا و موافقت فرمانده اردوگاه و پولی که اسرا جمع‌آوری كرده بودند، تنوری داخل اردوگاه بین قاطع 3 و 4 برای مدت نُه ماه دایر می‌شود. آرد موردنیاز نیز به‌وسیله اسرا خریداری می‌شود که حاصل آن روزی یک عدد نان لواش (کوچک) برای هریک از اسرا بود. محمود ملکی و علی بندر از اسرای مشغول در نانوایی بوده‌اند.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. خاجی، علی (1391). شرح قفص. تهران: پیام آزادگان،ص.248.
  2. سنچولی پردل، محسن (1390). 133 نفر. خاطرات شریف صابری، چ دوم، تهران: سوره مهر،ص.93-94.
  3. بیات‌تبار، مریم (1392). پشت تپه‌های ماهور. خاطرات فتاح کریمی، قم: هدی،ص.95.

عسگر حسن پور