عاشورای 1368 در اردوگاه 12: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''اتفاقات رخ‌داده در محرم 1368 در اردوگاه 12 تكريت.'''
'''اتفاقات رخ‌داده در محرم 1368 در [[اردوگاه 12 تکریت]].'''


تكريت مركز استان صلاح‌الدين عراق است. در زمان جنگ تحميلي هشت سالة عراق عليه ايران، در اين منطقه انبوهي از يگان‌هاي پشتيباني و پادگان‌هاي نظامي مستقر بود.
تكریت مركز استان صلاح‌الدین عراق است. در زمان [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران]]، در این منطقه انبوهی از یگان‌های پشتیبانی و پادگان‌های نظامی مستقر بود.


  ضرورت اعمال كنترل‌هاي نظامي و ارتقاي فضاي امنيتي اردوگاه‌هاي اسراي جنگي، موجب شده بود اين اردوگاه‌ها عموماً در مجاورت يا در محدودة داخلی پادگان‌هاي نظامي يا در مناطق عمدتاً سني‌نشين و با گرايش‌هاي جانبدارانه به حزب بعث حاكم بر عراق تأسيس شوند. موقعيت منطقة تكريت باعث شد تا در دو سال پاياني جنگ بيشترين تعداد اردوگاه‌هاي اسراي جنگي در اين منطقه تأسيس شود؛ به‌گونه‌ای که از حدود 20 اردوگاه اسرای جنگی، تعداد 9 [[اردوگاه]] در داخل محوطه‌هاي نظامي تكريت و 7 اردوگاه آخر، طي سال‌هاي 1367 و 1368 تأسيس شدند.
  ضرورت اعمال كنترل‌های نظامی و ارتقای فضای امنیتی اردوگاه‌های اسرای جنگی، موجب شده بود این اردوگاه‌ها عموماً در مجاورت یا در محدوده داخلی پادگان‌های نظامی یا در مناطق عمدتاً سنی‌نشین و با گرایش‌های جانبدارانه به حزب بعث حاكم بر عراق تأسیس شوند. موقعیت منطقه تكریت باعث شد تا در دو سال پایانی جنگ بیشترین تعداد اردوگاه‌های اسرای جنگی در این منطقه تأسیس شود؛ به‌گونه‌ای که از حدود 20 اردوگاه اسرای جنگی، تعداد 9 [[اردوگاه]] در داخل محوطه‌های نظامی تكریت و 7 اردوگاه آخر، طی سال‌های 1367 و 1368 تأسیس شدند.  
    طي سال‌هاي جنگ، رزمندگاني كه به اسارت نيروهاي عراقي درآمدند در يك تقسيم‌بندي كلي به دو گروه «ثبت‌نام‌شده» در كميتة بين‌المللي [[صلیب سرخ]] و «اسراي مفقودالاثر» تقسيم مي‌شدند. از اواخر 1365 و بعدها پس از پذيرش قطعنامه 598 ازسوي ايران، دشمن عراقي اسراي ايراني را به‌علل نامعلوم به كميتة بين‌المللي [[صلیب سرخ]] معرفي نكرد<ref>ده‌نمکی، مسعود (1392). فرهنگنامه اسارت و آزادگان. ج 60. تهران: نشر کتاب.</ref> .اين گروه در مدت اسارت، شرايط سخت و طاقت‌فرسايي را متحمل شدند و حتي از داشتن كمترين [[امکانات]] محروم بودند.  


    برخلاف مفاد كنوانسيون‌هاي 1899 و 1907 لاهه و پيمان‌هاي بعدي ژنو، كه بر رفتار انساني با اسراي جنگي تأكيد دارند، ارتش عراق بي هيچ ترس و واهمه‌اي، به بدترين شكل به شكنجه و آزار اسرا مبادرت مي‌كرد. عراقي‌ها طي سال‌هاي جنگ، به بدرفتاري با اسرا شهره بودند كه علاوه‌بر ساختار نظام سياسي حاكم بر عراق، تعصبات قومي و مذهبي در ميان سربازان عراقي و نگهبانان اردوگاه‌ها نيز از علل مهم اين بدرفتاري به‌حساب مي‌آمد.
طی سال‌های جنگ، رزمندگانی كه به اسارت نیروهای عراقی درآمدند در یك تقسیم‌بندی كلی به دو گروه «ثبت‌نام‌شده» در كمیته بین‌المللی [[صلیب سرخ]] و «[[اسرای مفقود|اسرای مفقودالاثر]]» تقسیم می‌شدند. از اواخر 1365 و بعدها پس از پذیرش قطعنامه 598 ازسوی ایران، دشمن عراقی اسرای ایرانی را به‌علل نامعلوم به كمیته بین‌المللی [[صلیب سرخ]] معرفی نكرد<ref>ده‌نمکی، مسعود (1392). فرهنگ[[نامه]] اسارت و آزادگان. ج 60. تهران: نشر کتاب.</ref> .این گروه در مدت [[اسارت و اسیران|اسارت]]، شرایط سخت و طاقت‌فرسایی را متحمل شدند و حتی از داشتن كمترین [[امکانات]] محروم بودند.  


    [[اردوگاه 12 تكريت]] نيز مانند بسياري از ديگر اردوگاه‌هاي درون يك پادگان نظامي، در 28 فروردین 1367 تأسيس شده و محوطة [[اردوگاه]] با ديواره‌اي ضخيم از سيم‌خاردار، از محدودة پادگان و محل رفت‌وآمد نظاميان عراقي جدا شده بود؛ به‌گونه‌اي‌كه در ساعات آزادباش، همواره تعدادي از سربازان عراقي با ترسي مشهود از آن‌سوی دیوارة سیم‌خاردار، زندگی اسرا را تحت‌نظر داشتند و در مواردی دور از چشم درجه‌داران و افسران به گفت‌وگو با اسرا می‌پرداختند.
    برخلاف مفاد كنوانسیون‌های 1899 و 1907 لاهه و پیمان‌های بعدی ژنو، كه بر رفتار انسانی با اسرای جنگی تأكید دارند، ارتش عراق بی هیچ ترس و واهمه‌ای، به بدترین شكل به شكنجه و آزار اسرا مبادرت می‌كرد. عراقی‌ها طی سال‌های جنگ، به بدرفتاری با اسرا شهره بودند كه علاوه‌بر ساختار نظام سیاسی حاكم بر عراق، تعصبات قومی و مذهبی در میان سربازان عراقی و نگهبانان اردوگاه‌ها نیز از علل مهم این بدرفتاری به‌حساب می‌آمد.


