عاشورای 1368 در اردوگاه 12: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:
    از‌آن‌پس، هر شب در آسایشگاه‌ها برنامه عزاداری سیدالشهدا پرشور ادامه یافت و نگهبان‌ها تحت‌تأثیر قاطعیت اسرا، واكنشی نشان نمی‌دادند. البته این احتمال هم وجود داشت كه مشغول طرح دردسری جدید باشند. درهرحال اسرا از غیبت مقدم و سكوت عراقی‌ها نهایت استفاده را می‌بردند.
    از‌آن‌پس، هر شب در آسایشگاه‌ها برنامه عزاداری سیدالشهدا پرشور ادامه یافت و نگهبان‌ها تحت‌تأثیر قاطعیت اسرا، واكنشی نشان نمی‌دادند. البته این احتمال هم وجود داشت كه مشغول طرح دردسری جدید باشند. درهرحال اسرا از غیبت مقدم و سكوت عراقی‌ها نهایت استفاده را می‌بردند.


    هشت شب عزاداری شبانه در آسایشگاه‌ها مطابق برنامه اجرا شد. برای عزاداری تاسوعا و عاشورا، سه آسایشگاه ردیف وسط به شكل مناسبی با پتو فرش شد و وسایل اضافی آن خارج گردید؛ به‌گونه‌ای‌كه فضای داخلی شباهت زیادی به حسینیه‌ها پیدا كرد.
    هشت شب عزاداری شبانه در آسایشگاه‌ها مطابق برنامه اجرا شد. برای عزاداری تاسوعا و عاشورا(← [[محرم و عاشورا]]) ، سه آسایشگاه ردیف وسط به شكل مناسبی با پتو فرش شد و وسایل اضافی آن خارج گردید؛ به‌گونه‌ای‌كه فضای داخلی شباهت زیادی به حسینیه‌ها پیدا كرد.


    هیئت‌های عزاداری كاملاً آماده بودند، نوحه‌سرایان و سخنرانان مطالب خود را مهیا داشتند؛ مكان و امکانات پذیرایی آماده بود و همه چشم به راه فرا رسیدن تاسوعا و عاشورا لحظه‌شماری می‌کردند.
    هیئت‌های عزاداری كاملاً آماده بودند، نوحه‌سرایان و سخنرانان مطالب خود را مهیا داشتند؛ مكان و امکانات پذیرایی آماده بود و همه چشم به راه فرا رسیدن تاسوعا و عاشورا لحظه‌شماری می‌کردند.


    رأس ساعت مقرر، دسته‌های عزاداری از آسایشگاه‌های 9‌ گانه به‌طرف محل عزاداری حركت كردند. فضای عمومی كاملاً تداعی‌كننده و یادآور تاسوعا و عاشورای ایران بود؛ با این تفاوت که عزاداران جملگی لباسی سر تا پا زردرنگ بر تن داشتند.
    رأس ساعت مقرر، دسته‌های عزاداری از آسایشگاه‌های 9‌ گانه به‌طرف محل عزاداری حركت كردند. فضای عمومی كاملاً تداعی‌كننده و یادآور تاسوعا و عاشورای (← [[محرم و عاشورا]]) ایران بود؛ با این تفاوت که عزاداران جملگی لباسی سر تا پا زردرنگ بر تن داشتند.


    دسته‌های عزاداری رأس ساعت مقرر در محل‌های تعیین‌شده به هم پیوستند و هیئتی یك‌دست كامل شد. با ورود هیئت به محل عزاداری، مسئول آسایشگاه میزبان به عزاداران خیرمقدم گفت. سپس یكی از اسرا مطالبی كوتاه و مفید درباره قیام امام حسین (ع) بیان كرد. در چنان فضایی، مفاهیم مطرح‌شده برای اسرا كاملاً ملموس و قابل درك بود؛ لذا تأثیر چشمگیری بر روحیه جمع بر جای می‌گذاشت؛ مفاهیمی چون ظلم‌ستیزی، ادای تكلیف، تلاش برای احیای دین و... .
    دسته‌های عزاداری رأس ساعت مقرر در محل‌های تعیین‌شده به هم پیوستند و هیئتی یك‌دست كامل شد. با ورود هیئت به محل عزاداری، مسئول آسایشگاه میزبان به عزاداران خیرمقدم گفت. سپس یكی از اسرا مطالبی كوتاه و مفید درباره قیام امام حسین (ع) بیان كرد. در چنان فضایی، مفاهیم مطرح‌شده برای اسرا كاملاً ملموس و قابل درك بود؛ لذا تأثیر چشمگیری بر روحیه جمع بر جای می‌گذاشت؛ مفاهیمی چون ظلم‌ستیزی، ادای تكلیف، تلاش برای احیای دین و... .
خط ۶۵: خط ۶۵:


