رهاورد غربت(معرفی کوتاه کتاب): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب رهاورد غربت: دست ساختههای دوران [[اسارت و اسیران|اسارت آزادگان در خاک عراق را معرفی می کند.]] '''کتاب رهاورد غربت، به معرفی دست ساختههای دوران اسارت آزادگان در خاک عراق می پردازد.''' === '''...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کتاب رهاورد غربت، به معرفی دست ساختههای دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] آزادگان در خاک عراق می پردازد.''' | '''کتاب رهاورد غربت، به معرفی دست ساختههای دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] آزادگان در خاک عراق می پردازد.''' | ||
=== | == فراداده کتاب == | ||
'''نویسنده:''' | {{Infobox|title=رهاورد غربت|image=[[پرونده:رهاورد.jpg]]|caption=معرفی دست ساختههای دوران اسارت آزادگان در خاک عراق|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=حروف چین و صفحهآرا|label4=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label5=نوبت و سال چاپ|label6=شمارگان|label7=قیمت پشت جلد|label8=تعداد صفحات|label9=شابک|label10=قطع کتاب|label11=نوع ماده|data2=عبدالمجید رحمانیان|data3=سید شهابالدین طباطبایی|data4=گرافیک گستر، چاپ و نشر نظر|data5=اول، 1382|data6=4000|data7=35000 ریال|data8=66|data9=964-5815-04-5|data10=خشتی|data11=کتاب(پژوهشی)}} | ||
'''نویسنده:''' عبدالمجید رحمانیان | |||
'''حروف چین و صفحهآرا:''' سید شهابالدین طباطبایی | '''حروف چین و صفحهآرا:''' سید شهابالدین طباطبایی | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
'''تعداد صفحات:''' 66 | '''تعداد صفحات:''' 66 | ||
''' | '''شابک:''' 5-04-5815-964 | ||
'''قطع کتاب:''' خشتی | '''قطع کتاب:''' خشتی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(پژوهشی) | ||
== | == معرفی کتاب == | ||
در این کتاب، دست ساختههای دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] آزادگان در خاک عراق معرفی شده است. هر محصول دست ساز با خاطرهای مربوط به آن آغاز میشود؛ سپس چگونگی ساخت و شکلهای مختلف آن همراه با تصویر توضیح داده میشود . | در این کتاب، دست ساختههای دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] آزادگان در خاک عراق معرفی شده است. هر محصول دست ساز با خاطرهای مربوط به آن آغاز میشود؛ سپس چگونگی ساخت و شکلهای مختلف آن همراه با تصویر توضیح داده میشود . | ||
صنایع دستی یکی از فعالیتهای اسرای جنگ تحمیلی بود. آنها در دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] با انگیزهها و اهداف متعهدانه فعالیتهایی را آغاز کردند و آثاری ارزشمند پدید آوردند. در همه این آثار، جلوههای هنر متعهد به خوبی دیده میشود. پایبندی به ارزشهای دینی، وطندوستی، وفاداری به اصول انقلاب اسلامی، عشقورزی به [[خانواده]] و امید به آیندهای درخشان مفاهیمی هستند که میتوان | صنایع دستی یکی از فعالیتهای اسرای جنگ تحمیلی بود. آنها در دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] با انگیزهها و اهداف متعهدانه فعالیتهایی را آغاز کردند و آثاری ارزشمند پدید آوردند. در همه این آثار، جلوههای هنر متعهد به خوبی دیده میشود. پایبندی به ارزشهای دینی، وطندوستی، وفاداری به اصول انقلاب اسلامی، عشقورزی به [[خانواده]] و امید به آیندهای درخشان مفاهیمی هستند که میتوان | ||
آنها را در هنر صنایع دستی آزادگان مشاهده کرد. هدف از تدوین کتاب حاضر نشان دادن این نکته است که اسرای مظلوم ایرانی با وجود شکنجهها و فشارهای روحی و جسمی و درد هجران، نه تنها در رکود و انزوا قرار نگرفتند، بلکه با اخلاص، عشق و پایبندی به ارزشهای انسانی و وفاداری با میهن اسلامی خویش در فعالیتهای هنری و فرهنگی و اجتماعی تلاش نمودند. از جمله این آثار عبارتاند از: تسبیح گلی؛ تسبیح هسته خرمایی؛ تسبیح ساخته شده از نوک خودکار؛ گلدوزی؛ پولکدوزی؛ کیف؛ گیوهبافی و صحافی؛ کیفهای آلبوم؛ و سنگسایی. | |||