    علاوه‌بر ممنوعيت هر نوع كار جمعي اسرا، مقررات سختگيرانة ارتش عراق نيز برگزاري هرگونه مناسك مذهبي را درون واحدهاي نظامي جرم به‌حساب مي‌آورد و به‌شدت با اين امر مقابله مي‌كرد. اين در حالي بود كه مطابق مفاد كنوانسيون‌هاي لاهه، بايستي به اسرا اجازه داده شود تا فعاليت‌هاي ديني خود را به‌جا آورند.درعين‌حال، قرار گرفتن اردوگاه‌هاي اسرا در درون پادگان‌هاي نظامي و احتمال تأثير فعاليت‌هاي ديني اسرا بر سربازان عراقي موجب مي‌شد با انجام اين نوع فعاليت‌هاي اسرا، با محدوديت و شدت بيشتري برخورد شود. محدودیت‌های یادشده در حالی اعمال می‌شد که دعا و مناجات انفرادی و جمعی و نيز عزاداري براي امام حسين (ع) و شهداي كربلا، طي سال‌هاي جنگ جزو لاينفك زندگي روزمرة رزمندگان ايراني در سنگرها بود و این مهم در سال‌های اسارت نیز به‌مثابة‌ عاملي مهم در جهت تعميق فضاي معنوي اردوگاه‌ها، درخواست هدايت ازطرف خداوند متعال و تقويت روحية مقاومت و نبرد با دشمن مورد اقبال اسرا واقع مي‌شد.
== [[اردوگاه تکریت 12]] ==
    '''[[اردوگاه 12 تکریت]]''' نیز مانند بسیاری از دیگر اردوگاه‌های درون یك پادگان نظامی، در 28 فروردین 1367 تأسیس شده و محوطه [[اردوگاه]] با دیواره‌ای ضخیم از سیم‌خاردار، از محدوده پادگان و محل رفت‌وآمد نظامیان عراقی جدا شده بود؛ به‌گونه‌ای‌كه در ساعات آزادباش، همواره تعدادی از سربازان عراقی با ترسی مشهود از آن‌سوی دیواره سیم‌خاردار، زندگی اسرا را تحت‌نظر داشتند و در مواردی دور از چشم درجه‌داران و افسران به گفت‌وگو با اسرا می‌پرداختند.
 
علاوه‌بر ممنوعیت هر نوع كار جمعی اسرا، مقررات سختگیرانه ارتش عراق نیز برگزاری هرگونه مناسك مذهبی را درون واحدهای نظامی جرم به‌حساب می‌آورد و به‌شدت با این امر مقابله می‌كرد. این در حالی بود كه مطابق مفاد كنوانسیون‌های لاهه، بایستی به [[اسرا]] اجازه داده شود تا فعالیت‌های دینی خود را به‌جا آورند.درعین‌حال، قرار گرفتن اردوگاه‌های [[اسرا]] در درون پادگان‌های نظامی و احتمال تأثیر فعالیت‌های دینی [[اسرا]] بر سربازان عراقی موجب می‌شد با انجام این نوع فعالیت‌های اسرا، با محدودیت و شدت بیشتری برخورد شود. محدودیت‌های یادشده در حالی اعمال می‌شد که [[دعا و توسل|دعا]] و مناجات انفرادی و جمعی و نیز عزاداری برای امام حسین (ع) و شهدای كربلا، طی سال‌های جنگ جزو لاینفك زندگی روزمره رزمندگان ایرانی در سنگرها بود و این مهم در سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] نیز به‌مثابه‌ عاملی مهم در جهت تعمیق فضای معنوی اردوگاه‌ها، درخواست هدایت ازطرف خداوند متعال و تقویت روحیه [[مقاومت]] و نبرد با دشمن مورد اقبال [[اسرا]] واقع می‌شد.


    اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی، آموزشی و مذهبی، ایجاد شناخت بیشتر، همدلی و اتحاد را در بین اسرا تقویت کرد و فضای عمومی را به‌سمت فعالیت‌های گروهی سوق داد؛ بدین‌ترتیب از سال دوم به بعد، فضایی دوستانه‌تر و قابل تحمل‌تر بر [[اردوگاه]] حاکم شد.اسرا طی ماه‌های سپری‌شده، چندین‌بار در مقابل موضع نسبتاً انفعالی عراقی‌ها در موارد مختلفی طعم پیروزی حاصل از اتحاد و انسجام را چشیده بودند. از آن جمله اجرای برنامه‌های هنری و فرهنگی با چاشنی آموزش‌های مذهبی در آسایشگاه‌ها با رعایت جنبه‌های احتیاطی بود.
    اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی، آموزشی و مذهبی، ایجاد شناخت بیشتر، همدلی و اتحاد را در بین اسرا تقویت کرد و فضای عمومی را به‌سمت فعالیت‌های گروهی سوق داد؛ بدین‌ترتیب از سال دوم به بعد، فضایی دوستانه‌تر و قابل تحمل‌تر بر [[اردوگاه]] حاکم شد.اسرا طی ماه‌های سپری‌شده، چندین‌بار در مقابل موضع نسبتاً انفعالی عراقی‌ها در موارد مختلفی طعم پیروزی حاصل از اتحاد و انسجام را چشیده بودند. از آن جمله اجرای برنامه‌های هنری و فرهنگی با چاشنی آموزش‌های مذهبی در آسایشگاه‌ها با رعایت جنبه‌های احتیاطی بود.


    تجربة گذشته و فرصت ماه محرم پیش روی، گردانندگان امور را بر آن داشت تا با استفاده از ایمان و علايق مذهبی اسرا و آمادگی آنان برای مشارکت در فعالیت‌های جمعی، برنامه‌ای را برای انجام عزاداری گروهی با حضور همة اسرا تدوین كنند. بدین‌ترتیب چند روز مانده به آغاز محرم، استوار اصغر بلوری ارشد قسمت 2، پیامی ازطرف اسرا به یکی از نگهبان‌ها رساند. مضمون پیام این بود: «ما قصد داریم در این روزها عزاداری کنیم، به فرماندة [[اردوگاه]] اطلاع دهید!»
    تجربه گذشته و فرصت ماه محرم پیش روی، گردانندگان امور را بر آن داشت تا با استفاده از ایمان و علایق مذهبی [[اسرا]] و آمادگی آنان برای مشارکت در فعالیت‌های جمعی، برنامه‌ای را برای انجام عزاداری گروهی با حضور همه [[اسرا]] تدوین كنند. بدین‌ترتیب چند روز مانده به آغاز محرم، استوار اصغر بلوری ارشد قسمت 2، پیامی ازطرف [[اسرا]] به یکی از نگهبان‌ها رساند. مضمون پیام این بود:<blockquote>«ما قصد داریم در این روزها عزاداری کنیم، به فرمانده [[اردوگاه]] اطلاع دهید!»</blockquote>    مطابق انتظار، مخالفت عراقی‌ها خیلی سریع و شدید اعلام شد. فرایند ارسال پیام و اعلام مخالفت طرف مقابل، چندبار دیگر هم تکرار شد و هربار فرمانده مقررات ممنوعیت عزاداری را چاشنی پاسخ تهدید‌آمیز خود می‌ساخت.
 
    در مقابل اصرار [[اسرا]] بالأخره مقدم ضیاء، فرمانده [[اردوگاه]]، سکوت اختیار کرد (عبارت مقدم در ارتش عراق معادل درجه سرهنگ دومی است). دراین‌حال جمعی از نمایندگان آسایشگاه‌ها ازجمله مجید نادری، شهرام یزدانی، رضا امیرسرداری، عزت‌الله خوشدل، ناصر زینعلی، حمید حسینی و... برنامه‌ای را به این منوال تنظیم و به بقیه اعلام کردند:
 
- هشت شب اول محرم، اسرای هر آسایشگاه در داخل آسایشگاه به‌طور هم‌زمان و رأس ساعت مقرر عزاداری کنند.
 
- روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری در محوطه اردوگاه با حضور هیئت‌های استانی مطابق نوبت تعیین‌شده برگزار شود.


