برای گل نرگس(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:برای گل نرگس.jpg|بندانگشتی|کتاب برای گل نرگس: خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی، محمود حمزه]]
'''خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی،محمود حمزه است.'''
'''خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی،محمود حمزه است.'''


=== فراداده کتاب ===
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=برای گل نرگس}}
'''نویسنده:''' محمود حمزه  
'''نویسنده:''' محمود حمزه  


خط ۲۳: خط ۲۳:
'''قطع کتاب:''' رقعی
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره   
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره)  


=== '''معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده''' ===
== '''معرفی کتاب''' ==
این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی. محمود حمزه از دوران اسارتش در [[اردوگاه]] های عراق است که در 11 فصل و 101 موضوع به نگارش درآمده است. محمود حمزه در روز ششم مهرماه 1359 در قصرشیرین به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد.. این آزاده سال های اسارتش را در [[اردوگاه موصل 1]] ، [[اردوگاه موصل 2]] و [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]] ( کمپ 6) سپری کرد.
این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی. محمود حمزه از دوران اسارتش در [[اردوگاه]] های عراق است که در 11 فصل و 101 موضوع به نگارش درآمده است. محمود حمزه در روز ششم مهرماه 1359 در قصرشیرین به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد.. این آزاده سال های اسارتش را در [[اردوگاه موصل 1]] ، [[اردوگاه موصل 2]] و [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]] ( کمپ 6) سپری کرد.


=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ==
چند سالی که در اردوگاه رمادیه(← [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]] ( کمپ 6))  بودم، می‌دیدم که عراقی‌ها زیاد بهانه‌جویی می‌کنند. می‌خواستند هرطوری که هست اذیتمان کنند؛ ما هم نمی‌خواستیم کم بیاوریم. اگرچه اسیر بودیم. طوری از دست ما اسیر شده بودند که ما را قسم می‌دادند اذیتشان نکنیم. ولی ما برای از پا درآوردن آنها برنامه‌ریزی داشتیم. مثلاً اگر از کسی چیزی می‌گرفتند و طرف می‌گفت مال من نیست و من توی محوطه پیداش کرده‌ام، می‌گفتند گول بشرفک (بگو به شرفم)، می‌گفتیم به شرفت، عصبانی می‌شدند و توهین می‌کردند قشماره، قندره، گول بشرفک باز هم می‌گفتیم بشرفک، گاهی که می‌‌خواستیم کمتر آنها را عصبانی کنیم، می‌گفتیم: به اشرف مال من نیست!!<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
چند سالی که در اردوگاه رمادیه(← [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]] ( کمپ 6))  بودم، می‌دیدم که عراقی‌ها زیاد بهانه‌جویی می‌کنند. می‌خواستند هرطوری که هست اذیتمان کنند؛ ما هم نمی‌خواستیم کم بیاوریم. اگرچه اسیر بودیم. طوری از دست ما اسیر شده بودند که ما را قسم می‌دادند اذیتشان نکنیم. ولی ما برای از پا درآوردن آنها برنامه‌ریزی داشتیم. مثلاً اگر از کسی چیزی می‌گرفتند و طرف می‌گفت مال من نیست و من توی محوطه پیداش کرده‌ام، می‌گفتند گول بشرفک (بگو به شرفم)، می‌گفتیم به شرفت، عصبانی می‌شدند و توهین می‌کردند قشماره، قندره، گول بشرفک باز هم می‌گفتیم بشرفک، گاهی که می‌‌خواستیم کمتر آنها را عصبانی کنیم، می‌گفتیم: به اشرف مال من نیست!!<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>


=== کتابشناسی ===
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اسارت و اسیران]]
* [[خاطرات خود نگاشت]]
 
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:اردوگاه]]
[[رده:کتاب]]

نسخهٔ ‏۸ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۰

خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی،محمود حمزه است.

فراداده کتاب

برای گل نرگس

نویسنده: محمود حمزه

ویراستار: علی زندی

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: پرتو- باقری

نوبت و سال چاپ: اول، 1389

شمارگان: 2000

قیمت پشت جلد: 40000 ریال

تعداد صفحات: 195/ مصور

شماره شابک: 7-46-5013-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی. محمود حمزه از دوران اسارتش در اردوگاه های عراق است که در 11 فصل و 101 موضوع به نگارش درآمده است. محمود حمزه در روز ششم مهرماه 1359 در قصرشیرین به اسارت درآمد.. این آزاده سال های اسارتش را در اردوگاه موصل 1 ، اردوگاه موصل 2 و اردوگاه رمادی 1 ( کمپ 6) سپری کرد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

چند سالی که در اردوگاه رمادیه(← اردوگاه رمادی 1 ( کمپ 6)) بودم، می‌دیدم که عراقی‌ها زیاد بهانه‌جویی می‌کنند. می‌خواستند هرطوری که هست اذیتمان کنند؛ ما هم نمی‌خواستیم کم بیاوریم. اگرچه اسیر بودیم. طوری از دست ما اسیر شده بودند که ما را قسم می‌دادند اذیتشان نکنیم. ولی ما برای از پا درآوردن آنها برنامه‌ریزی داشتیم. مثلاً اگر از کسی چیزی می‌گرفتند و طرف می‌گفت مال من نیست و من توی محوطه پیداش کرده‌ام، می‌گفتند گول بشرفک (بگو به شرفم)، می‌گفتیم به شرفت، عصبانی می‌شدند و توهین می‌کردند قشماره، قندره، گول بشرفک باز هم می‌گفتیم بشرفک، گاهی که می‌‌خواستیم کمتر آنها را عصبانی کنیم، می‌گفتیم: به اشرف مال من نیست!![۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،