از فیضیه تا الرشید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
جز (Esarat صفحهٔ از فيضيه تا الرشيد را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به از فیضیه تا الرشید منتقل کرد: جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است .'''
'''خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است .'''


=== فراداده کتاب ===
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=از فیضیه تا الرشید}}
ن'''ویسنده:''' سیدحسین ولی‌پور زرومی
ن'''ویسنده:''' سیدحسین ولی‌پور زرومی


خط ۷: خط ۸:


'''صفحه‌آرا:''' مریم مردانی
'''صفحه‌آرا:''' مریم مردانی
[[پرونده:از فیضیه تا الرشید.jpg|بندانگشتی|کتاب از فیضیه تا الرشید: خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است]]
 
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' شرکت چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' شرکت چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه


خط ۲۲: خط ۲۳:
'''قطع کتاب:''' رقعی  
'''قطع کتاب:''' رقعی  


'''نوع کتاب:''' تاریخ شفاهی
'''نوع ماده:''' کتاب(تاریخ شفاهی)


=== معرفی کتاب ===
== معرفی کتاب ==
از فیضیه تا الرشید، خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است که در 8 فصل به‌نگارش درآمده است. پژوهش و نگارش این کتاب را سیدحسین ولی‌پور زرومی بر عهده داشته است.
از فیضیه تا الرشید، خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است که در 8 فصل به‌نگارش درآمده است. پژوهش و نگارش این کتاب را سیدحسین ولی‌پور زرومی بر عهده داشته است.


حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، در آخرین روزهای تابستان 1337 بار سفر را بست و برای ادامه تحصیلات حوزوی به شهر قم عزیمت کرد. این سفر را می‌توان نقطه عطفی در زندگی و مبارزات ایشان دانست. این روحانی و مبارز کهنه‌کار در 24 اردیبهشت 1361، در عملیات بیت‌المقدس، به [[اسارت و اسیران|اسارت]] نیروهای دشمن درآمد. سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] ایشان در [[اردوگاه الانبار]] (کمپ 8 یا [[عنبر]])، موصل، [[اردوگاه تکریت 5]] و [[زندان‌ الرشید]] سپری شد.
حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، در آخرین روزهای تابستان 1337 بار سفر را بست و برای ادامه تحصیلات حوزوی به شهر قم عزیمت کرد. این سفر را می‌توان نقطه عطفی در زندگی و مبارزات ایشان دانست. این روحانی و مبارز کهنه‌کار در 24 اردیبهشت 1361، در عملیات بیت‌المقدس، به [[اسارت و اسیران|اسارت]] نیروهای دشمن درآمد. سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] ایشان در [[اردوگاه الانبار]] (کمپ 8 یا [[عنبر]])، موصل، [[اردوگاه تکریت 5]] و زندان‌ الرشید سپری شد.
 
== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
بهار سال 1366 بود که یکی از اسرای بهشهری به سراغم آمد و پرسید: «حاجی از ایران خبر دارید؟ انگار اوضاع خیلی شلوغ است!» کلی صحبت کرد و خبر از کشت‌وکشتار در جنگ می‌داد، ولی در نهایت زبان درکشید و آنچه را که می‌خواست بگوید نگفت! در شک و تردیدی عجیب افتادم که حتماً خبری از خانواده‌ام دارد. هر چه اصرار کردم، جوابی نگرفتم. کم‌کم در [[نامه|نامه‌]]<nowiki/>هایی که از [[خانواده]] به دستم می‌رسید، تقریباً به یقین رسیدم که یکی از بچه‌هایم به شهادت رسیده است، ولی از میان محمد، مهدی و حسین شک داشتم که کدام باشد. شگرد بچه‌ها در [[نامه نگاری]] ها نیز مرا دائم در این میانه نگه می‌داشت، ولی بیشتر جای خالی دست‌خط‌های مهدی را می‌دیدم! ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
 