    درهرحال عراقی‌ها بین این وقایع و اهانت‌هایشان به اسرا در ایام محرم رابطه‌ای قائل شده بودند؛ طوری‌که ارشد کل تعریف می‌کرد عراقی‌ها از او خواسته بودند به اسرا بگوید «هر کاری می‌خواهید انجام دهید، فقط ما و خانواده‌مان را نفرین نکنید.» <ref>امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: حوزه هنری.</ref>
    درهرحال عراقی‌ها بین این وقایع و اهانت‌هایشان به اسرا در ایام محرم رابطه‌ای قائل شده بودند؛ طوری‌که ارشد کل تعریف می‌کرد عراقی‌ها از او خواسته بودند به اسرا بگوید «هر کاری می‌خواهید انجام دهید، فقط ما و خانواده‌مان را نفرین نکنید.» <ref>امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: حوزه هنری.</ref>
نگاه کنید به  [[محرم و عاشورا]]


===  '''كتاب‌شناسی''' ===
===  '''كتاب‌شناسی''' ===

نسخهٔ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۰۲

اتفاقات رخ‌داده در محرم 1368 در اردوگاه 12 تکریت.

تكریت مركز استان صلاح‌الدین عراق است. در زمان جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، در این منطقه انبوهی از یگان‌های پشتیبانی و پادگان‌های نظامی مستقر بود.

  ضرورت اعمال كنترل‌های نظامی و ارتقای فضای امنیتی اردوگاه‌های اسرای جنگی، موجب شده بود این اردوگاه‌ها عموماً در مجاورت یا در محدوده داخلی پادگان‌های نظامی یا در مناطق عمدتاً سنی‌نشین و با گرایش‌های جانبدارانه به حزب بعث حاكم بر عراق تأسیس شوند. موقعیت منطقه تكریت باعث شد تا در دو سال پایانی جنگ بیشترین تعداد اردوگاه‌های اسرای جنگی در این منطقه تأسیس شود؛ به‌گونه‌ای که از حدود 20 اردوگاه اسرای جنگی، تعداد 9 اردوگاه در داخل محوطه‌های نظامی تكریت و 7 اردوگاه آخر، طی سال‌های 1367 و 1368 تأسیس شدند.     طی سال‌های جنگ، رزمندگانی كه به اسارت نیروهای عراقی درآمدند در یك تقسیم‌بندی كلی به دو گروه «ثبت‌نام‌شده» در كمیته بین‌المللی صلیب سرخ و «اسرای مفقودالاثر» تقسیم می‌شدند. از اواخر 1365 و بعدها پس از پذیرش قطعنامه 598 ازسوی ایران، دشمن عراقی اسرای ایرانی را به‌علل نامعلوم به كمیته بین‌المللی صلیب سرخ معرفی نكرد[۱] .این گروه در مدت اسارت، شرایط سخت و طاقت‌فرسایی را متحمل شدند و حتی از داشتن كمترین امکانات محروم بودند.

    برخلاف مفاد كنوانسیون‌های 1899 و 1907 لاهه و پیمان‌های بعدی ژنو، كه بر رفتار انسانی با اسرای جنگی تأكید دارند، ارتش عراق بی هیچ ترس و واهمه‌ای، به بدترین شكل به شكنجه و آزار اسرا مبادرت می‌كرد. عراقی‌ها طی سال‌های جنگ، به بدرفتاری با اسرا شهره بودند كه علاوه‌بر ساختار نظام سیاسی حاكم بر عراق، تعصبات قومی و مذهبی در میان سربازان عراقی و نگهبانان اردوگاه‌ها نیز از علل مهم این بدرفتاری به‌حساب می‌آمد.

