سرباز کوچک امام( چاپ 1391): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی « '''خاطرات کودکی تا آزادی مهدی طحانیان آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است.''' === '''فراداده کتاب''' === '''نویسنده:''' فاطمه دوست‌کامی '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1391 '''ویراستار:''' فاطمه دوست‌کامی '''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' الناز شریفی، زهرا سلمانی '''لیتو...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳: خط ۳:
'''خاطرات کودکی تا آزادی [[مهدی طحانیان]] آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است.'''
'''خاطرات کودکی تا آزادی [[مهدی طحانیان]] آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است.'''


=== '''فراداده کتاب''' ===
== فراداده کتاب ==
'''نویسنده:''' فاطمه دوست‌کامی  
'''نویسنده:''' فاطمه دوست‌کامی  


خط ۲۶: خط ۲۶:
'''نوع کتاب:''' خاطره  
'''نوع کتاب:''' خاطره  


=== '''معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده''' ===
== معرفی کتاب ==
کتاب سرباز کوچک امام، خاطرات کودکی تا آزادی مهدی طحانیان آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است که فاطمه دوستکامی آن را به نگارش درآورده است. طحانیان، به‌عنوان جوان‌ترین اسیر جنگی در زمان اسارتش، به‌شدت کانون توجه بعثی‌ها بوده است. نقطه اوج اتفاق‌های دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] مهدی طحانیان، ماجرای امتناع او از مصاحبه با نصیرا شارما یک زن خبرنگار هندی بی‌حجاب است. این اثر ماحصل بیش از 350 ساعت مصاحبه با راوی است.
کتاب سرباز کوچک امام، خاطرات کودکی تا آزادی مهدی طحانیان آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است که فاطمه دوستکامی آن را به نگارش درآورده است. طحانیان، به‌عنوان جوان‌ترین اسیر جنگی در زمان اسارتش، به‌شدت کانون توجه بعثی‌ها بوده است. نقطه اوج اتفاق‌های دوران [[اسارت و اسیران|اسارت]] مهدی طحانیان، ماجرای امتناع او از مصاحبه با نصیرا شارما یک زن خبرنگار هندی بی‌حجاب است. این اثر ماحصل بیش از 350 ساعت مصاحبه با راوی است.


خط ۳۳: خط ۳۳:
مهدی طحانیان 9 روز پس از شروع عملیات بیت المقدس یعنی در 19 اردیبهشت سال 61، پس از مقاومتی دلیرانه و دفاعی جانانه، در محور خرمشهر و ناگزیری وضعیت، به [[اسارت و اسیران|اسارت]] نیروهای بعثی درآمد. سال های [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده در [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]] (کمپ 6)، [[اردوگاه رمادی 2]] (کمپ 7) و [[اردوگاه الانبار]](کمپ 8 معروف به [[عنبر]]) سپری شده است.  
مهدی طحانیان 9 روز پس از شروع عملیات بیت المقدس یعنی در 19 اردیبهشت سال 61، پس از مقاومتی دلیرانه و دفاعی جانانه، در محور خرمشهر و ناگزیری وضعیت، به [[اسارت و اسیران|اسارت]] نیروهای بعثی درآمد. سال های [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده در [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]] (کمپ 6)، [[اردوگاه رمادی 2]] (کمپ 7) و [[اردوگاه الانبار]](کمپ 8 معروف به [[عنبر]]) سپری شده است.  


=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
... انگار صدایی از درون بهم نهیب می‌زد که: «مهدی، ناسلامتی تو سرباز امام زمان و رزمنده امام خمینی هستی. چه‌‌جوری راضی می‌شی با یه خانم بدحجاب که اینقدر راحت جلوت زانو می‌زنه و می‌شینه، هم‌صحبت بشی؟» دوباره سؤالش را تکرار کرد و وقتی سکوتم را دید با تعجب نگاهی به بقیه انداخت. بهش گفتم: «چون شما حجاب نداری، من باهات حرفی ندارم.» زود گفت: «اما من خواهر هستم.» از حاضر جوابی‌اش هم تعجب کردم. هم خنده‌ام گرفته بود. معلوم نبود این حرف‌ها را از کجا یاد گرفته. همین مانده بود که خواهری با این ریخت و قیافه داشته باشم. بهش گفتم: «اگر خواهر منی، پس چرا بی‌حجابی؟» <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
... انگار صدایی از درون بهم نهیب می‌زد که: «مهدی، ناسلامتی تو سرباز امام زمان و رزمنده امام خمینی هستی. چه‌‌جوری راضی می‌شی با یه خانم بدحجاب که اینقدر راحت جلوت زانو می‌زنه و می‌شینه، هم‌صحبت بشی؟» دوباره سؤالش را تکرار کرد و وقتی سکوتم را دید با تعجب نگاهی به بقیه انداخت. بهش گفتم: «چون شما حجاب نداری، من باهات حرفی ندارم.» زود گفت: «اما من خواهر هستم.» از حاضر جوابی‌اش هم تعجب کردم. هم خنده‌ام گرفته بود. معلوم نبود این حرف‌ها را از کجا یاد گرفته. همین مانده بود که خواهری با این ریخت و قیافه داشته باشم. بهش گفتم: «اگر خواهر منی، پس چرا بی‌حجابی؟» <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>