    مطابق انتظار، مخالفت عراقی‌ها خیلی سریع و شدید اعلام شد. فرایند ارسال پیام و اعلام مخالفت طرف مقابل، چندبار دیگر هم تکرار شد و هربار فرمانده مقررات ممنوعیت عزاداری را چاشنی پاسخ تهدید‌آمیز خود می‌ساخت.
- میزبانی از هیئت‌ها به‌نوبت براساس قرعه اسرای هر استان انجام شود.


    در مقابل اصرار اسرا بالأخره مقدم ضیاء، فرماندة [[اردوگاه]]، سکوت اختیار کرد (عبارت مقدم در ارتش عراق معادل درجه سرهنگ دومی است). دراین‌حال جمعی از نمایندگان آسایشگاه‌ها ازجمله مجید نادری، شهرام یزدانی، رضا امیرسرداری، عزت‌الله خوشدل، ناصر زینعلی، حمید حسینی و... برنامه‌ای را به این منوال تنظیم و به بقیه اعلام کردند:
- یك هیئت مشترك متشكل از اسرای سایر استان‌های كم‌جمعیت تشكیل شود.


- هشت شب اول محرم، اسرای هر آسایشگاه در داخل آسایشگاه به‌طور هم‌زمان و رأس ساعت مقرر عزاداری کنند.
- مداحان انتخابی هر هیئت دفترچه‌های نوحه را ازطریق بازنویسی تكثیر و آمادگی لازم را كسب كنند.


- روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری در محوطة اردوگاه با حضور هيئت‌های استانی مطابق نوبت تعیین‌شده برگزار شود.
- شكری كه ماه‌ها قبل از محل سهمیه هریك از [[اسرا]] جمع‌آوری شده بود، برای تأمین شربت به‌گونه‌ای استفاده شود كه تا ده روز جواب‌گوی پذیرایی از عزاداران باشد. بدیهی بود مقدار شکر به‌هیچ‌وجه جواب‌گوی تهیه شربت با کیفیت معمول نبود؛ لذا شربت تهیه‌شده تنها مقداری آب، با طعمی به‌ندرت شیرین بود.


- ميزباني از هيئت‌ها به‌نوبت براساس قرعة اسراي هر استان انجام شود.
شب اول محرم: فرحان نگهبان عراقی پاس اول با شنیدن سروصدایی غریب، با عجله خود را مقابل پنجره‌های آسایشگاه شماره یك رسانید و با صحنه‌ای عجیب روبه‌رو شد: یك نفر در حال نوحه‌خوانی، با چشمانی گریان، سر تا پا خیس عرق و ملتهب و مابقی اسرا بی‌استثنا در حال سینه زدن!


- يك هيئت مشترك متشكل از اسراي سایر استان‌هاي كم‌جمعيت تشكيل شود.
    فرحان حیرت‌زده فریاد كشید: ساكت! و در برابر بی‌توجهی اسرا، چندین‌بار با شدت و عصبیت بیشتری این كلمه را تكرار كرد.


- مداحان انتخابي هر هيئت دفترچه‌هاي نوحه را ازطريق بازنويسي تكثير و آمادگي لازم را كسب كنند.
    [[اسرا]] بی‌اعتنا به فریادهای خشمگین فرحان، غرق در خود، گریان و سینه‌زنان به كار خود ادامه دادند و نگهبان مستأصل برگشت و هراسان دور شد تا موضوع را به فرمانده [[اردوگاه]] اطلاع دهد.


- شكري كه ماه‌ها قبل از محل سهمية هريك از اسرا جمع‌آوري شده بود، براي تأمين شربت به‌گونه‌اي استفاده شود كه تا ده روز جواب‌گوي پذيرايي از عزاداران باشد. بدیهی بود مقدار شکر به‌هیچ‌وجه جواب‌گوی تهیه شربت با کیفیت معمول نبود؛ لذا شربت تهیه‌شده تنها مقداری آب، با طعمی به‌ندرت شیرین بود.
    دقایقی بعد فرحان برگشت و فریادكشان تهدید كرد كه موضوع را به مقدم اطلاع داده است. طولی نكشید كه مقدم ضیاء پشت پنجره آسایشگاه حاضر شد و با تعجب همه را در حال عزاداری دید. چندین‌بار با تمام قدرت فریاد كشید: «ساكت! ساكت! اما كسی به او توجهی نكرد. نوحه‌خوان با مشاهده مقدم، درحالی‌كه درست مقابل او ایستاده بود، بلندتر از قبل فریاد حسین حسین سر داد و بقیه هم بدون توجه به عواقب كار، بلندتر از قبل جواب نوحه را سر دادند و سینه زدند. دراین‌حین، صدای مقدم درحالی‌كه رگ‌های گردنش بیرون زده بود، دیگر شنیده نمی‌شد. طولی نكشید كه مقدم در مقابل چشمان حیرت‌زده نگهبان‌ها تعلیمی‌اش را زیر بغل زد و راه آمده‌اش را بازگشت و روزها و شب‌های بعد هم تا مدت‌ها در داخل [[اردوگاه]] رفت‌وآمد نکرد.


شب اول محرم: فرحان نگهبان عراقي پاس اول با شنيدن سروصدايي غريب، با عجله خود را مقابل پنجره‌هاي آسايشگاه شماره يك رسانید و با صحنه‌اي عجيب روبه‌رو شد: يك نفر در حال نوحه‌خواني، با چشماني گريان، سر تا پا خيس عرق و ملتهب و مابقي اسرا بي‌استثنا در حال سينه زدن!
    از‌آن‌پس، هر شب در آسایشگاه‌ها برنامه عزاداری سیدالشهدا پرشور ادامه یافت و نگهبان‌ها تحت‌تأثیر قاطعیت اسرا، واكنشی نشان نمی‌دادند. البته این احتمال هم وجود داشت كه مشغول طرح دردسری جدید باشند. درهرحال اسرا از غیبت مقدم و سكوت عراقی‌ها نهایت استفاده را می‌بردند.


    فرحان حيرت‌زده فرياد كشيد: ساكت! و در برابر بي‌توجهي اسرا، چندين‌بار با شدت و عصبیت بيشتري اين كلمه را تكرار كرد.
    هشت شب عزاداری شبانه در آسایشگاه‌ها مطابق برنامه اجرا شد. برای عزاداری تاسوعا و عاشورا(← [[محرم و عاشورا]]) ، سه آسایشگاه ردیف وسط به شكل مناسبی با پتو فرش شد و وسایل اضافی آن خارج گردید؛ به‌گونه‌ای‌كه فضای داخلی شباهت زیادی به حسینیه‌ها پیدا كرد.


    اسرا بي‌اعتنا به فريادهاي خشمگين فرحان، غرق در خود، گريان و سينه‌زنان به كار خود ادامه دادند و نگهبان مستأصل برگشت و هراسان دور شد تا موضوع را به فرماندة [[اردوگاه]] اطلاع دهد.
    هیئت‌های عزاداری كاملاً آماده بودند، نوحه‌سرایان و سخنرانان مطالب خود را مهیا داشتند؛ مكان و امکانات پذیرایی آماده بود و همه چشم به راه فرا رسیدن تاسوعا و عاشورا لحظه‌شماری می‌کردند.