=== کتابشناسی == | == گزیدهای از محتوای کتاب ''' ''' == | ||
ماهها او را میدیدم که آن گوشه [[اردوگاه]]، سنگهای ریز را بر زمین سیمانی میکشید. گاهی کمی [[آب]] میریخت تا سنگها بهتر ساییده شوند. گاهی هم به سرانگشتانش نگاه میکرد که ساییده و مجروح میشدند. روزی که کار را تمام کرد آن را جلوی چشمانش گرفته بود و لبخند میزد. زیر لب هم چیزی میگفت. تسبیحی 99 دانه، یکدست و سیاه که رشتهای تابیده از نخ، از میانشان عبور میکرد. حالا دیگر هدیه مادر آماده بود. چند روز دیگر نمایندگان [[صلیب سرخ]] میآمدند و او امیدوار بود که بتواند آن را به همراه نامهای به مادر برساند. روز بعد وقتی تفتیش عراقیها در آسایشگاه تمام شد. او را سرجایش دیدم. نشسته بود و هیچی نمیگفت. نزدیک رفتم و سلامش کردم. با لبخندی تلخ به آرامی گفت: «تسبیح را عراقیها بردند..»<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | |||
== نیز نگاه کنید به == | |||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[اسرا]] | |||
* [[صنایع دستی در اسارت]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:اسرا]] | |||
[[رده:صنایع دستی در اسارت]] | |||
[[رده:کتاب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۵۴
کتاب رهاورد غربت، به معرفی دست ساختههای دوران اسارت آزادگان در خاک عراق می پردازد.
فراداده کتاب
نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
حروف چین و صفحهآرا: سید شهابالدین طباطبایی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: گرافیک گستر، چاپ و نشر نظر
نوبت و سال چاپ: اول، 1382
شمارگان: 4000
قیمت پشت جلد: 35000 ریال
تعداد صفحات: 66
شابک: 5-04-5815-964
قطع کتاب: خشتی
نوع ماده: کتاب(پژوهشی)
معرفی کتاب
در این کتاب، دست ساختههای دوران اسارت آزادگان در خاک عراق معرفی شده است. هر محصول دست ساز با خاطرهای مربوط به آن آغاز میشود؛ سپس چگونگی ساخت و شکلهای مختلف آن همراه با تصویر توضیح داده میشود .
صنایع دستی یکی از فعالیتهای اسرای جنگ تحمیلی بود. آنها در دوران اسارت با انگیزهها و اهداف متعهدانه فعالیتهایی را آغاز کردند و آثاری ارزشمند پدید آوردند. در همه این آثار، جلوههای هنر متعهد به خوبی دیده میشود. پایبندی به ارزشهای دینی، وطندوستی، وفاداری به اصول انقلاب اسلامی، عشقورزی به خانواده و امید به آیندهای درخشان مفاهیمی هستند که میتوان
آنها را در هنر صنایع دستی آزادگان مشاهده کرد. هدف از تدوین کتاب حاضر نشان دادن این نکته است که اسرای مظلوم ایرانی با وجود شکنجهها و فشارهای روحی و جسمی و درد هجران، نه تنها در رکود و انزوا قرار نگرفتند، بلکه با اخلاص، عشق و پایبندی به ارزشهای انسانی و وفاداری با میهن اسلامی خویش در فعالیتهای هنری و فرهنگی و اجتماعی تلاش نمودند. از جمله این آثار عبارتاند از: تسبیح گلی؛ تسبیح هسته خرمایی؛ تسبیح ساخته شده از نوک خودکار؛ گلدوزی؛ پولکدوزی؛ کیف؛ گیوهبافی و صحافی؛ کیفهای آلبوم؛ و سنگسایی.
گزیدهای از محتوای کتاب
ماهها او را میدیدم که آن گوشه اردوگاه، سنگهای ریز را بر زمین سیمانی میکشید. گاهی کمی آب میریخت تا سنگها بهتر ساییده شوند. گاهی هم به سرانگشتانش نگاه میکرد که ساییده و مجروح میشدند. روزی که کار را تمام کرد آن را جلوی چشمانش گرفته بود و لبخند میزد. زیر لب هم چیزی میگفت. تسبیحی 99 دانه، یکدست و سیاه که رشتهای تابیده از نخ، از میانشان عبور میکرد. حالا دیگر هدیه مادر آماده بود. چند روز دیگر نمایندگان صلیب سرخ میآمدند و او امیدوار بود که بتواند آن را به همراه نامهای به مادر برساند. روز بعد وقتی تفتیش عراقیها در آسایشگاه تمام شد. او را سرجایش دیدم. نشسته بود و هیچی نمیگفت. نزدیک رفتم و سلامش کردم. با لبخندی تلخ به آرامی گفت: «تسبیح را عراقیها بردند..»[۱]