=== '''کتابشناسی''' ===
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[اسارت و اسیران]]
* [[اسرا]]
* [[اردوگاه]]
* [[اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)|اردوگاه رمادی 1]]
* [[اردوگاه رمادی 2]]
* [[اردوگاه الانبار]]
* [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]
* [[مهدی طحانیان]]
 
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:اسرا]]
[[رده:افراد (آزاده‌ها)]]
[[رده:اردوگاه]]
[[رده:اردوگاه رمادی 1]]
[[رده:اردوگاه رمادی 2]]
[[رده:اردوگاه الانبار]]
[[رده:جنگ تحميلي عراق عليه ايران]]
[[رده:کتاب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۸


خاطرات کودکی تا آزادی مهدی طحانیان آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است.

فراداده کتاب

نویسنده: فاطمه دوست‌کامی

نوبت و سال چاپ: اول، 1391

ویراستار: فاطمه دوست‌کامی

حروف‌چین و صفحه‌آرا: الناز شریفی، زهرا سلمانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: اسراء

شمارگان: 2000

قیمت پشت جلد: 276000 ریال

تعداد صفحات: 925

شماره شابک: 9-71-5013-600-978

قطع کتاب: وزیری

نوع کتاب: خاطره

معرفی کتاب

کتاب سرباز کوچک امام، خاطرات کودکی تا آزادی مهدی طحانیان آزاده و جانباز 13 ساله اردستانی است که فاطمه دوستکامی آن را به نگارش درآورده است. طحانیان، به‌عنوان جوان‌ترین اسیر جنگی در زمان اسارتش، به‌شدت کانون توجه بعثی‌ها بوده است. نقطه اوج اتفاق‌های دوران اسارت مهدی طحانیان، ماجرای امتناع او از مصاحبه با نصیرا شارما یک زن خبرنگار هندی بی‌حجاب است. این اثر ماحصل بیش از 350 ساعت مصاحبه با راوی است.

کتاب سرباز کوچک امام، که تیراژ آن از 100 هزار نسخه هم فراتر رفته است، در اسفند سال 1396 مفتخر به تقریظ رهبر معظم انقلاب شد. این کتاب در دو قطع وزیری و خلاصه آن در قطع رقعی به چاپ رسیده است.

مهدی طحانیان 9 روز پس از شروع عملیات بیت المقدس یعنی در 19 اردیبهشت سال 61، پس از مقاومتی دلیرانه و دفاعی جانانه، در محور خرمشهر و ناگزیری وضعیت، به اسارت نیروهای بعثی درآمد. سال های اسارت این آزاده در اردوگاه رمادی 1 (کمپ 6)، اردوگاه رمادی 2 (کمپ 7) و اردوگاه الانبار(کمپ 8 معروف به عنبر) سپری شده است.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

... انگار صدایی از درون بهم نهیب می‌زد که: «مهدی، ناسلامتی تو سرباز امام زمان و رزمنده امام خمینی هستی. چه‌‌جوری راضی می‌شی با یه خانم بدحجاب که اینقدر راحت جلوت زانو می‌زنه و می‌شینه، هم‌صحبت بشی؟» دوباره سؤالش را تکرار کرد و وقتی سکوتم را دید با تعجب نگاهی به بقیه انداخت. بهش گفتم: «چون شما حجاب نداری، من باهات حرفی ندارم.» زود گفت: «اما من خواهر هستم.» از حاضر جوابی‌اش هم تعجب کردم. هم خنده‌ام گرفته بود. معلوم نبود این حرف‌ها را از کجا یاد گرفته. همین مانده بود که خواهری با این ریخت و قیافه داشته باشم. بهش گفتم: «اگر خواهر منی، پس چرا بی‌حجابی؟» [۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،