استنساخ: تفاوت میان نسخهها
A-hamidian (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ابزار و | '''ابزار و شیوههای نسخهبرداری.''' | ||
عجیب و دور از ذهن نبود که | عجیب و دور از ذهن نبود که اسیران ایرانی در [[اسارت و اسیران|اسارت]]، شیوه جدیدی از زندگی را در پیش گیرند و کمبودها و سختیها را به فرصتی برای ادامه زندگی تبدیل کنند. آنها ثابت کردند که بدخواهیهای دشمنان نه تنها سدی مقابل اراده و هدفشان نیست، بلکه باعث شکوفایی و خلاقیت آنها نیز میشود. دیری نپایید که متوجه شدند محیط بسته اسارت، فشارهای روحی، تحمل تنهایی و دوری از وطن، دلتنگیهای مکرر برای [[خانواده]] و [[شکنجه]] دشمن باعث انزوا و افسردگی خواهد شد. ازاینرو برای جستوجوی معنویت و شاد زیستن بیکار ننشستند و با حداکثر استفاده از توانمندیهای فکری و خلاقیتهای ذاتی خود تلاش كردند که ضمن یافتن تصویری جدید از زندگی در این شرایط سخت، با دنیای اطراف خود ارتباط بهتری برقرار كنند. | ||
مهمترین راه برقراری ارتباط وجود [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] بود. آنها به این موضوع پی بردند که برای اطلاع از خبرها و حوادث پیشآمده، برای متحد شدن و تقویت ایمان خویش به [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] نیاز دارند. داشتن [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] و [[قلم در اسارت|قلم]] برای [[اسرا]] گاه ممنوع و گاه با محدودیت همراه بود؛ [[کاغذ در اسارت|كاغذ]] و [[قلم در اسارت|قلم]] در اردوگاههای [[صلیب سرخ]] ندیده تا آخر [[اسارت و اسیران|اسارت]] ممنوع بود و در سایر اردوگاهها نیز، بسته به شرایط مختلف، محدودیتها متفاوت بود. داشتن مدادی پنج سانتیمتری باعث میشد که فرد به مدت طولانی، گاهی تا یک ماه، همراه با ضربوشتم به زندان فرستاده شود<ref name=":0">خاجی، علی (1391). [[شرح قفس(کتاب)|شرح قفص]]. تهران: پیام آزادگان.</ref> | |||
== قلم در اسارت == | |||
[[قلم در اسارت|قلم]] یکی از ابتدایترین وسایل برای نوشتن بود که اسرای ایرانی در اختیار نداشتند. یکی از راههایی که آنها را به [[قلم در اسارت|قلم]] میرساند، عبور از خط قرمز بود. در روزهای پرداخت حقوق، عراقیها برای گرفتن امضا به اسرای ایرانی خودکار میدادند که در این فرصت، آنها مغزی خودکار را عوض میکردند و برای اینکه عراقیها متوجه خالی بودن خودکار نشوند، از قبل چوبی آتش میزدند تا کاملاً زغال شود. سپس این ماده سیاه را درون مغزی خودکار میكردند كه تا ته خودکار بالا میآمد و فقط نوکش رنگ داشت. این مغزی را سریع جا میزدند و امضا میکردند. هفت یا هشت نفر که امضا میکردند، تمام میشد. عراقیها با نگاه به خودکار، فکر میکردند که خراب شده، آن را کنار میگذاشتند و با خودشان میبردند. [[اسرا]] باید این کار را طوری انجام میدادند که پنج شش نفر عراقی که دور میز بودند، متوجه نشوند<ref>نوذری، فرامرز (1392). [[خاکریز پنهان]]. تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.</ref> . | |||
راه دیگر برداشتن خودکار از نمایندگان [[صلیب سرخ]] بود. یکی از اسرا با | راه دیگر برداشتن خودکار از نمایندگان [[صلیب سرخ]] بود. یکی از [[اسرا]] با بر[[نامه]] قبلی به جعبه خودکاری که در دست نماینده [[صلیب سرخ]] بود، ضربهای میزد و با این حرکت، همه خودکارها روی زمین میریخت و در چشمبرهمزدنی، اثری از خودکارها بر روی زمین نبود. نمایندگان [[صلیب سرخ]] گاهی عصبانی میشدند و [[اعتراض]] میکردند و گاهی هم از این پیشامد چشمپوشی میکردند. اما این خودکارها، بعد از مدتی تمام میشد و ناچار به تعویض آن میشدند. در مواقعی كه اسرا نیاز ضروری به خودکار پیدا میکردند، کار را به مسئول نظافت اتاق نگهبان میسپردند. او با سرنگ از خودکارِ روی میزِ کار عراقیها جوهر میکشید و داخل مغزی خالی خودکار خودشان میریخت<ref name=":0" /> . | ||
