خداحافظ آقای رئیس(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:خداحافظ آقای رئیس.jpg|بندانگشتی|کتاب خداحافظ آقای رئیس]]'''این کتاب حکایت خاطرات حجت‌الاسلام «علی علیدوست» معروف به علی قزوینی است.'''
'''این کتاب حکایت خاطرات حجت‌الاسلام «علی علیدوست» معروف به علی قزوینی است.'''


=== فراداده کتاب ===
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=خداحافظ آقای رئیس}}
'''نویسنده:''' سهیلا عبدالحسینی
'''نویسنده:''' سهیلا عبدالحسینی


خط ۲۲: خط ۲۳:
'''قطع کتاب:''' رقعی  
'''قطع کتاب:''' رقعی  


'''نوع کتاب:''' خاطره  
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره)


=== معرفی کتاب ===
== معرفی کتاب ==
این کتاب حکایت خاطرات حجت‌الاسلام «علی علیدوست» معروف به علی قزوینی است. روزهای شیرین کودکی این روحانی آزاده در مصیبت از دست دادن مادر، برادر و خواهرش در زلزله بویین زهرا، از دست رفت. سرانجام علی علیدوست که بین هم‌‌بندانش به «قزوینی» معروف است با انتخاب راه طلبگی علاوه بر تحصیل علم، قدم در راه مبارزه با نظام شاهنشاهی گذاشت ... . کتاب خاطرات این روحانی آزاده و هوشیار به اهتمام «سهیلا عبدالحسینی» به نگارش درآمده است.
این کتاب حکایت خاطرات حجت‌الاسلام «علی علیدوست» معروف به علی قزوینی است. روزهای شیرین کودکی این روحانی آزاده در مصیبت از دست دادن مادر، برادر و خواهرش در زلزله بویین زهرا، از دست رفت. سرانجام علی علیدوست که بین هم‌‌بندانش به «قزوینی» معروف است با انتخاب راه طلبگی علاوه بر تحصیل علم، قدم در راه مبارزه با نظام شاهنشاهی گذاشت .. . کتاب خاطرات این روحانی آزاده و هوشیار به اهتمام «سهیلا عبدالحسینی» به نگارش درآمده است.


علی علیدوست سال 1360 در عملیات پدافندی به اسارت درآمد و سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در [[اردوگاه موصل 1]] و [[اردوگاه موصل 4]]<nowiki/>سپری کرد.
علی علیدوست سال 1360 در عملیات پدافندی به اسارت درآمد و سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در [[اردوگاه موصل 1]] و [[اردوگاه موصل 4]]<nowiki/>سپری کرد.


=== گزیده‌ای از محتوای کتاب ===
== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
روزی که ما را برای کتک‌زدن بردند، خود سرهنگ هم دست به کار شد. «ممد گاوی» ابتدا مشتی به گردن بچه‌ها می‌زد و وقتی آن فرد خم می‌شد به هوا می‌پرید و با تمام هیکل با آرنج به کمر او می‌کوبید تا مهره کمرش خورد شود. عملیات وحشیانه آن روز هم در کنار هنرنمایی خود سرهنگ با سه‌سوت همراه شد. سوت اول را که زد، همه افرادش ریختند سرمان و کتکمان زدند. سوت دوم را که زد کنار رفتند و این‌بار یکی‌یکی ما را‌ آوردند و همگی ریختند و زدند؛ با سوت سوم دوباره همه‌مان را یک‌جا کتک زدند ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.
روزی که ما را برای کتک‌زدن بردند، خود سرهنگ هم دست به کار شد. «ممد گاوی» ابتدا مشتی به گردن بچه‌ها می‌زد و وقتی آن فرد خم می‌شد به هوا می‌پرید و با تمام هیکل با آرنج به کمر او می‌کوبید تا مهره کمرش خورد شود. عملیات وحشیانه آن روز هم در کنار هنرنمایی خود سرهنگ با سه‌سوت همراه شد. سوت اول را که زد، همه افرادش ریختند سرمان و کتکمان زدند. سوت دوم را که زد کنار رفتند و این‌بار یکی‌یکی ما را‌ آوردند و همگی ریختند و زدند؛ با سوت سوم دوباره همه‌مان را یک‌جا کتک زدند .. <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.


=== کتابشناسی ===
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اسارت و اسیران]]
* [[خاطرات خود نگاشت]]
* [[روحانیت]]
 
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:روحانیت]]
[[رده:کتاب]]

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۱

این کتاب حکایت خاطرات حجت‌الاسلام «علی علیدوست» معروف به علی قزوینی است.

فراداده کتاب

خداحافظ آقای رئیس

نویسنده: سهیلا عبدالحسینی

ویراستار: فرزانه قلعه‌قوند

حروف‌چین و صفحه‌آرا: افسانه گودرزی

لیتوگرافی، ‌چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب

نوبت و سال چاپ: اول، 1396

شمارگان: 1000

قیمت پشت جلد: 152000 ریال

تعداد صفحات: 316

شابک: 3-21-8220-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

این کتاب حکایت خاطرات حجت‌الاسلام «علی علیدوست» معروف به علی قزوینی است. روزهای شیرین کودکی این روحانی آزاده در مصیبت از دست دادن مادر، برادر و خواهرش در زلزله بویین زهرا، از دست رفت. سرانجام علی علیدوست که بین هم‌‌بندانش به «قزوینی» معروف است با انتخاب راه طلبگی علاوه بر تحصیل علم، قدم در راه مبارزه با نظام شاهنشاهی گذاشت .. . کتاب خاطرات این روحانی آزاده و هوشیار به اهتمام «سهیلا عبدالحسینی» به نگارش درآمده است.

علی علیدوست سال 1360 در عملیات پدافندی به اسارت درآمد و سال‌های اسارت خود را در اردوگاه موصل 1 و اردوگاه موصل 4سپری کرد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

روزی که ما را برای کتک‌زدن بردند، خود سرهنگ هم دست به کار شد. «ممد گاوی» ابتدا مشتی به گردن بچه‌ها می‌زد و وقتی آن فرد خم می‌شد به هوا می‌پرید و با تمام هیکل با آرنج به کمر او می‌کوبید تا مهره کمرش خورد شود. عملیات وحشیانه آن روز هم در کنار هنرنمایی خود سرهنگ با سه‌سوت همراه شد. سوت اول را که زد، همه افرادش ریختند سرمان و کتکمان زدند. سوت دوم را که زد کنار رفتند و این‌بار یکی‌یکی ما را‌ آوردند و همگی ریختند و زدند؛ با سوت سوم دوباره همه‌مان را یک‌جا کتک زدند .. [۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،