    دقايقي بعد فرحان برگشت و فريادكشان تهديد كرد كه موضوع را به مقدم اطلاع داده است. طولي نكشيد كه مقدم ضياء پشت پنجرة آسايشگاه حاضر شد و با تعجب همه را در حال عزاداري ديد. چندين‌بار با تمام قدرت فرياد كشيد: «ساكت! ساكت! اما كسي به او توجهي نكرد. نوحه‌خوان با مشاهدة مقدم، درحالي‌كه درست مقابل او ايستاده بود، بلندتر از قبل فرياد حسين حسين سر داد و بقيه هم بدون توجه به عواقب كار، بلندتر از قبل جواب نوحه را سر دادند و سينه زدند. دراين‌حين، صداي مقدم درحالي‌كه رگ‌هاي گردنش بيرون زده بود، ديگر شنيده نمي‌شد. طولي نكشيد كه مقدم در مقابل چشمان حيرت‌زده نگهبان‌ها تعليمي‌اش را زير بغل زد و راه آمده‌اش را بازگشت و روزها و شب‌های بعد هم تا مدت‌ها در داخل [[اردوگاه]] رفت‌وآمد نکرد.
    رأس ساعت مقرر، دسته‌های عزاداری از آسایشگاه‌های 9‌ گانه به‌طرف محل عزاداری حركت كردند. فضای عمومی كاملاً تداعی‌كننده و یادآور تاسوعا و عاشورای (← [[محرم و عاشورا]]) ایران بود؛ با این تفاوت که عزاداران جملگی لباسی سر تا پا زردرنگ بر تن داشتند.


    از‌آن‌پس، هر شب در آسايشگاه‌ها برنامة عزاداري سيدالشهدا پرشور ادامه يافت و نگهبان‌ها تحت‌تأثير قاطعيت اسرا، واكنشي نشان نمي‌دادند. البته اين احتمال هم وجود داشت كه مشغول طرح دردسري جديد باشند. درهرحال اسرا از غیبت مقدم و سكوت عراقي‌ها نهايت استفاده را مي‌بردند.
    دسته‌های عزاداری رأس ساعت مقرر در محل‌های تعیین‌شده به هم پیوستند و هیئتی یك‌دست كامل شد. با ورود هیئت به محل عزاداری، مسئول آسایشگاه میزبان به عزاداران خیرمقدم گفت. سپس یكی از اسرا مطالبی كوتاه و مفید درباره قیام امام حسین (ع) بیان كرد. در چنان فضایی، مفاهیم مطرح‌شده برای اسرا كاملاً ملموس و قابل درك بود؛ لذا تأثیر چشمگیری بر روحیه جمع بر جای می‌گذاشت؛ مفاهیمی چون ظلم‌ستیزی، ادای تكلیف، تلاش برای احیای دین و... .


    هشت شب عزاداري شبانه در آسايشگاه‌ها مطابق برنامه اجرا شد. براي عزاداری [[تاسوعا و عاشورا،]] سه آسايشگاه رديف وسط به شكل مناسبي با پتو فرش شد و وسايل اضافي آن خارج گرديد؛ به‌گونه‌اي‌كه فضاي داخلي شباهت زيادي به حسينيه‌ها پيدا كرد.
    نوبت به سینه‌زنی كه رسید، همه از جا برخاستند و هماهنگ با نوحه‌خوان بر سینه زدند. طولی نكشید كه همه ملتهب و خیس عرق شدند. بعد از اتمام سینه‌زنی، نوحه‌خوان به شرح مصائب سیدالشهدا (ع) و اهل بیت او پرداخت. سرها میان زانوان، شانه‌های لرزان اسرا كه موجی زردرنگ را پدید می‌آورد و هق‌هق گریه‌ها با صدای نوحه‌خوان در هم آمیخت.


    هيئت‌هاي عزاداري كاملاً آماده بودند، نوحه‌سرايان و سخنرانان مطالب خود را مهيا داشتند؛ مكان و امکانات پذيرايي آماده بود و همه چشم به راه فرا رسيدن تاسوعا و عاشورا لحظه‌شماری می‌کردند.
    بعد از ختم عزاداری، هیئت میزبان با شربتی كه تهیه دیده بود، از عزاداران پذیرایی كرد. خبری از نگهبانان عراقی نبود. به گفته سیدكریم، یكی از نگهبان‌های قسمت، مقدم ضیا دستور داده بود همه نگهبانان در آسایشگاه خود بمانند. حتی خبری از سربازان پشت سیم‌خاردارها هم نبود. بیشتر اسرا عقیده داشتند او نگران تأثیر احتمالی عزاداری بر نیروهای تحت امر خود بوده است.


    رأس ساعت مقرر، دسته‌هاي عزاداري از آسايشگاه‌هاي 9‌ گانه به‌طرف محل عزاداري حركت كردند. فضاي عمومي كاملاً تداعي‌كننده و يادآور تاسوعا و عاشوراي ايران بود؛ با این تفاوت که عزاداران جملگی لباسی سر تا پا زردرنگ بر تن داشتند.
    درهرصورت برگزاری این مراسم از دو جهت روحیه اسرا را طراوت بخشید: ازیك‌طرف آنها طعم پیروزی و نتیجه هماهنگی و یك‌دستی را چشیدند و ازدیگرسو كمی از درد جانكاه خود را با یادآوری آلام و رنج‌های حضرت سیدالشهدا و یاران شهید و [[خانواده]] مظلومش تسكین دادند.همه برنامه‌ها مطابق خواست اسرا اجرا شد و عراقی‌ها در مقابل اتحاد بی‌سابقه [[اسرا]] نتوانستند هیچ واكنشی انجام دهند. اسرا با مرور تجربه یك سال برخورد بی‌رحمانه عراقی‌ها، این شرایط را باورنكردنی می‌دانستند. بااین‌حال همه اطمینان داشتند عراقی‌ها مترصد فرصتی مانده‌اند تا به طریقی انتقام خود را به رخ بكشند.با این پیش‌بینی، اسرا به قصد جلوگیری از آزارهای بعدی، قرار گذاشتند به هیچ بهانه‌ای اجازه ندهند كسی را به‌تنهایی از جمع خارج كنند و اگر كسی را به‌تنهایی بیرون بردند، گروهی با او همراه شوند.


    دسته‌هاي عزاداري رأس ساعت مقرر در محل‌هاي تعيين‌شده به هم پيوستند و هيئتی يك‌دست كامل شد. با ورود هيئت به محل عزاداري، مسئول آسايشگاه ميزبان به عزاداران خيرمقدم گفت. سپس يكي از اسرا مطالبي كوتاه و مفيد دربارة قيام امام حسين (ع) بيان كرد. در چنان فضایی، مفاهيم مطرح‌شده براي اسرا كاملاً ملموس و قابل درك بود؛ لذا تأثير چشمگيري بر روحية جمع بر جاي مي‌گذاشت؛ مفاهيمي چون ظلم‌ستيزي، اداي تكليف، تلاش براي احیای دين و... .
    نُه روز پس از عاشورا در سكوت گذشت. برخی تصور می‌کردند عراقی‌ها از اقدامات تنبیهی منصرف شده‌اند. شب نوزدهم محرم، نگهبان‌ها از هر آسایشگاه چند نفر را به بهانه گفت‌وگو با فرمانده اردوگاه خارج كردند و آنها را در محوطه اردوگاه سوار بر خودرویی نظامی بیرون بردند. اسرای سه آسایشگاه ردیف اول، كه از پشت پنجره‌ها شاهد این صحنه بودند، بلافاصله با فرستادن صلوات، بقیه را نیز مطلع كردند. لحظاتی بعد صدای صلوات چند صد نفر از اسرا در اردوگاه پیچید و این كار در برابر دستپاچگی نگهبان‌ها، بیش از نیم ساعت ادامه یافت و تا یك‌ساعت بعد از آن اسرای دستگیرشده بازگردانده شدند.  