باید از قلمهایی که با این دردسر بهدست میآمد، بهخوبی محافظت میشد. عدهای از [[اسرا]] مسئول مخفی کردن این [[قلم در اسارت|قلم]]<nowiki/>ها بودند. آنها را داخل تیوپ خمیر دندانهای مصرفشده، داخل قوطیهای پُر از شیر خشک و همچنین حاشیه پتوها و بعضی وقتها درعصاها مخفی میکردند<ref>سالمینژاد، عبدالرضا (1386). دانستنیهای آزادگان. تهران: پیام آزادگان.</ref>.(← [[قلم در اسارت]]) | |||
== کاغذ در اسارت == | |||
دومین چیزی که [[اسرا]] برای نوشتن بدان نیاز داشتند [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] بود. شایعترین روش برای تأمین [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] استفاده از پاکت سیگار (کاغذ لف) بود؛ کاغذهایی که در آن توتون پیچیده میشد و بهعنوان سیگار بهکار میرفت. پاکت سیمان یا کارتنهای پودر لباسشویی و مواد مشابه، از دیگر منابع تأمین کاغذ بود؛ بدینشکل که ابتدا [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] پاکت سیمان یا کارتن را در [[آب]] قرار میدادند تا کاملاً خیس بخورد، سپس لایههای آن را با دقت از هم جدا و در زیر نور خورشید خشک میکردند. در نهایت، این [[کاغذ در اسارت|کاغذ]]<nowiki/>ها را بهصورت تکههای کوچک و به ابعاد گوناگونی مثلاً ده در ده سانتیمتر میبریدند، برای استفاده بهصورت دفترچه درمیآوردند. | |||
اسرای ایرانی بارها اعتراض خود را به مأموران [[صلیب سرخ]] برای ممنوع بودن [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] اعلام كرده بودند، ولی دولت عراق اهمیتی نمیداد. سرانجام در اوایل ۱۳۶۴ دولت عراق به کمیته بینالمللی [[صلیب سرخ]] اجازه داد تا [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] در اختیار اسرای ایرانی قرار بدهند. البته این اجازه به معنی آزادی مطلق استفاده از [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] نبود. عراقیها، که میدانستند [[اسرا]] علاقه زیادی به نوشتن دارند، [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]] را وسیلهای برای اذیت و آزار آنها قرار میدادند. به بهانههای مختلف وسایل نوشتن را بهعنوان تنبیه از كلّ [[اردوگاه]] جمع میکردند و پس از گذشت مدتی، با شرطهای جدیدی به اسرا میدادند. | |||
اردوگاههای مفقودین از همین حق نصفهونیمه هم محروم بودند. در هر نوبت | اردوگاههای مفقودین از همین حق نصفهونیمه هم محروم بودند. در هر نوبت مراجعه نمایندگان [[صلیب سرخ]] به اردوگاه، یک خودکار و یک دفتر چهلبرگ در اختیار هر اسیر قرار میگرفت؛ البته عراقیها قبل از آن، دفتر و خودکار ماه قبل را جمع میكردند. | ||
علاوهبر [[قلم در اسارت|قلم]] و [[کاغذ در اسارت|کاغذ]]، کتابهای قرآن، نهجالبلاغه، مفاتیح، کتابهای درسی دبیرستان و کتابهای آموزشی زبان انگلیسی مورد درخواست [[اسرا]] از نمایندگان [[صلیب سرخ]] بود. | |||