    اردوگاه 12 تکریت نیز مانند بسیاری از دیگر اردوگاه‌های درون یك پادگان نظامی، در 28 فروردین 1367 تأسیس شده و محوطه اردوگاه با دیواره‌ای ضخیم از سیم‌خاردار، از محدوده پادگان و محل رفت‌وآمد نظامیان عراقی جدا شده بود؛ به‌گونه‌ای‌كه در ساعات آزادباش، همواره تعدادی از سربازان عراقی با ترسی مشهود از آن‌سوی دیواره سیم‌خاردار، زندگی اسرا را تحت‌نظر داشتند و در مواردی دور از چشم درجه‌داران و افسران به گفت‌وگو با اسرا می‌پرداختند.

    علاوه‌بر ممنوعیت هر نوع كار جمعی اسرا، مقررات سختگیرانه ارتش عراق نیز برگزاری هرگونه مناسك مذهبی را درون واحدهای نظامی جرم به‌حساب می‌آورد و به‌شدت با این امر مقابله می‌كرد. این در حالی بود كه مطابق مفاد كنوانسیون‌های لاهه، بایستی به اسرا اجازه داده شود تا فعالیت‌های دینی خود را به‌جا آورند.درعین‌حال، قرار گرفتن اردوگاه‌های اسرا در درون پادگان‌های نظامی و احتمال تأثیر فعالیت‌های دینی اسرا بر سربازان عراقی موجب می‌شد با انجام این نوع فعالیت‌های اسرا، با محدودیت و شدت بیشتری برخورد شود. محدودیت‌های یادشده در حالی اعمال می‌شد که دعا و مناجات انفرادی و جمعی و نیز عزاداری برای امام حسین (ع) و شهدای كربلا، طی سال‌های جنگ جزو لاینفك زندگی روزمره رزمندگان ایرانی در سنگرها بود و این مهم در سال‌های اسارت نیز به‌مثابه‌ عاملی مهم در جهت تعمیق فضای معنوی اردوگاه‌ها، درخواست هدایت ازطرف خداوند متعال و تقویت روحیه مقاومت و نبرد با دشمن مورد اقبال اسرا واقع می‌شد.

    اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی، آموزشی و مذهبی، ایجاد شناخت بیشتر، همدلی و اتحاد را در بین اسرا تقویت کرد و فضای عمومی را به‌سمت فعالیت‌های گروهی سوق داد؛ بدین‌ترتیب از سال دوم به بعد، فضایی دوستانه‌تر و قابل تحمل‌تر بر اردوگاه حاکم شد.اسرا طی ماه‌های سپری‌شده، چندین‌بار در مقابل موضع نسبتاً انفعالی عراقی‌ها در موارد مختلفی طعم پیروزی حاصل از اتحاد و انسجام را چشیده بودند. از آن جمله اجرای برنامه‌های هنری و فرهنگی با چاشنی آموزش‌های مذهبی در آسایشگاه‌ها با رعایت جنبه‌های احتیاطی بود.

    تجربه گذشته و فرصت ماه محرم پیش روی، گردانندگان امور را بر آن داشت تا با استفاده از ایمان و علایق مذهبی اسرا و آمادگی آنان برای مشارکت در فعالیت‌های جمعی، برنامه‌ای را برای انجام عزاداری گروهی با حضور همه اسرا تدوین كنند. بدین‌ترتیب چند روز مانده به آغاز محرم، استوار اصغر بلوری ارشد قسمت 2، پیامی ازطرف اسرا به یکی از نگهبان‌ها رساند. مضمون پیام این بود: «ما قصد داریم در این روزها عزاداری کنیم، به فرمانده اردوگاه اطلاع دهید!»

    مطابق انتظار، مخالفت عراقی‌ها خیلی سریع و شدید اعلام شد. فرایند ارسال پیام و اعلام مخالفت طرف مقابل، چندبار دیگر هم تکرار شد و هربار فرمانده مقررات ممنوعیت عزاداری را چاشنی پاسخ تهدید‌آمیز خود می‌ساخت.