    نوبت به سينه‌زني كه رسيد، همه از جا برخاستند و هماهنگ با نوحه‌خوان بر سينه زدند. طولي نكشيد كه همه ملتهب و خيس عرق شدند. بعد از اتمام سينه‌زني، نوحه‌خوان به شرح مصائب سيدالشهدا (ع) و اهل بيت او پرداخت. سرها ميان زانوان، شانه‌هاي لرزان اسرا كه موجي زردرنگ را پديد مي‌آورد و هق‌هق گريه‌ها با صداي نوحه‌خوان در هم آميخت.
    آن شب تا صبح هیچ‌كس نخوابید و هرکس تلاش داشت به بهانه‌ای مرهمی بر زخم تن اسرای شکنجه‌شده باشد. مسعود خداداد معروف به مسعود پلاتینی، که در وضعیتی مجروح به اسارت درآمده بود و به‌سختی امکان راه رفتن داشت، از انتهای آسایشگاه صدا زد:  <blockquote>«خوش به حالتان اسرای کتک‌خورده! چه کسی بهتر از شما وضع بچه‌های امام حسین را در فردای عاشورا لمس کرده است؟ خوش به حالتان!» </blockquote>    اسرای شکنجه‌شده به‌سختی قادر به حرف زدن بودند. کف پاهایشان متورم و پشتشان از شدت ضربات کابل و باتوم سیاه شده بود. عزیز مداح از اسرای اهل شیراز، به‌زحمت تعریف کرد: به محض بیرون آمدن از آسایشگاه، از برخورد نگهبان‌ها دریافتیم که شرایط مناسبی در انتظارمان نیست. آنها را به مقر فرماندهی، جایی دور از چشم بقیه بردند و درحالی‌که کیسه‌ای بر سرشان می‌کشیدند دوتا دوتا داخل ساختمان فرستادند. کشیدن کیسه بر سر اسیر معمولاً با هدف کم کردن تحرک او در حین [[شکنجه]] و نیز ناشناس ماندن شکنجه‌گران انجام می‌گرفت. اینکه روزی رسید تا نگهبان‌ها برای [[تنبیه و شکنجه]] [[اسرا]]، آنها را با ترفندی ناجوانمردانه شبانه بربایند و از وحشت انتقام تلاش کنند هنگام [[شکنجه]] ناشناس بمانند، واقعیتی بود که تنها از برکت همدلی و وحدت کلام آن هم در مسیر هدف مقدسی چون عزاداری امام حسین (ع) حاصل شده بود.


    بعد از ختم عزاداري، هيئت ميزبان با شربتي كه تهيه ديده بود، از عزاداران پذيرايي كرد. خبري از نگهبانان عراقي نبود. به گفتة سيدكريم، يكي از نگهبان‌هاي قسمت، مقدم ضيا دستور داده بود همة نگهبانان در آسایشگاه خود بمانند. حتي خبري از سربازان پشت سيم‌خاردارها هم نبود. بيشتر اسرا عقيده داشتند او نگران تأثير احتمالي عزاداري بر نيروهاي تحت امر خود بوده است.
    درست مقارن با همین روزها، چند اتفاق عجیب رخ داد. تنها فرزند عامر، یکی از شرورترین و بی‌رحم‌ترین درجه‌داران بعثی، به‌طور ناگهانی و بدون علتی روشن مرد. این را عامر به ارشد ایرانی اردوگاه گفته بود؛ همچنین یکی از نگهبان‌ها به نام سید محمد در حال قدم زدن بر زمین افتاد و مرد. بعداً سایر نگهبان‌ها گفتند که او سکته مغزی کرده است.


    درهرصورت برگزاري اين مراسم از دو جهت روحية اسرا را طراوت بخشيد: ازيك‌طرف آنها طعم پيروزي و نتيجة هماهنگي و يك‌دستي را چشيدند و ازديگرسو كمي از درد جانكاه خود را با يادآوري آلام و رنج‌هاي حضرت سیدالشهدا و ياران شهید و خانوادة مظلومش تسكين دادند.همة برنامه‌ها مطابق خواست اسرا اجرا شد و عراقي‌ها در مقابل اتحاد بي‌سابقة اسرا نتوانستند هيچ واكنشي انجام دهند. اسرا با مرور تجربة یك سال برخورد بی‌رحمانه عراقی‌ها، اين شرايط را باورنكردني می‌دانستند. بااین‌حال همه اطمینان داشتند عراقي‌ها مترصد فرصتي مانده‌اند تا به طریقی انتقام خود را به رخ بكشند.با اين پيش‌بيني، اسرا به قصد جلوگيري از آزارهاي بعدي، قرار گذاشتند به هيچ بهانه‌اي اجازه ندهند كسي را به‌تنهايي از جمع خارج كنند و اگر كسي را به‌تنهايي بيرون بردند، گروهي با او همراه شوند.
    درهرحال عراقی‌ها بین این وقایع و اهانت‌هایشان به [[اسرا]] در ایام محرم رابطه‌ای قائل شده بودند؛ طوری‌که ارشد کل تعریف می‌کرد عراقی‌ها از او خواسته بودند به [[اسرا]] بگوید:<blockquote>«هر کاری می‌خواهید انجام دهید، فقط ما و خانواده‌مان را نفرین نکنید.» <ref>امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: [https://hozehonari.ir/ حوزه هنری].</ref></blockquote>


    نُه روز پس از عاشورا در سكوت گذشت. برخی تصور می‌کردند عراقي‌ها از اقدامات تنبيهي منصرف شده‌اند. شب نوزدهم محرم، نگهبان‌ها از هر آسايشگاه چند نفر را به بهانة گفت‌وگو با فرماندة اردوگاه خارج كردند و آنها را در محوطة اردوگاه سوار بر خودرویي نظامي بيرون بردند. اسراي سه آسايشگاه رديف اول، كه از پشت پنجره‌ها شاهد اين صحنه بودند، بلافاصله با فرستادن صلوات، بقيه را نيز مطلع كردند. لحظاتي بعد صداي صلوات چند صد نفر از اسرا در اردوگاه پيچيد و اين كار در برابر دستپاچگي نگهبان‌ها، بيش از نيم ساعت ادامه يافت و تا يك‌ساعت بعد از آن اسراي دستگيرشده بازگردانده شدند.
== نگاه کنید به ==


    آن شب تا صبح هيچ‌كس نخوابيد و هرکس تلاش داشت به بهانه‌ای مرهمی بر زخم تن اسرای شکنجه‌شده باشد. مسعود خداداد معروف به مسعود پلاتینی، که در وضعیتی مجروح به اسارت درآمده بود و به‌سختی امکان راه رفتن داشت، از انتهای آسایشگاه صدا زد: «خوش به حالتان اسرای کتک‌خورده! چه کسی بهتر از شما وضع بچه‌های امام حسین را در فردای عاشورا لمس کرده است؟ خوش به حالتان!»
* [[محرم و عاشورا]]
* [[اردوگاه]]


