دیار غربت(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:دیار غربت.jpg|بندانگشتی|کتاب دیار غربت: خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی از دوران جبهه، جنگ و [[اسارت و اسیران|اسارت]] است]]
'''خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی است.'''
'''خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی است.'''


=== فراداده کتاب ===
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=دیار غربت|image=[[پرونده:دیار غربت.jpg]]|caption=خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی است|header1=فراداده کتاب}}
'''نویسنده:''' احمد مبهوتی  
'''نویسنده:''' احمد مبهوتی  


خط ۲۳: خط ۲۳:
'''قطع کتاب:''' وزیری  
'''قطع کتاب:''' وزیری  


'''نوع کتاب:''' خاطره   
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره)  


=== '''معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده''' ===
== '''معرفی کتاب''' ==
این کتاب خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی از دوران جبهه، جنگ و [[اسارت و اسیران|اسارت]] است که در چهار فصل به نگارش درآمده شده است: از مجنون تا موصل؛ روزهای تاریک اردوگاه؛ نبرد با اسارت؛ و تا آزادی نگارنده، خاطرات بخش [[اسارت و اسیران|اسارت]] را از دو دیدگاه شخصی و مدیریتی بررسی کرده است. در پایان کتاب تصاویری از دوران جبهه و اسارت نگارنده ضمیمه شده است.  
این کتاب خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی از دوران جبهه، جنگ و [[اسارت و اسیران|اسارت]] است که در چهار فصل به نگارش درآمده شده است: از مجنون تا موصل؛ روزهای تاریک اردوگاه؛ نبرد با اسارت؛ و تا آزادی نگارنده، خاطرات بخش [[اسارت و اسیران|اسارت]] را از دو دیدگاه شخصی و مدیریتی بررسی کرده است. در پایان کتاب تصاویری از دوران جبهه و اسارت نگارنده ضمیمه شده است.  


حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی، آزاده جانباز آذربایجانی، در 5 اسفند 1362 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A8%D8%B1#:~:text=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%DB%B3,%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF. عملیات خیبر] به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد و سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در اردوگاه‌های موصل سپری کرد.
حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی، آزاده جانباز آذربایجانی، در 5 اسفند 1362 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A8%D8%B1#:~:text=%D8%A7%DB%8C%D9%86%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%DB%B3,%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF. عملیات خیبر] به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد و سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در اردوگاه‌های موصل سپری کرد.


=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ==
... یک سال گذشت و من و مادر می‌خواستیم برای زیارت به سوریه برویم. اما زمان مسافرت، مطابق با سالگرد شهادت شما بود. قرار گذاشتیم که به خاطر مسافرت، مراسم سالگرد را چندروز با تأخیر برگزار کنیم. دو روز مانده به سفر، در کوچه بودم که یکی از اهالی محل گفت: «فلانی، تبریک عرض می‌کنم. مژده..» پرسیدم: «چه خبر است، چه مژده‌ای؟» گفت: «خبر رسیده که برادرت زنده است ولی دست عراقی‌ها اسیر است.» وقتی به منزل مادر وارد شدم، دیدم همه اهل خانه خبر دارند و می‌گویند: «کارت صلیب احمد از عراق آمده و او در عملیات خیبر اسیر شده است.» اما توی خانه انگار خبر شهادت تو دوباره پیچیده شده بود و کسی خوشحال نبود. چون خبر شهادت از خبر [[اسارت و اسیران|اسارت]]، و انتظار کشیدن، بهتر بود. خبر اسارت انگار داغ دیگری بر دل مادر و دیگر اهل [[خانواده]] گذاشت ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.»
یک سال گذشت و من و مادر می‌خواستیم برای زیارت به سوریه برویم. اما زمان مسافرت، مطابق با سالگرد شهادت شما بود. قرار گذاشتیم که به خاطر مسافرت، مراسم سالگرد را چندروز با تأخیر برگزار کنیم. دو روز مانده به سفر، در کوچه بودم که یکی از اهالی محل گفت: «فلانی، تبریک عرض می‌کنم. مژده..» پرسیدم: <blockquote>«چه خبر است، چه مژده‌ای؟» گفت: «خبر رسیده که برادرت زنده است ولی دست عراقی‌ها اسیر است.» وقتی به منزل مادر وارد شدم، دیدم همه اهل خانه خبر دارند و می‌گویند: «کارت صلیب احمد از عراق آمده و او در عملیات خیبر اسیر شده است.»</blockquote>اما توی خانه انگار خبر شهادت تو دوباره پیچیده شده بود و کسی خوشحال نبود. چون خبر شهادت از خبر [[اسارت و اسیران|اسارت]]، و انتظار کشیدن، بهتر بود. خبر اسارت انگار داغ دیگری بر دل مادر و دیگر اهل [[خانواده]] گذاشت .. <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.»


=== کتابشناسی ===
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اسارت و اسیران]]
* [[خاطرات خود نگاشت]]
 
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:کتاب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۴

خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی است.

فراداده کتاب

دیار غربت
دیار غربت.jpg
خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی است
فراداده کتاب

نویسنده: احمد مبهوتی

ویراستار: زهره علی‌عسگری

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی،‌ چاپ و صحافی: قم اسکنر، زائر

نوبت و سال چاپ: اول، 1388

شمارگان: 2000

قیمت پشت جلد: 29000 ریال

تعداد صفحات: 300

شابک: 5-37-5013-600-978

قطع کتاب: وزیری

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

این کتاب خاطرات خودنگاشت حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی از دوران جبهه، جنگ و اسارت است که در چهار فصل به نگارش درآمده شده است: از مجنون تا موصل؛ روزهای تاریک اردوگاه؛ نبرد با اسارت؛ و تا آزادی نگارنده، خاطرات بخش اسارت را از دو دیدگاه شخصی و مدیریتی بررسی کرده است. در پایان کتاب تصاویری از دوران جبهه و اسارت نگارنده ضمیمه شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مبهوتی، آزاده جانباز آذربایجانی، در 5 اسفند 1362 در عملیات خیبر به اسارت درآمد و سال‌های اسارت خود را در اردوگاه‌های موصل سپری کرد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

یک سال گذشت و من و مادر می‌خواستیم برای زیارت به سوریه برویم. اما زمان مسافرت، مطابق با سالگرد شهادت شما بود. قرار گذاشتیم که به خاطر مسافرت، مراسم سالگرد را چندروز با تأخیر برگزار کنیم. دو روز مانده به سفر، در کوچه بودم که یکی از اهالی محل گفت: «فلانی، تبریک عرض می‌کنم. مژده..» پرسیدم:

«چه خبر است، چه مژده‌ای؟» گفت: «خبر رسیده که برادرت زنده است ولی دست عراقی‌ها اسیر است.» وقتی به منزل مادر وارد شدم، دیدم همه اهل خانه خبر دارند و می‌گویند: «کارت صلیب احمد از عراق آمده و او در عملیات خیبر اسیر شده است.»

اما توی خانه انگار خبر شهادت تو دوباره پیچیده شده بود و کسی خوشحال نبود. چون خبر شهادت از خبر اسارت، و انتظار کشیدن، بهتر بود. خبر اسارت انگار داغ دیگری بر دل مادر و دیگر اهل خانواده گذاشت .. [۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،