در ابتدا به هر آسایشگاه یک جلد قرآن میدادند كه با گذشت زمان بیشتر هم شد، اما سربازان عراقی بیشتر مواقع نهجالبلاغه و مفاتیح را از اسرا میگرفتند و به بهانههای | در ابتدا به هر آسایشگاه یک جلد قرآن میدادند كه با گذشت زمان بیشتر هم شد، اما سربازان عراقی بیشتر مواقع نهجالبلاغه و مفاتیح را از [[اسرا]] میگرفتند و به بهانههای واهی به آنها پس نمیدادند. بههمینخاطر اسرای ایرانی به فکر [[نسخه برداری]] از کتابها، دعاها و موضوعات خاصی که از ایران به یاد داشتند افتادند. بهاینترتیب، اگر کتابهای منبع را در دست نداشتند، میتوانستند با دست به دست کردنِ این نسخهها همچنان مطالعه داشته باشند<ref name=":0" />. در [[اردوگاه موصل، جلد3(کتاب)|اردوگاه موصل]]، زمانیکه نهجالبلاغه به دست [[اسرا]] رسید، حاجآقا [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]] به عدهای پیشنهاد کرد که از روی آن در چند جلد نسخهبرداری كنند و آنها را زیر خاک مخفی سازند تا زمانیکه عراقیها نهجالبلاغه را از اسرا گرفتند، از این نسخهها استفاده شود. افراد خوشذوقی هم در اردوگاه بودند که در جلسات سخنرانی و تفسیر نهجالبلاغه حاجآقا [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]] شرکت و سخنان ایشان را روی کاغذهای لف یادداشتبرداری میكردند و سپس در اختیار اسرا قرار میدادند تا در طول سال مطالعه کنند. حاصل دسترنج و نسخهبرداری آن سالها، اکنون در دو جلد کتاب تحت عنوان [[منشور پاکی و خدمتگزاری]] به چاپ رسیده است که جایگاه خاصی در ادبیات [[مقاومت]] آزادگان دارد. | ||
عدهای از اسرا | عدهای از [[اسرا]] نیز مسئول نوشتن اخباری بودند که از [[رادیو]] پخش میشد و عدهای دیگر از روی آن [[نسخه برداری]] و در اردوگاههای دیگر پخش میکردند. (← [[رادیو]] ) بسیاری از خبرها نیز ازطریق بیمارانی که به بیمارستانهای شهر اعزام میشدند به اردوگاههای دیگر منتقل میشد. خبر را روی کاغذهای لف مینوشتند؛ سپس داخل کپسول حاوی خبر دست به دست میشد و در اختیار دیگر [[اسرا]] قرار میگرفت<ref>رجایی، غلامعلی (1395). سیره ابوترابی. چ دوم. تهران: پیام آزادگان.</ref>. | ||
== نیز نگاه كنید به == | |||
* [[نامه نگاری]] | |||
* [[نسخه برداری]] | |||
* [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]] | |||
* [[رسانه و خبر]] | |||
== '''کتابشناسی''' == | |||
<references /> | <references /> | ||
== برای مطالعه بیشتر == | |||
حسینیپور، سید ناصر (1395). پایی که جا ماند. چ 46. تهران: سوره مهر. | حسینیپور، سید ناصر (1395). [[پایی که جا ماند]]. چ 46. تهران: سوره مهر. | ||
'''پروین کاشانیزاده''' | '''پروین کاشانیزاده''' | ||
[[رده:استنساخ]] | |||
[[رده:نسخه بردازی از قرآن]] | |||
[[رده:نسخه برداری دروس]] | |||
[[رده:نسخه برداری مفاتیح و نهج البلاغه]] | |||
[[رده:قلم در اسارت]] | |||
[[رده:کاغذ در اسارت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۱
ابزار و شیوههای نسخهبرداری.
عجیب و دور از ذهن نبود که اسیران ایرانی در اسارت، شیوه جدیدی از زندگی را در پیش گیرند و کمبودها و سختیها را به فرصتی برای ادامه زندگی تبدیل کنند. آنها ثابت کردند که بدخواهیهای دشمنان نه تنها سدی مقابل اراده و هدفشان نیست، بلکه باعث شکوفایی و خلاقیت آنها نیز میشود. دیری نپایید که متوجه شدند محیط بسته اسارت، فشارهای روحی، تحمل تنهایی و دوری از وطن، دلتنگیهای مکرر برای خانواده و شکنجه دشمن باعث انزوا و افسردگی خواهد شد. ازاینرو برای جستوجوی معنویت و شاد زیستن بیکار ننشستند و با حداکثر استفاده از توانمندیهای فکری و خلاقیتهای ذاتی خود تلاش كردند که ضمن یافتن تصویری جدید از زندگی در این شرایط سخت، با دنیای اطراف خود ارتباط بهتری برقرار كنند.