== نیز نگاه کنید به ==


=== گزیده‌ای از محتوای کتاب ===
* [[اسارت و اسیران]]
بهار سال 1366 بود که یکی از اسرای بهشهری به سراغم آمد و پرسید: «حاجی از ایران خبر دارید؟ انگار اوضاع خیلی شلوغ است!» کلی صحبت کرد و خبر از کشت‌وکشتار در جنگ می‌داد، ولی در نهایت زبان درکشید و آنچه را که می‌خواست بگوید نگفت! در شک و تردیدی عجیب افتادم که حتماً خبری از خانواده‌ام دارد. هر چه اصرار کردم، جوابی نگرفتم. کم‌کم در [[نامه‌]]<nowiki/>هایی که از [[خانواده]] به دستم می‌رسید، تقریباً به یقین رسیدم که یکی از بچه‌هایم به شهادت رسیده است، ولی از میان محمد، مهدی و حسین شک داشتم که کدام باشد. شگرد بچه‌ها در [[نامه نگاری]] ها نیز مرا دائم در این میانه نگه می‌داشت، ولی بیشتر جای خالی دست‌خط‌های مهدی را می‌دیدم! ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
* [[اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|اسارت]]
* [[اسرا]]
* [[اردوگاه]]
* [[اردوگاه الانبار]]
* [[اردوگاه تکریت 5]]
* [[نامه]]


=== کتابشناسی ===
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:اسارت و اسیران]]
[[رده:اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]]
[[رده:اسرا]]
[[رده:افراد (آزاده‌ها)]]
[[رده:اردوگاه]]
[[رده:اردوگاه الانبار]]
[[رده:اردوگاه تکریت 5]]
[[رده:نامه]]
[[رده:نامه نگاری]]
[[رده:کتاب]]

نسخهٔ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۷

خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است .

فراداده کتاب

از فیضیه تا الرشید

نویسنده: سیدحسین ولی‌پور زرومی

ویراستار: احمد وسکره

صفحه‌آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: شرکت چاپ و انتشارات وابسته به اوقاف و امور خیریه

نوبت و سال چاپ: اول، 1399

شمارگان: 1000

قیمت پشت جلد: 780000 ریال

تعداد صفحات: 312

شابک: 1- 38- 8220- 600- 978 

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(تاریخ شفاهی)

معرفی کتاب

از فیضیه تا الرشید، خاطرات مجاهد انقلابی و آزاده دفاع مقدس، حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، معروف به شیخ آزادگان شمال کشور است که در 8 فصل به‌نگارش درآمده است. پژوهش و نگارش این کتاب را سیدحسین ولی‌پور زرومی بر عهده داشته است.

حجت‌الاسلام محمدحسن جمشیدی، در آخرین روزهای تابستان 1337 بار سفر را بست و برای ادامه تحصیلات حوزوی به شهر قم عزیمت کرد. این سفر را می‌توان نقطه عطفی در زندگی و مبارزات ایشان دانست. این روحانی و مبارز کهنه‌کار در 24 اردیبهشت 1361، در عملیات بیت‌المقدس، به اسارت نیروهای دشمن درآمد. سال‌های اسارت ایشان در اردوگاه الانبار (کمپ 8 یا عنبر)، موصل، اردوگاه تکریت 5 و زندان‌ الرشید سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

بهار سال 1366 بود که یکی از اسرای بهشهری به سراغم آمد و پرسید: «حاجی از ایران خبر دارید؟ انگار اوضاع خیلی شلوغ است!» کلی صحبت کرد و خبر از کشت‌وکشتار در جنگ می‌داد، ولی در نهایت زبان درکشید و آنچه را که می‌خواست بگوید نگفت! در شک و تردیدی عجیب افتادم که حتماً خبری از خانواده‌ام دارد. هر چه اصرار کردم، جوابی نگرفتم. کم‌کم در نامه‌هایی که از خانواده به دستم می‌رسید، تقریباً به یقین رسیدم که یکی از بچه‌هایم به شهادت رسیده است، ولی از میان محمد، مهدی و حسین شک داشتم که کدام باشد. شگرد بچه‌ها در نامه نگاری ها نیز مرا دائم در این میانه نگه می‌داشت، ولی بیشتر جای خالی دست‌خط‌های مهدی را می‌دیدم! ... .[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،