رمز مقاومت، جلد 2: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:


== فراداده کتاب ==
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=رمز مقاومت، جلد 2}}
{{Infobox|title=رمز مقاومت، جلد 2|image=[[پرونده:رمز مقاومت، جلد 2.jpg]]|caption=کتاب جلد دوم رمز مقاومت حاوی ناگفته‌ها و ناشنیده‌های 39 تن از آزادگان ایرانی درباره دوران اسارت و رابطه عمیق آنان با امام خمینی(ره) است|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروف‌چین و صفحه‌آرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=نوبت و سال چاپ|label7=شمارگان|label8=قیمت پشت جلد|label9=تعداد صفحات|label10=شابک دوره|label11=شابک جلد دو|label12=قطع کتاب|label13=نوع ماده|data2=سعید عطاریان|data3=بیژن کیانی|data4=مریم مردانی|data5=آبرنگ|data6=اول، 1386|data7=2000|data8=20000 ریال|data9=232|data10=978-600-5013-15-5|data11=978-600-5013-22-1|data12=رقعی|data13=کتاب(خاطره)}}
'''نویسنده:''' سعید عطاریان  
'''نویسنده:''' سعید عطاریان  


خط ۳۴: خط ۳۴:


== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
ما اگر د‌ر آنجا می‌خواستیم با سرباز و نگهبانی رابطه برقرار کنیم، سریع از ما فاصله می‌گرفتند و نمی‌گذاشتند با آنها حرف بزنیم. اگر به سربازی سلام می‌کردیم، در جواب می‌گفت: «مو تبلیغ» یعنی تبلیغ نداریم، تبلیغ نکنید. اما بودند کسانی که خودشان زمینه داشتند، مثل آن سربازی که مادرش به او گفته بود اگر اسرای ایرانی را اذیت کنی، شیرم را حلالت نمی‌کنم. یا آن دکتری که خیلی بچه‌ها را دوست داشت و از آنها می‌خواست برای سلامتی خود و خانواده‌اش دعا کنند. او اعتقاد داشت ما انسان‌های خوبی هستیم و دعایمان مستجاب است ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
ما اگر د‌ر آنجا می‌خواستیم با سرباز و نگهبانی رابطه برقرار کنیم، سریع از ما فاصله می‌گرفتند و نمی‌گذاشتند با آنها حرف بزنیم. اگر به سربازی سلام می‌کردیم، در جواب می‌گفت: «مو تبلیغ» یعنی تبلیغ نداریم، تبلیغ نکنید. اما بودند کسانی که خودشان زمینه داشتند، مثل آن سربازی که مادرش به او گفته بود اگر اسرای ایرانی را اذیت کنی، شیرم را حلالت نمی‌کنم. یا آن دکتری که خیلی بچه‌ها را دوست داشت و از آنها می‌خواست برای سلامتی خود و خانواده‌اش دعا کنند. او اعتقاد داشت ما انسان‌های خوبی هستیم و دعایمان مستجاب است ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: [https://www.mfpa.ir/fa/library انتشارات پیام آزادگان]،</ref>


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۴

کتاب جلد دوم رمز مقاومت حاوی ناگفته‌ها و ناشنیده‌های 39 تن از آزادگان ایرانی درباره دوران اسارت و رابطه عمیق آنان با امام خمینی(ره) است.

فراداده کتاب

رمز مقاومت، جلد 2
رمز مقاومت، جلد 2.jpg
کتاب جلد دوم رمز مقاومت حاوی ناگفته‌ها و ناشنیده‌های 39 تن از آزادگان ایرانی درباره دوران اسارت و رابطه عمیق آنان با امام خمینی(ره) است
فراداده کتاب
نویسندهسعید عطاریان
ویراستاربیژن کیانی
حروف‌چین و صفحه‌آرامریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافیآبرنگ
نوبت و سال چاپاول، 1386
شمارگان2000
قیمت پشت جلد20000 ریال
تعداد صفحات232
شابک دوره978-600-5013-15-5
شابک جلد دو978-600-5013-22-1
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(خاطره)

نویسنده: سعید عطاریان

ویراستار: بیژن کیانی

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: آبرنگ

نوبت و سال چاپ: اول، 1386

شمارگان: 2000

قیمت پشت جلد: 20000 ریال

تعداد صفحات: 232

شابک دوره:  5-15-5013-600-978

شابک جلد دو: 1-22-5013-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

این کتاب جلد دوم از مجموعه رمز مقاومت و حاوی ناگفته‌ها و ناشنیده‌های 39 تن از آزادگان ایرانی درباره دوران اسارت و رابطه عمیق آنان با امام خمینی(ره) است. محور اصلی کتاب نقش امام و حضور ایشان در فکر و یاد آزادگان است. در ابتدای هر خاطره، مشخصات عمومی هر آزاده از قبیل نام و نام خانوادگی، محل اسارت، نام اردوگاه‌، زمان آزادی و شغل کنونی آنان بیان شده است.

برخی خاطرات عبارتند از: تهدید عراقی‌ها/ رجبعلی بهمن‌پور؛ افرادی که از عراقی‌ها خطرناک‌تر بودند/ سیدجلال بیات؛ خبر شهادت برادرم در خواب امام/ سید محسن حسینی؛ گریه‌های عاشقانه/ محمد رجبی؛ درس خوبی که به سرباز عراقی دادیم/ علی توحیدی؛ گوهرهای ناب در لجن‌زار ضلالت/ عبدالرسول احمدی و خبر فوت امام سخت‌تر بود/ صفیرعلی محمدی

گزیده‌ای از محتوای کتاب

ما اگر د‌ر آنجا می‌خواستیم با سرباز و نگهبانی رابطه برقرار کنیم، سریع از ما فاصله می‌گرفتند و نمی‌گذاشتند با آنها حرف بزنیم. اگر به سربازی سلام می‌کردیم، در جواب می‌گفت: «مو تبلیغ» یعنی تبلیغ نداریم، تبلیغ نکنید. اما بودند کسانی که خودشان زمینه داشتند، مثل آن سربازی که مادرش به او گفته بود اگر اسرای ایرانی را اذیت کنی، شیرم را حلالت نمی‌کنم. یا آن دکتری که خیلی بچه‌ها را دوست داشت و از آنها می‌خواست برای سلامتی خود و خانواده‌اش دعا کنند. او اعتقاد داشت ما انسان‌های خوبی هستیم و دعایمان مستجاب است ... .[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،