    در مقابل اصرار اسرا بالأخره مقدم ضیاء، فرمانده اردوگاه، سکوت اختیار کرد (عبارت مقدم در ارتش عراق معادل درجه سرهنگ دومی است). دراین‌حال جمعی از نمایندگان آسایشگاه‌ها ازجمله مجید نادری، شهرام یزدانی، رضا امیرسرداری، عزت‌الله خوشدل، ناصر زینعلی، حمید حسینی و... برنامه‌ای را به این منوال تنظیم و به بقیه اعلام کردند:

- هشت شب اول محرم، اسرای هر آسایشگاه در داخل آسایشگاه به‌طور هم‌زمان و رأس ساعت مقرر عزاداری کنند.

- روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری در محوطه اردوگاه با حضور هیئت‌های استانی مطابق نوبت تعیین‌شده برگزار شود.

- میزبانی از هیئت‌ها به‌نوبت براساس قرعه اسرای هر استان انجام شود.

- یك هیئت مشترك متشكل از اسرای سایر استان‌های كم‌جمعیت تشكیل شود.

- مداحان انتخابی هر هیئت دفترچه‌های نوحه را ازطریق بازنویسی تكثیر و آمادگی لازم را كسب كنند.

- شكری كه ماه‌ها قبل از محل سهمیه هریك از اسرا جمع‌آوری شده بود، برای تأمین شربت به‌گونه‌ای استفاده شود كه تا ده روز جواب‌گوی پذیرایی از عزاداران باشد. بدیهی بود مقدار شکر به‌هیچ‌وجه جواب‌گوی تهیه شربت با کیفیت معمول نبود؛ لذا شربت تهیه‌شده تنها مقداری آب، با طعمی به‌ندرت شیرین بود.

شب اول محرم: فرحان نگهبان عراقی پاس اول با شنیدن سروصدایی غریب، با عجله خود را مقابل پنجره‌های آسایشگاه شماره یك رسانید و با صحنه‌ای عجیب روبه‌رو شد: یك نفر در حال نوحه‌خوانی، با چشمانی گریان، سر تا پا خیس عرق و ملتهب و مابقی اسرا بی‌استثنا در حال سینه زدن!

    فرحان حیرت‌زده فریاد كشید: ساكت! و در برابر بی‌توجهی اسرا، چندین‌بار با شدت و عصبیت بیشتری این كلمه را تكرار كرد.

    اسرا بی‌اعتنا به فریادهای خشمگین فرحان، غرق در خود، گریان و سینه‌زنان به كار خود ادامه دادند و نگهبان مستأصل برگشت و هراسان دور شد تا موضوع را به فرمانده اردوگاه اطلاع دهد.

    دقایقی بعد فرحان برگشت و فریادكشان تهدید كرد كه موضوع را به مقدم اطلاع داده است. طولی نكشید كه مقدم ضیاء پشت پنجره آسایشگاه حاضر شد و با تعجب همه را در حال عزاداری دید. چندین‌بار با تمام قدرت فریاد كشید: «ساكت! ساكت! اما كسی به او توجهی نكرد. نوحه‌خوان با مشاهده مقدم، درحالی‌كه درست مقابل او ایستاده بود، بلندتر از قبل فریاد حسین حسین سر داد و بقیه هم بدون توجه به عواقب كار، بلندتر از قبل جواب نوحه را سر دادند و سینه زدند. دراین‌حین، صدای مقدم درحالی‌كه رگ‌های گردنش بیرون زده بود، دیگر شنیده نمی‌شد. طولی نكشید كه مقدم در مقابل چشمان حیرت‌زده نگهبان‌ها تعلیمی‌اش را زیر بغل زد و راه آمده‌اش را بازگشت و روزها و شب‌های بعد هم تا مدت‌ها در داخل اردوگاه رفت‌وآمد نکرد.

    از‌آن‌پس، هر شب در آسایشگاه‌ها برنامه عزاداری سیدالشهدا پرشور ادامه یافت و نگهبان‌ها تحت‌تأثیر قاطعیت اسرا، واكنشی نشان نمی‌دادند. البته این احتمال هم وجود داشت كه مشغول طرح دردسری جدید باشند. درهرحال اسرا از غیبت مقدم و سكوت عراقی‌ها نهایت استفاده را می‌بردند.