مهمترین راه برقراری ارتباط وجود قلم و کاغذ بود. آنها به این موضوع پی بردند که برای اطلاع از خبرها و حوادث پیشآمده، برای متحد شدن و تقویت ایمان خویش به قلم و کاغذ نیاز دارند. داشتن کاغذ و قلم برای اسرا گاه ممنوع و گاه با محدودیت همراه بود؛ كاغذ و قلم در اردوگاههای صلیب سرخ ندیده تا آخر اسارت ممنوع بود و در سایر اردوگاهها نیز، بسته به شرایط مختلف، محدودیتها متفاوت بود. داشتن مدادی پنج سانتیمتری باعث میشد که فرد به مدت طولانی، گاهی تا یک ماه، همراه با ضربوشتم به زندان فرستاده شود[۱]
قلم در اسارت
قلم یکی از ابتدایترین وسایل برای نوشتن بود که اسرای ایرانی در اختیار نداشتند. یکی از راههایی که آنها را به قلم میرساند، عبور از خط قرمز بود. در روزهای پرداخت حقوق، عراقیها برای گرفتن امضا به اسرای ایرانی خودکار میدادند که در این فرصت، آنها مغزی خودکار را عوض میکردند و برای اینکه عراقیها متوجه خالی بودن خودکار نشوند، از قبل چوبی آتش میزدند تا کاملاً زغال شود. سپس این ماده سیاه را درون مغزی خودکار میكردند كه تا ته خودکار بالا میآمد و فقط نوکش رنگ داشت. این مغزی را سریع جا میزدند و امضا میکردند. هفت یا هشت نفر که امضا میکردند، تمام میشد. عراقیها با نگاه به خودکار، فکر میکردند که خراب شده، آن را کنار میگذاشتند و با خودشان میبردند. اسرا باید این کار را طوری انجام میدادند که پنج شش نفر عراقی که دور میز بودند، متوجه نشوند[۲] .
راه دیگر برداشتن خودکار از نمایندگان صلیب سرخ بود. یکی از اسرا با برنامه قبلی به جعبه خودکاری که در دست نماینده صلیب سرخ بود، ضربهای میزد و با این حرکت، همه خودکارها روی زمین میریخت و در چشمبرهمزدنی، اثری از خودکارها بر روی زمین نبود. نمایندگان صلیب سرخ گاهی عصبانی میشدند و اعتراض میکردند و گاهی هم از این پیشامد چشمپوشی میکردند. اما این خودکارها، بعد از مدتی تمام میشد و ناچار به تعویض آن میشدند. در مواقعی كه اسرا نیاز ضروری به خودکار پیدا میکردند، کار را به مسئول نظافت اتاق نگهبان میسپردند. او با سرنگ از خودکارِ روی میزِ کار عراقیها جوهر میکشید و داخل مغزی خالی خودکار خودشان میریخت[۱] .
باید از قلمهایی که با این دردسر بهدست میآمد، بهخوبی محافظت میشد. عدهای از اسرا مسئول مخفی کردن این قلمها بودند. آنها را داخل تیوپ خمیر دندانهای مصرفشده، داخل قوطیهای پُر از شیر خشک و همچنین حاشیه پتوها و بعضی وقتها درعصاها مخفی میکردند[۳].(← قلم در اسارت)
کاغذ در اسارت
دومین چیزی که اسرا برای نوشتن بدان نیاز داشتند کاغذ بود. شایعترین روش برای تأمین کاغذ استفاده از پاکت سیگار (کاغذ لف) بود؛ کاغذهایی که در آن توتون پیچیده میشد و بهعنوان سیگار بهکار میرفت. پاکت سیمان یا کارتنهای پودر لباسشویی و مواد مشابه، از دیگر منابع تأمین کاغذ بود؛ بدینشکل که ابتدا کاغذ پاکت سیمان یا کارتن را در آب قرار میدادند تا کاملاً خیس بخورد، سپس لایههای آن را با دقت از هم جدا و در زیر نور خورشید خشک میکردند. در نهایت، این کاغذها را بهصورت تکههای کوچک و به ابعاد گوناگونی مثلاً ده در ده سانتیمتر میبریدند، برای استفاده بهصورت دفترچه درمیآوردند.