    اسرای شکنجه‌شده به‌سختي قادر به حرف زدن بودند. کف پاهایشان متورم و پشتشان از شدت ضربات کابل و باتوم سیاه شده بود. عزیز مداح از اسرای اهل شیراز، به‌زحمت تعریف کرد: به محض بیرون آمدن از آسایشگاه، از برخورد نگهبان‌ها دریافتیم که شرایط مناسبی در انتظارمان نیست. آنها را به مقر فرماندهی، جایی دور از چشم بقیه بردند و درحالی‌که کیسه‌ای بر سرشان می‌کشیدند دوتا دوتا داخل ساختمان فرستادند. کشیدن کیسه بر سر اسیر معمولاً با هدف کم کردن تحرک او در حین شکنجه و نیز ناشناس ماندن شکنجه‌گران انجام می‌گرفت. اینکه روزی رسید تا نگهبان‌ها برای تنبیه و شکنجه اسرا، آنها را با ترفندی ناجوانمردانه شبانه بربایند و از وحشت انتقام تلاش کنند هنگام شکنجه ناشناس بمانند، واقعیتی بود که تنها از برکت همدلی و وحدت کلام آن هم در مسیر هدف مقدسی چون عزاداری امام حسین (ع) حاصل شده بود.
== كتابشناسی ==
<references />


    درست مقارن با همین روزها، چند اتفاق عجیب رخ داد. تنها فرزند عامر، یکی از شرورترین و بی‌رحم‌ترین درجه‌داران بعثی، به‌طور ناگهانی و بدون علتی روشن مرد. این را عامر به ارشد ایرانی اردوگاه گفته بود؛ همچنین یکی از نگهبان‌ها به نام سید محمد در حال قدم زدن بر زمین افتاد و مرد. بعداً سایر نگهبان‌ها گفتند که او سکته مغزی کرده است.
== برای مطالعه بیشتر ==
سنگری، محمدرضا (1386). عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس. ج 1. قم: زمزم هدایت.


    درهرحال عراقی‌ها بین این وقایع و اهانت‌هایشان به اسرا در ایام محرم رابطه‌ای قائل شده بودند؛ طوری‌که ارشد کل تعریف می‌کرد عراقی‌ها از او خواسته بودند به اسرا بگوید «هر کاری می‌خواهید انجام دهید، فقط ما و خانواده‌مان را نفرین نکنید.» <ref>امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: حوزه هنری.</ref>
خمینی، روح‌الله (1386). قوای مسلح در اندیشه امام خمینی. تهران: [https://icpikw.ir/ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی].


===  '''كتاب‌شناسي''' ===
'''رضا امیرسرداری'''
[[رده:عاشورای 1368 در اردوگاه 12]]
[[رده:اردوگاه تکریت 12]]
[[رده:محرم و عاشورا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۲

اتفاقات رخ‌داده در محرم 1368 در اردوگاه 12 تکریت.

تكریت مركز استان صلاح‌الدین عراق است. در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، در این منطقه انبوهی از یگان‌های پشتیبانی و پادگان‌های نظامی مستقر بود.

  ضرورت اعمال كنترل‌های نظامی و ارتقای فضای امنیتی اردوگاه‌های اسرای جنگی، موجب شده بود این اردوگاه‌ها عموماً در مجاورت یا در محدوده داخلی پادگان‌های نظامی یا در مناطق عمدتاً سنی‌نشین و با گرایش‌های جانبدارانه به حزب بعث حاكم بر عراق تأسیس شوند. موقعیت منطقه تكریت باعث شد تا در دو سال پایانی جنگ بیشترین تعداد اردوگاه‌های اسرای جنگی در این منطقه تأسیس شود؛ به‌گونه‌ای که از حدود 20 اردوگاه اسرای جنگی، تعداد 9 اردوگاه در داخل محوطه‌های نظامی تكریت و 7 اردوگاه آخر، طی سال‌های 1367 و 1368 تأسیس شدند.

طی سال‌های جنگ، رزمندگانی كه به اسارت نیروهای عراقی درآمدند در یك تقسیم‌بندی كلی به دو گروه «ثبت‌نام‌شده» در كمیته بین‌المللی صلیب سرخ و «اسرای مفقودالاثر» تقسیم می‌شدند. از اواخر 1365 و بعدها پس از پذیرش قطعنامه 598 ازسوی ایران، دشمن عراقی اسرای ایرانی را به‌علل نامعلوم به كمیته بین‌المللی صلیب سرخ معرفی نكرد[۱] .این گروه در مدت اسارت، شرایط سخت و طاقت‌فرسایی را متحمل شدند و حتی از داشتن كمترین امکانات محروم بودند.

    برخلاف مفاد كنوانسیون‌های 1899 و 1907 لاهه و پیمان‌های بعدی ژنو، كه بر رفتار انسانی با اسرای جنگی تأكید دارند، ارتش عراق بی هیچ ترس و واهمه‌ای، به بدترین شكل به شكنجه و آزار اسرا مبادرت می‌كرد. عراقی‌ها طی سال‌های جنگ، به بدرفتاری با اسرا شهره بودند كه علاوه‌بر ساختار نظام سیاسی حاكم بر عراق، تعصبات قومی و مذهبی در میان سربازان عراقی و نگهبانان اردوگاه‌ها نیز از علل مهم این بدرفتاری به‌حساب می‌آمد.

اردوگاه تکریت 12

    اردوگاه 12 تکریت نیز مانند بسیاری از دیگر اردوگاه‌های درون یك پادگان نظامی، در 28 فروردین 1367 تأسیس شده و محوطه اردوگاه با دیواره‌ای ضخیم از سیم‌خاردار، از محدوده پادگان و محل رفت‌وآمد نظامیان عراقی جدا شده بود؛ به‌گونه‌ای‌كه در ساعات آزادباش، همواره تعدادی از سربازان عراقی با ترسی مشهود از آن‌سوی دیواره سیم‌خاردار، زندگی اسرا را تحت‌نظر داشتند و در مواردی دور از چشم درجه‌داران و افسران به گفت‌وگو با اسرا می‌پرداختند.

علاوه‌بر ممنوعیت هر نوع كار جمعی اسرا، مقررات سختگیرانه ارتش عراق نیز برگزاری هرگونه مناسك مذهبی را درون واحدهای نظامی جرم به‌حساب می‌آورد و به‌شدت با این امر مقابله می‌كرد. این در حالی بود كه مطابق مفاد كنوانسیون‌های لاهه، بایستی به اسرا اجازه داده شود تا فعالیت‌های دینی خود را به‌جا آورند.درعین‌حال، قرار گرفتن اردوگاه‌های اسرا در درون پادگان‌های نظامی و احتمال تأثیر فعالیت‌های دینی اسرا بر سربازان عراقی موجب می‌شد با انجام این نوع فعالیت‌های اسرا، با محدودیت و شدت بیشتری برخورد شود. محدودیت‌های یادشده در حالی اعمال می‌شد که دعا و مناجات انفرادی و جمعی و نیز عزاداری برای امام حسین (ع) و شهدای كربلا، طی سال‌های جنگ جزو لاینفك زندگی روزمره رزمندگان ایرانی در سنگرها بود و این مهم در سال‌های اسارت نیز به‌مثابه‌ عاملی مهم در جهت تعمیق فضای معنوی اردوگاه‌ها، درخواست هدایت ازطرف خداوند متعال و تقویت روحیه مقاومت و نبرد با دشمن مورد اقبال اسرا واقع می‌شد.

    اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی، آموزشی و مذهبی، ایجاد شناخت بیشتر، همدلی و اتحاد را در بین اسرا تقویت کرد و فضای عمومی را به‌سمت فعالیت‌های گروهی سوق داد؛ بدین‌ترتیب از سال دوم به بعد، فضایی دوستانه‌تر و قابل تحمل‌تر بر اردوگاه حاکم شد.اسرا طی ماه‌های سپری‌شده، چندین‌بار در مقابل موضع نسبتاً انفعالی عراقی‌ها در موارد مختلفی طعم پیروزی حاصل از اتحاد و انسجام را چشیده بودند. از آن جمله اجرای برنامه‌های هنری و فرهنگی با چاشنی آموزش‌های مذهبی در آسایشگاه‌ها با رعایت جنبه‌های احتیاطی بود.

    تجربه گذشته و فرصت ماه محرم پیش روی، گردانندگان امور را بر آن داشت تا با استفاده از ایمان و علایق مذهبی اسرا و آمادگی آنان برای مشارکت در فعالیت‌های جمعی، برنامه‌ای را برای انجام عزاداری گروهی با حضور همه اسرا تدوین كنند. بدین‌ترتیب چند روز مانده به آغاز محرم، استوار اصغر بلوری ارشد قسمت 2، پیامی ازطرف اسرا به یکی از نگهبان‌ها رساند. مضمون پیام این بود:

«ما قصد داریم در این روزها عزاداری کنیم، به فرمانده اردوگاه اطلاع دهید!»

    مطابق انتظار، مخالفت عراقی‌ها خیلی سریع و شدید اعلام شد. فرایند ارسال پیام و اعلام مخالفت طرف مقابل، چندبار دیگر هم تکرار شد و هربار فرمانده مقررات ممنوعیت عزاداری را چاشنی پاسخ تهدید‌آمیز خود می‌ساخت.

    در مقابل اصرار اسرا بالأخره مقدم ضیاء، فرمانده اردوگاه، سکوت اختیار کرد (عبارت مقدم در ارتش عراق معادل درجه سرهنگ دومی است). دراین‌حال جمعی از نمایندگان آسایشگاه‌ها ازجمله مجید نادری، شهرام یزدانی، رضا امیرسرداری، عزت‌الله خوشدل، ناصر زینعلی، حمید حسینی و... برنامه‌ای را به این منوال تنظیم و به بقیه اعلام کردند:

- هشت شب اول محرم، اسرای هر آسایشگاه در داخل آسایشگاه به‌طور هم‌زمان و رأس ساعت مقرر عزاداری کنند.

- روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری در محوطه اردوگاه با حضور هیئت‌های استانی مطابق نوبت تعیین‌شده برگزار شود.

- میزبانی از هیئت‌ها به‌نوبت براساس قرعه اسرای هر استان انجام شود.

- یك هیئت مشترك متشكل از اسرای سایر استان‌های كم‌جمعیت تشكیل شود.

- مداحان انتخابی هر هیئت دفترچه‌های نوحه را ازطریق بازنویسی تكثیر و آمادگی لازم را كسب كنند.

- شكری كه ماه‌ها قبل از محل سهمیه هریك از اسرا جمع‌آوری شده بود، برای تأمین شربت به‌گونه‌ای استفاده شود كه تا ده روز جواب‌گوی پذیرایی از عزاداران باشد. بدیهی بود مقدار شکر به‌هیچ‌وجه جواب‌گوی تهیه شربت با کیفیت معمول نبود؛ لذا شربت تهیه‌شده تنها مقداری آب، با طعمی به‌ندرت شیرین بود.

شب اول محرم: فرحان نگهبان عراقی پاس اول با شنیدن سروصدایی غریب، با عجله خود را مقابل پنجره‌های آسایشگاه شماره یك رسانید و با صحنه‌ای عجیب روبه‌رو شد: یك نفر در حال نوحه‌خوانی، با چشمانی گریان، سر تا پا خیس عرق و ملتهب و مابقی اسرا بی‌استثنا در حال سینه زدن!

    فرحان حیرت‌زده فریاد كشید: ساكت! و در برابر بی‌توجهی اسرا، چندین‌بار با شدت و عصبیت بیشتری این كلمه را تكرار كرد.

    اسرا بی‌اعتنا به فریادهای خشمگین فرحان، غرق در خود، گریان و سینه‌زنان به كار خود ادامه دادند و نگهبان مستأصل برگشت و هراسان دور شد تا موضوع را به فرمانده اردوگاه اطلاع دهد.

    دقایقی بعد فرحان برگشت و فریادكشان تهدید كرد كه موضوع را به مقدم اطلاع داده است. طولی نكشید كه مقدم ضیاء پشت پنجره آسایشگاه حاضر شد و با تعجب همه را در حال عزاداری دید. چندین‌بار با تمام قدرت فریاد كشید: «ساكت! ساكت! اما كسی به او توجهی نكرد. نوحه‌خوان با مشاهده مقدم، درحالی‌كه درست مقابل او ایستاده بود، بلندتر از قبل فریاد حسین حسین سر داد و بقیه هم بدون توجه به عواقب كار، بلندتر از قبل جواب نوحه را سر دادند و سینه زدند. دراین‌حین، صدای مقدم درحالی‌كه رگ‌های گردنش بیرون زده بود، دیگر شنیده نمی‌شد. طولی نكشید كه مقدم در مقابل چشمان حیرت‌زده نگهبان‌ها تعلیمی‌اش را زیر بغل زد و راه آمده‌اش را بازگشت و روزها و شب‌های بعد هم تا مدت‌ها در داخل اردوگاه رفت‌وآمد نکرد.

    از‌آن‌پس، هر شب در آسایشگاه‌ها برنامه عزاداری سیدالشهدا پرشور ادامه یافت و نگهبان‌ها تحت‌تأثیر قاطعیت اسرا، واكنشی نشان نمی‌دادند. البته این احتمال هم وجود داشت كه مشغول طرح دردسری جدید باشند. درهرحال اسرا از غیبت مقدم و سكوت عراقی‌ها نهایت استفاده را می‌بردند.

    هشت شب عزاداری شبانه در آسایشگاه‌ها مطابق برنامه اجرا شد. برای عزاداری تاسوعا و عاشورا(← محرم و عاشورا) ، سه آسایشگاه ردیف وسط به شكل مناسبی با پتو فرش شد و وسایل اضافی آن خارج گردید؛ به‌گونه‌ای‌كه فضای داخلی شباهت زیادی به حسینیه‌ها پیدا كرد.

    هیئت‌های عزاداری كاملاً آماده بودند، نوحه‌سرایان و سخنرانان مطالب خود را مهیا داشتند؛ مكان و امکانات پذیرایی آماده بود و همه چشم به راه فرا رسیدن تاسوعا و عاشورا لحظه‌شماری می‌کردند.

    رأس ساعت مقرر، دسته‌های عزاداری از آسایشگاه‌های 9‌ گانه به‌طرف محل عزاداری حركت كردند. فضای عمومی كاملاً تداعی‌كننده و یادآور تاسوعا و عاشورای (← محرم و عاشورا) ایران بود؛ با این تفاوت که عزاداران جملگی لباسی سر تا پا زردرنگ بر تن داشتند.