    هشت شب عزاداری شبانه در آسایشگاه‌ها مطابق برنامه اجرا شد. برای عزاداری تاسوعا و عاشورا(← محرم و عاشورا) ، سه آسایشگاه ردیف وسط به شكل مناسبی با پتو فرش شد و وسایل اضافی آن خارج گردید؛ به‌گونه‌ای‌كه فضای داخلی شباهت زیادی به حسینیه‌ها پیدا كرد.

    هیئت‌های عزاداری كاملاً آماده بودند، نوحه‌سرایان و سخنرانان مطالب خود را مهیا داشتند؛ مكان و امکانات پذیرایی آماده بود و همه چشم به راه فرا رسیدن تاسوعا و عاشورا لحظه‌شماری می‌کردند.

    رأس ساعت مقرر، دسته‌های عزاداری از آسایشگاه‌های 9‌ گانه به‌طرف محل عزاداری حركت كردند. فضای عمومی كاملاً تداعی‌كننده و یادآور تاسوعا و عاشورای (← محرم و عاشورا) ایران بود؛ با این تفاوت که عزاداران جملگی لباسی سر تا پا زردرنگ بر تن داشتند.

    دسته‌های عزاداری رأس ساعت مقرر در محل‌های تعیین‌شده به هم پیوستند و هیئتی یك‌دست كامل شد. با ورود هیئت به محل عزاداری، مسئول آسایشگاه میزبان به عزاداران خیرمقدم گفت. سپس یكی از اسرا مطالبی كوتاه و مفید درباره قیام امام حسین (ع) بیان كرد. در چنان فضایی، مفاهیم مطرح‌شده برای اسرا كاملاً ملموس و قابل درك بود؛ لذا تأثیر چشمگیری بر روحیه جمع بر جای می‌گذاشت؛ مفاهیمی چون ظلم‌ستیزی، ادای تكلیف، تلاش برای احیای دین و... .

    نوبت به سینه‌زنی كه رسید، همه از جا برخاستند و هماهنگ با نوحه‌خوان بر سینه زدند. طولی نكشید كه همه ملتهب و خیس عرق شدند. بعد از اتمام سینه‌زنی، نوحه‌خوان به شرح مصائب سیدالشهدا (ع) و اهل بیت او پرداخت. سرها میان زانوان، شانه‌های لرزان اسرا كه موجی زردرنگ را پدید می‌آورد و هق‌هق گریه‌ها با صدای نوحه‌خوان در هم آمیخت.

    بعد از ختم عزاداری، هیئت میزبان با شربتی كه تهیه دیده بود، از عزاداران پذیرایی كرد. خبری از نگهبانان عراقی نبود. به گفته سیدكریم، یكی از نگهبان‌های قسمت، مقدم ضیا دستور داده بود همه نگهبانان در آسایشگاه خود بمانند. حتی خبری از سربازان پشت سیم‌خاردارها هم نبود. بیشتر اسرا عقیده داشتند او نگران تأثیر احتمالی عزاداری بر نیروهای تحت امر خود بوده است.

    درهرصورت برگزاری این مراسم از دو جهت روحیه اسرا را طراوت بخشید: ازیك‌طرف آنها طعم پیروزی و نتیجه هماهنگی و یك‌دستی را چشیدند و ازدیگرسو كمی از درد جانكاه خود را با یادآوری آلام و رنج‌های حضرت سیدالشهدا و یاران شهید و خانواده مظلومش تسكین دادند.همه برنامه‌ها مطابق خواست اسرا اجرا شد و عراقی‌ها در مقابل اتحاد بی‌سابقه اسرا نتوانستند هیچ واكنشی انجام دهند. اسرا با مرور تجربه یك سال برخورد بی‌رحمانه عراقی‌ها، این شرایط را باورنكردنی می‌دانستند. بااین‌حال همه اطمینان داشتند عراقی‌ها مترصد فرصتی مانده‌اند تا به طریقی انتقام خود را به رخ بكشند.با این پیش‌بینی، اسرا به قصد جلوگیری از آزارهای بعدی، قرار گذاشتند به هیچ بهانه‌ای اجازه ندهند كسی را به‌تنهایی از جمع خارج كنند و اگر كسی را به‌تنهایی بیرون بردند، گروهی با او همراه شوند.

