تئاتر در اسارت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
A-hamidian (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:تئاتر در اسارت.jpg|بندانگشتی|کتاب تئاتر در اسارت( خاکریز پنهان 14)]] | [[پرونده:تئاتر در اسارت.jpg|بندانگشتی|کتاب تئاتر در اسارت( خاکریز پنهان 14)]] | ||
'''کتاب | '''کتاب چگونگی انجام هنرهای نمایشی در [[اردوگاه]] های اسرای ایرانی در عراق''' | ||
== فراداده کتاب == | |||
''' | '''نویسنده:''' [[عبدالمجید رحمانیان]] ''' ''' | ||
'''حروف | '''حروف چین و صفحهآرا: - ''' | ||
''' | '''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' گرافیک گستر، چاپخانه کوثر | ||
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1380 ''' ''' | '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1380 ''' ''' | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
'''شمارگان:''' 5000 | '''شمارگان:''' 5000 | ||
''' | '''قیمت پشت جلد:''' 5000 ریال | ||
'''تعداد صفحات:''' 150 | '''تعداد صفحات:''' 150 | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
'''شابک:''' 2-00-5815-964 | '''شابک:''' 2-00-5815-964 | ||
'''قطع کتاب:''' | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع کتاب:''' | '''نوع کتاب:''' پژوهشی (خاطره محور) | ||
== '''معرفی کتاب''' == | |||
در کتاب حاضر | در کتاب حاضر چگونگی انجام [[هنرهای نمایشی در اسارت|هنرهای نمایشی]] در [[اردوگاه]] های اسرای ایرانی در عراق ـ بهرغم محدودیتها و مجازاتهایی که بر آن مترتب بود ـ طی سه فصل بازگو میشود .در فصل اول با عنوان "[[موقعیت اسارت|وضعیت اسارت]]" از تاریخ اجرای [[نمایش در اسارت]]، سازماندهی فعالیتهای فرهنگی و واکنش عراقیها در قبال آن، سیاستهای مثبت و منفی در این زمینه و انگیزههای اجرای [[نمایش در اسارت|نمایش]] در [[اسارت و اسیران|اسارت]] سخن به میان آمده است .فصل دوم به معرفی انواع [[نمایش در اسارت|نمایشها در اسارت]] اختصاص یافته و در فصل سوم، عناصر اجرای [[نمایش اسرای ایرانی در عراق|نمایش]] تشریح میشود. این کتاب در سالهای بعد توسط [[انتشارات پیام آزادگان]] تجدید چاپ شده است. | ||
== '''گزیدهای از محتوای کتاب''' == | |||
در | در یکی از اجراها که عراقیها سرزده وارد شدند، بازیگری که در صحنه بود لباس فضایی خود را دیر از تن درآورد و دیگر فرصت پنهان کردن آن نبود. لباس را هم پیچیدیم و در گوشه آسایشگاه رها نمودیم و پیش خود فکر کردیم که عراقیها متوجه نمیشوند و فکر میکنند کیسه نان است. بعد از وارد شدن عراقیها، آنها متوجه وضع غیرمعمولی آسایشگاه شدند ولی چیزی دستگیر آنها نشد. وقتی که میخواستند خارج شوند یکی از آنها گونی را برداشت و فکر کرد که یک گونی خالی است و مچاله شده است. او آن را بیخیال پرت کرد. ناگهان لباس دوخته شده باز گردید و شکل ظاهری آن مشخص شد. سرباز عراقی تا آن را دید پرسید: این چیست؟ شما تئاتر بازی میکردید. یکی از بچههای تدارکات جلو رفت و گفت: نه بابا این مال من است. که مسئول نظافت حمام هستم. برای اینکه خیس نشوم آن را به تن میکنم او بلافاصله لباس را پوشید و تِی را برداشت و رفت داخل حمام و داد کشید: برادران نزدیک [[آمار]] است و میخواهم حمام را تمیز کنم. او ذهن عراقیها را پاک کرد و آنها با مشاهده این وضع مبهوت از آنجا رفتند و ما تئاتر را ادامه دادیم...<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | ||
=== کتابشناسی | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[هنرهای نمایشی در اسارت]] | |||
* [[نمایش در اسارت]] | |||
== کتابشناسی == |
نسخهٔ کنونی تا ۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۴
کتاب چگونگی انجام هنرهای نمایشی در اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق
فراداده کتاب
نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
حروف چین و صفحهآرا: -
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: گرافیک گستر، چاپخانه کوثر
نوبت و سال چاپ: اول، 1380
شمارگان: 5000
قیمت پشت جلد: 5000 ریال
تعداد صفحات: 150
شابک: 2-00-5815-964
قطع کتاب: رقعی
نوع کتاب: پژوهشی (خاطره محور)
معرفی کتاب
در کتاب حاضر چگونگی انجام هنرهای نمایشی در اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق ـ بهرغم محدودیتها و مجازاتهایی که بر آن مترتب بود ـ طی سه فصل بازگو میشود .در فصل اول با عنوان "وضعیت اسارت" از تاریخ اجرای نمایش در اسارت، سازماندهی فعالیتهای فرهنگی و واکنش عراقیها در قبال آن، سیاستهای مثبت و منفی در این زمینه و انگیزههای اجرای نمایش در اسارت سخن به میان آمده است .فصل دوم به معرفی انواع نمایشها در اسارت اختصاص یافته و در فصل سوم، عناصر اجرای نمایش تشریح میشود. این کتاب در سالهای بعد توسط انتشارات پیام آزادگان تجدید چاپ شده است.
گزیدهای از محتوای کتاب
در یکی از اجراها که عراقیها سرزده وارد شدند، بازیگری که در صحنه بود لباس فضایی خود را دیر از تن درآورد و دیگر فرصت پنهان کردن آن نبود. لباس را هم پیچیدیم و در گوشه آسایشگاه رها نمودیم و پیش خود فکر کردیم که عراقیها متوجه نمیشوند و فکر میکنند کیسه نان است. بعد از وارد شدن عراقیها، آنها متوجه وضع غیرمعمولی آسایشگاه شدند ولی چیزی دستگیر آنها نشد. وقتی که میخواستند خارج شوند یکی از آنها گونی را برداشت و فکر کرد که یک گونی خالی است و مچاله شده است. او آن را بیخیال پرت کرد. ناگهان لباس دوخته شده باز گردید و شکل ظاهری آن مشخص شد. سرباز عراقی تا آن را دید پرسید: این چیست؟ شما تئاتر بازی میکردید. یکی از بچههای تدارکات جلو رفت و گفت: نه بابا این مال من است. که مسئول نظافت حمام هستم. برای اینکه خیس نشوم آن را به تن میکنم او بلافاصله لباس را پوشید و تِی را برداشت و رفت داخل حمام و داد کشید: برادران نزدیک آمار است و میخواهم حمام را تمیز کنم. او ذهن عراقیها را پاک کرد و آنها با مشاهده این وضع مبهوت از آنجا رفتند و ما تئاتر را ادامه دادیم...[۱]