اسرای ایرانی بارها اعتراض خود را به مأموران صلیب سرخ برای ممنوع بودن قلم و کاغذ اعلام كرده بودند، ولی دولت عراق اهمیتی نمیداد. سرانجام در اوایل ۱۳۶۴ دولت عراق به کمیته بینالمللی صلیب سرخ اجازه داد تا قلم و کاغذ در اختیار اسرای ایرانی قرار بدهند. البته این اجازه به معنی آزادی مطلق استفاده از قلم و کاغذ نبود. عراقیها، که میدانستند اسرا علاقه زیادی به نوشتن دارند، قلم و کاغذ را وسیلهای برای اذیت و آزار آنها قرار میدادند. به بهانههای مختلف وسایل نوشتن را بهعنوان تنبیه از كلّ اردوگاه جمع میکردند و پس از گذشت مدتی، با شرطهای جدیدی به اسرا میدادند.
اردوگاههای مفقودین از همین حق نصفهونیمه هم محروم بودند. در هر نوبت مراجعه نمایندگان صلیب سرخ به اردوگاه، یک خودکار و یک دفتر چهلبرگ در اختیار هر اسیر قرار میگرفت؛ البته عراقیها قبل از آن، دفتر و خودکار ماه قبل را جمع میكردند.
علاوهبر قلم و کاغذ، کتابهای قرآن، نهجالبلاغه، مفاتیح، کتابهای درسی دبیرستان و کتابهای آموزشی زبان انگلیسی مورد درخواست اسرا از نمایندگان صلیب سرخ بود.
در ابتدا به هر آسایشگاه یک جلد قرآن میدادند كه با گذشت زمان بیشتر هم شد، اما سربازان عراقی بیشتر مواقع نهجالبلاغه و مفاتیح را از اسرا میگرفتند و به بهانههای واهی به آنها پس نمیدادند. بههمینخاطر اسرای ایرانی به فکر نسخه برداری از کتابها، دعاها و موضوعات خاصی که از ایران به یاد داشتند افتادند. بهاینترتیب، اگر کتابهای منبع را در دست نداشتند، میتوانستند با دست به دست کردنِ این نسخهها همچنان مطالعه داشته باشند[۱]. در اردوگاه موصل، زمانیکه نهجالبلاغه به دست اسرا رسید، حاجآقا سید علی اکبر ابوترابی فرد به عدهای پیشنهاد کرد که از روی آن در چند جلد نسخهبرداری كنند و آنها را زیر خاک مخفی سازند تا زمانیکه عراقیها نهجالبلاغه را از اسرا گرفتند، از این نسخهها استفاده شود. افراد خوشذوقی هم در اردوگاه بودند که در جلسات سخنرانی و تفسیر نهجالبلاغه حاجآقا سید علی اکبر ابوترابی فرد شرکت و سخنان ایشان را روی کاغذهای لف یادداشتبرداری میكردند و سپس در اختیار اسرا قرار میدادند تا در طول سال مطالعه کنند. حاصل دسترنج و نسخهبرداری آن سالها، اکنون در دو جلد کتاب تحت عنوان منشور پاکی و خدمتگزاری به چاپ رسیده است که جایگاه خاصی در ادبیات مقاومت آزادگان دارد.
عدهای از اسرا نیز مسئول نوشتن اخباری بودند که از رادیو پخش میشد و عدهای دیگر از روی آن نسخه برداری و در اردوگاههای دیگر پخش میکردند. (← رادیو ) بسیاری از خبرها نیز ازطریق بیمارانی که به بیمارستانهای شهر اعزام میشدند به اردوگاههای دیگر منتقل میشد. خبر را روی کاغذهای لف مینوشتند؛ سپس داخل کپسول حاوی خبر دست به دست میشد و در اختیار دیگر اسرا قرار میگرفت[۴].
نیز نگاه كنید به
کتابشناسی
برای مطالعه بیشتر
حسینیپور، سید ناصر (1395). پایی که جا ماند. چ 46. تهران: سوره مهر.
پروین کاشانیزاده