    نُه روز پس از عاشورا در سكوت گذشت. برخی تصور می‌کردند عراقی‌ها از اقدامات تنبیهی منصرف شده‌اند. شب نوزدهم محرم، نگهبان‌ها از هر آسایشگاه چند نفر را به بهانه گفت‌وگو با فرمانده اردوگاه خارج كردند و آنها را در محوطه اردوگاه سوار بر خودرویی نظامی بیرون بردند. اسرای سه آسایشگاه ردیف اول، كه از پشت پنجره‌ها شاهد این صحنه بودند، بلافاصله با فرستادن صلوات، بقیه را نیز مطلع كردند. لحظاتی بعد صدای صلوات چند صد نفر از اسرا در اردوگاه پیچید و این كار در برابر دستپاچگی نگهبان‌ها، بیش از نیم ساعت ادامه یافت و تا یك‌ساعت بعد از آن اسرای دستگیرشده بازگردانده شدند.

    آن شب تا صبح هیچ‌كس نخوابید و هرکس تلاش داشت به بهانه‌ای مرهمی بر زخم تن اسرای شکنجه‌شده باشد. مسعود خداداد معروف به مسعود پلاتینی، که در وضعیتی مجروح به اسارت درآمده بود و به‌سختی امکان راه رفتن داشت، از انتهای آسایشگاه صدا زد: «خوش به حالتان اسرای کتک‌خورده! چه کسی بهتر از شما وضع بچه‌های امام حسین را در فردای عاشورا لمس کرده است؟ خوش به حالتان!»

    اسرای شکنجه‌شده به‌سختی قادر به حرف زدن بودند. کف پاهایشان متورم و پشتشان از شدت ضربات کابل و باتوم سیاه شده بود. عزیز مداح از اسرای اهل شیراز، به‌زحمت تعریف کرد: به محض بیرون آمدن از آسایشگاه، از برخورد نگهبان‌ها دریافتیم که شرایط مناسبی در انتظارمان نیست. آنها را به مقر فرماندهی، جایی دور از چشم بقیه بردند و درحالی‌که کیسه‌ای بر سرشان می‌کشیدند دوتا دوتا داخل ساختمان فرستادند. کشیدن کیسه بر سر اسیر معمولاً با هدف کم کردن تحرک او در حین شکنجه و نیز ناشناس ماندن شکنجه‌گران انجام می‌گرفت. اینکه روزی رسید تا نگهبان‌ها برای تنبیه و شکنجه اسرا، آنها را با ترفندی ناجوانمردانه شبانه بربایند و از وحشت انتقام تلاش کنند هنگام شکنجه ناشناس بمانند، واقعیتی بود که تنها از برکت همدلی و وحدت کلام آن هم در مسیر هدف مقدسی چون عزاداری امام حسین (ع) حاصل شده بود.

    درست مقارن با همین روزها، چند اتفاق عجیب رخ داد. تنها فرزند عامر، یکی از شرورترین و بی‌رحم‌ترین درجه‌داران بعثی، به‌طور ناگهانی و بدون علتی روشن مرد. این را عامر به ارشد ایرانی اردوگاه گفته بود؛ همچنین یکی از نگهبان‌ها به نام سید محمد در حال قدم زدن بر زمین افتاد و مرد. بعداً سایر نگهبان‌ها گفتند که او سکته مغزی کرده است.

    درهرحال عراقی‌ها بین این وقایع و اهانت‌هایشان به اسرا در ایام محرم رابطه‌ای قائل شده بودند؛ طوری‌که ارشد کل تعریف می‌کرد عراقی‌ها از او خواسته بودند به اسرا بگوید «هر کاری می‌خواهید انجام دهید، فقط ما و خانواده‌مان را نفرین نکنید.» [۲]

نگاه کنید به محرم و عاشورا

كتاب‌شناسی

  1. ده‌نمکی، مسعود (1392). فرهنگنامه اسارت و آزادگان. ج 60. تهران: نشر کتاب.
  2. امیرسرداری، رضا (1375). شلمچه تا تکریت. تهران: حوزه هنری.

برای مطالعه بیشتر

سنگری، محمدرضا (1386). عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس. ج 1. قم: زمزم هدایت.

خمینی، روح‌الله (1386). قوای مسلح در اندیشه امام خمینی. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

رضا امیرسرداری