    دسته‌های عزاداری رأس ساعت مقرر در محل‌های تعیین‌شده به هم پیوستند و هیئتی یك‌دست كامل شد. با ورود هیئت به محل عزاداری، مسئول آسایشگاه میزبان به عزاداران خیرمقدم گفت. سپس یكی از اسرا مطالبی كوتاه و مفید درباره قیام امام حسین (ع) بیان كرد. در چنان فضایی، مفاهیم مطرح‌شده برای اسرا كاملاً ملموس و قابل درك بود؛ لذا تأثیر چشمگیری بر روحیه جمع بر جای می‌گذاشت؛ مفاهیمی چون ظلم‌ستیزی، ادای تكلیف، تلاش برای احیای دین و... .

    نوبت به سینه‌زنی كه رسید، همه از جا برخاستند و هماهنگ با نوحه‌خوان بر سینه زدند. طولی نكشید كه همه ملتهب و خیس عرق شدند. بعد از اتمام سینه‌زنی، نوحه‌خوان به شرح مصائب سیدالشهدا (ع) و اهل بیت او پرداخت. سرها میان زانوان، شانه‌های لرزان اسرا كه موجی زردرنگ را پدید می‌آورد و هق‌هق گریه‌ها با صدای نوحه‌خوان در هم آمیخت.

    بعد از ختم عزاداری، هیئت میزبان با شربتی كه تهیه دیده بود، از عزاداران پذیرایی كرد. خبری از نگهبانان عراقی نبود. به گفته سیدكریم، یكی از نگهبان‌های قسمت، مقدم ضیا دستور داده بود همه نگهبانان در آسایشگاه خود بمانند. حتی خبری از سربازان پشت سیم‌خاردارها هم نبود. بیشتر اسرا عقیده داشتند او نگران تأثیر احتمالی عزاداری بر نیروهای تحت امر خود بوده است.

    درهرصورت برگزاری این مراسم از دو جهت روحیه اسرا را طراوت بخشید: ازیك‌طرف آنها طعم پیروزی و نتیجه هماهنگی و یك‌دستی را چشیدند و ازدیگرسو كمی از درد جانكاه خود را با یادآوری آلام و رنج‌های حضرت سیدالشهدا و یاران شهید و خانواده مظلومش تسكین دادند.همه برنامه‌ها مطابق خواست اسرا اجرا شد و عراقی‌ها در مقابل اتحاد بی‌سابقه اسرا نتوانستند هیچ واكنشی انجام دهند. اسرا با مرور تجربه یك سال برخورد بی‌رحمانه عراقی‌ها، این شرایط را باورنكردنی می‌دانستند. بااین‌حال همه اطمینان داشتند عراقی‌ها مترصد فرصتی مانده‌اند تا به طریقی انتقام خود را به رخ بكشند.با این پیش‌بینی، اسرا به قصد جلوگیری از آزارهای بعدی، قرار گذاشتند به هیچ بهانه‌ای اجازه ندهند كسی را به‌تنهایی از جمع خارج كنند و اگر كسی را به‌تنهایی بیرون بردند، گروهی با او همراه شوند.

    نُه روز پس از عاشورا در سكوت گذشت. برخی تصور می‌کردند عراقی‌ها از اقدامات تنبیهی منصرف شده‌اند. شب نوزدهم محرم، نگهبان‌ها از هر آسایشگاه چند نفر را به بهانه گفت‌وگو با فرمانده اردوگاه خارج كردند و آنها را در محوطه اردوگاه سوار بر خودرویی نظامی بیرون بردند. اسرای سه آسایشگاه ردیف اول، كه از پشت پنجره‌ها شاهد این صحنه بودند، بلافاصله با فرستادن صلوات، بقیه را نیز مطلع كردند. لحظاتی بعد صدای صلوات چند صد نفر از اسرا در اردوگاه پیچید و این كار در برابر دستپاچگی نگهبان‌ها، بیش از نیم ساعت ادامه یافت و تا یك‌ساعت بعد از آن اسرای دستگیرشده بازگردانده شدند.

    آن شب تا صبح هیچ‌كس نخوابید و هرکس تلاش داشت به بهانه‌ای مرهمی بر زخم تن اسرای شکنجه‌شده باشد. مسعود خداداد معروف به مسعود پلاتینی، که در وضعیتی مجروح به اسارت درآمده بود و به‌سختی امکان راه رفتن داشت، از انتهای آسایشگاه صدا زد:

«خوش به حالتان اسرای کتک‌خورده! چه کسی بهتر از شما وضع بچه‌های امام حسین را در فردای عاشورا لمس کرده است؟ خوش به حالتان!»

    اسرای شکنجه‌شده به‌سختی قادر به حرف زدن بودند. کف پاهایشان متورم و پشتشان از شدت ضربات کابل و باتوم سیاه شده بود. عزیز مداح از اسرای اهل شیراز، به‌زحمت تعریف کرد: به محض بیرون آمدن از آسایشگاه، از برخورد نگهبان‌ها دریافتیم که شرایط مناسبی در انتظارمان نیست. آنها را به مقر فرماندهی، جایی دور از چشم بقیه بردند و درحالی‌که کیسه‌ای بر سرشان می‌کشیدند دوتا دوتا داخل ساختمان فرستادند. کشیدن کیسه بر سر اسیر معمولاً با هدف کم کردن تحرک او در حین شکنجه و نیز ناشناس ماندن شکنجه‌گران انجام می‌گرفت. اینکه روزی رسید تا نگهبان‌ها برای تنبیه و شکنجه اسرا، آنها را با ترفندی ناجوانمردانه شبانه بربایند و از وحشت انتقام تلاش کنند هنگام شکنجه ناشناس بمانند، واقعیتی بود که تنها از برکت همدلی و وحدت کلام آن هم در مسیر هدف مقدسی چون عزاداری امام حسین (ع) حاصل شده بود.

    درست مقارن با همین روزها، چند اتفاق عجیب رخ داد. تنها فرزند عامر، یکی از شرورترین و بی‌رحم‌ترین درجه‌داران بعثی، به‌طور ناگهانی و بدون علتی روشن مرد. این را عامر به ارشد ایرانی اردوگاه گفته بود؛ همچنین یکی از نگهبان‌ها به نام سید محمد در حال قدم زدن بر زمین افتاد و مرد. بعداً سایر نگهبان‌ها گفتند که او سکته مغزی کرده است.

    درهرحال عراقی‌ها بین این وقایع و اهانت‌هایشان به اسرا در ایام محرم رابطه‌ای قائل شده بودند؛ طوری‌که ارشد کل تعریف می‌کرد عراقی‌ها از او خواسته بودند به اسرا بگوید:

«هر کاری می‌خواهید انجام دهید، فقط ما و خانواده‌مان را نفرین نکنید.» [۲]

نگاه کنید به

كتابشناسی

  1. ده‌نمکی، مسعود (1392). فرهنگنامه اسارت و آزادگان. ج 60. تهران: نشر کتاب.
  2. امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: حوزه هنری.

برای مطالعه بیشتر

سنگری، محمدرضا (1386). عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس. ج 1. قم: زمزم هدایت.

خمینی، روح‌الله (1386). قوای مسلح در اندیشه امام خمینی. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

رضا امیرسرداری