در زندان دژخیم(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:در زندان دژخیم.jpg|بندانگشتی|کتاب در زندان دژخیم: خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان را بیان می‌کند]]
'''خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان است.'''
'''خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان است.'''  


=== فراداده کتاب ===
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=در زندان دژخیم}}
'''نویسنده:''' عبدالرضا سالمی‌نژاد
'''نویسنده:''' عبدالرضا سالمی‌نژاد


خط ۲۱: خط ۲۱:
'''قطع کتاب:''' رقعی  
'''قطع کتاب:''' رقعی  


'''نوع کتاب:''' خاطره   
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره)  


=== '''معرفی کتاب''' ===
== '''معرفی کتاب''' ==
این کتاب خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان را بیان می‌کند. در این مجموعه موضوعاتی از قبیل زندگی روزمره [[اسارت و اسیران|اسارت]]، وضعیت اسکان و بهداشت، کلاس‌های آموزشی، مراسم جشن و عزاداری و ماجرای [[رحلت امام خمینی]]<sup>(ره)</sup> و اعلام به اسرا و نیز اعلام پذیرش [[قطعنامه 598]] و صلح بین دو کشور بیان شده است.
این کتاب خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان را بیان می‌کند. در این مجموعه موضوعاتی از قبیل زندگی روزمره [[اسارت و اسیران|اسارت]]، وضعیت اسکان و بهداشت، کلاس‌های آموزشی، مراسم جشن و عزاداری و ماجرای [[رحلت امام خمینی]]<sup>(ره)</sup> و اعلام به [[اسرا]] و نیز اعلام پذیرش قطعنامه 598 و صلح بین دو کشور بیان شده است.


روش کتاب به این صورت است که بعد از معرفی آزاده سرافراز، مصور و بیان مختصر، تعدادی از خاطرات آن آزاده پشت‌سرهم آورده می‌شود.
روش کتاب به این صورت است که بعد از معرفی آزاده سرافراز، مصور و بیان مختصر، تعدادی از خاطرات آن آزاده پشت‌سرهم آورده می‌شود.


=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ==
من مداح بودم و برای برگزاری مراسم [[دعا و توسل|دعا]] مورد لطف دوستان قرار می‌گرفتم. یکی از بچه‌ها به اصرار از من خواست که تو [[دعا و توسل|دعا]] بخوان، من تو را از نگاه نگهبان عراقی حفظ می‌کنم. او همین کار را هم کرد. وقتی نگهبان تلاش می‌کرد که از کنار پنجره چهره‌ام را شناسایی کند او خود را حائل من می‌کرد و نمی‌گذاشت شناسایی شوم. وقتی خود را به پنجره چسباند و از بچه‌ها خواست تا نام دعاخوان را بگویند، هیچ‌کس چیزی نگفت. فردایش وقتی نگهبان‌ها به آسایشگاه‌ ریختند تا همه بچه‌ها را برای شناسایی مدام [[شکنجه]] کنند یکی از بچه‌ها که قوی‌هیکل بود به من و دیگران گفت: «نگران نباشید من قدرت تحمل [[شکنجه]] را دارم. من می‌گویم که دعاخوان من هستم شما هم چیزی نگویید. من با شرمندگی پذیرفتم ... .»<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
من مداح بودم و برای برگزاری مراسم [[دعا و توسل|دعا]] مورد لطف دوستان قرار می‌گرفتم. یکی از بچه‌ها به اصرار از من خواست که تو [[دعا و توسل|دعا]] بخوان، من تو را از نگاه نگهبان عراقی حفظ می‌کنم. او همین کار را هم کرد. وقتی نگهبان تلاش می‌کرد که از کنار پنجره چهره‌ام را شناسایی کند او خود را حائل من می‌کرد و نمی‌گذاشت شناسایی شوم. وقتی خود را به پنجره چسباند و از بچه‌ها خواست تا نام دعاخوان را بگویند، هیچ‌کس چیزی نگفت. فردایش وقتی نگهبان‌ها به آسایشگاه‌ ریختند تا همه بچه‌ها را برای شناسایی مدام [[شکنجه]] کنند یکی از بچه‌ها که قوی‌هیکل بود به من و دیگران گفت: «نگران نباشید من قدرت تحمل [[شکنجه]] را دارم. من می‌گویم که دعاخوان من هستم شما هم چیزی نگویید. من با شرمندگی پذیرفتم .. .»<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>


=== کتابشناسی ===
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اسارت و اسیران]]
 
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:کتاب]]

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۰

خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان است.

فراداده کتاب

در زندان دژخیم

نویسنده: عبدالرضا سالمی‌نژاد

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی    

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: آبرنگ، نگار هاتف، عادل

نوبت و سال چاپ: اول، 1386

شمارگان: 2500 

قیمت پشت جلد: 16000 ریال

تعداد صفحات: 185/ مصور

شابک: 7- 04-5013-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطره)

معرفی کتاب

این کتاب خاطرات تعدادی از اسرای جهاد سازندگی استان خوزستان را بیان می‌کند. در این مجموعه موضوعاتی از قبیل زندگی روزمره اسارت، وضعیت اسکان و بهداشت، کلاس‌های آموزشی، مراسم جشن و عزاداری و ماجرای رحلت امام خمینی(ره) و اعلام به اسرا و نیز اعلام پذیرش قطعنامه 598 و صلح بین دو کشور بیان شده است.

روش کتاب به این صورت است که بعد از معرفی آزاده سرافراز، مصور و بیان مختصر، تعدادی از خاطرات آن آزاده پشت‌سرهم آورده می‌شود.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

من مداح بودم و برای برگزاری مراسم دعا مورد لطف دوستان قرار می‌گرفتم. یکی از بچه‌ها به اصرار از من خواست که تو دعا بخوان، من تو را از نگاه نگهبان عراقی حفظ می‌کنم. او همین کار را هم کرد. وقتی نگهبان تلاش می‌کرد که از کنار پنجره چهره‌ام را شناسایی کند او خود را حائل من می‌کرد و نمی‌گذاشت شناسایی شوم. وقتی خود را به پنجره چسباند و از بچه‌ها خواست تا نام دعاخوان را بگویند، هیچ‌کس چیزی نگفت. فردایش وقتی نگهبان‌ها به آسایشگاه‌ ریختند تا همه بچه‌ها را برای شناسایی مدام شکنجه کنند یکی از بچه‌ها که قوی‌هیکل بود به من و دیگران گفت: «نگران نباشید من قدرت تحمل شکنجه را دارم. من می‌گویم که دعاخوان من هستم شما هم چیزی نگویید. من با شرمندگی پذیرفتم .. .»[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،