انواع خشونت در اسارت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «سلام» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
سلام
===انواع خشونت===
باید گفت از مفهوم خشونت«تاکنون دسته ­بندی­ های گوناگونی عرضه شده است که از آن جمله می توان به دسته ­بندی گالتونگ مبنی بر خشونت هدفمند و بی ­هدف، خشونت آشکار و پنهان، خشونت فردی و ساختاری، خشونت فیزیکی و روانی، خشونت معطوف به قربانی و خشونت بدون قربانی اشاره کرد.»<ref>حیدری­ چروده، مجید(1389).«تحلیل جامعه ­شناختی تاثیر فتار قربانیان خشونت و ارتباط آن با رفتار خشونت ­آمیز علیه آنان»، ''بررسی مسائل اجتماعی ایران''، سال اول، شمارۀ2.</ref> در تقسیم­ بندی انواع خشونت نیز با تکیه بر منابع معتبر می­ توان قائل به یک جمع­ بندی در این خصوص بود و به صورت کلی این موارد را ذکر نمود:خشونت‌های مجاز و غیرمجاز؛ خشونت‌های فیزیکی و غیرفیزیکی و خشونت‌های فردی و اجتماعی. که در ذیل به تعریفی مختصر از هریک پرداخته‌ایم:
====خشونت‌های فیزیکی و غیرفیزیکی====
خشونت‌های فیزیکی به آن دسته از اعمالی گفته می‌شود که به صورت عینی و محسوس در عالم خارج تحقق پیدا می‌کند؛مانند: قتل، حبس، ضرب و جرح.خشونت‌های غیرفیزیکی عبارت است از اقداماتی که به‌طور کلی محسوس و ملموس نیستند، مانند:بی‌اعتنایی، نگاه تحقیرآمیز، برخورد تبعیض‌آمیز؛ یا درجه محسوس بودن آنها نسبت به دسته اول بسیار اندک است و امر محسوس خود ابزاری بیش نیست، مانند ناسزاگویی و سخنان تحقیرآمیز. البته باید توجه داشت که دامنه خشونت‌های غیرفیزیکی بسی گسترده است، مثل سلب انواع آزادی‌های مشروط، تحمیل حاکمیت و ایجاد محیطی بسته که از رشد و بالندگی آدمیان ممانعت به عمل می‌آورد<ref name=":1">هزاوه­ای، محمدرضا(1383)،«معناشناسی خشونت»،تهران، مطالعات راهبردی زنان، شماره 23.</ref>.
====خشونت‌های فردی و اجتماعی====
در خشونت‌های فردی قربانیان خشونت،افراد می‌باشند، اما در خشونت‌های اجتماعی، قربانی این اقدام جوامع خواهند بود. این خشونت‌ها ممکن است منشاء داخلی یا خارجی داشته باشند. خشونت‌های اجتماعی داخلی، مانند سرقت‌های مسلحانه، قتل‌های زنجیره‌ای، تظاهرات خیابانی، نفی آزادی، سلب اختیار از مردم در تعیین مدیریت جامعه یا نظارت بر حاکمان می‌باشند و خشونت‌های اجتماعی خارجی، مانند استعمار، جنگ وتحمیل سیستم تک‌محصولی به‌منظور فشار بر ملت‌ها برای تأمین منافع قدرتمندان، اشاعۀ اندیشه‌های شک‌آلود و مفاسد اخلاقی که استعمار فرهنگی نام گرفته، تحقیر و توهین به مقدسات و مبانی اعتقادی جامعه و تحقیر و نژادپرستانه جوامع می ‎باشد.<ref name=":1" />
 
البته باید اذعان نمود خشونت واقعیت انکارناپذیر تمام جوامع در طول دوره‌های مختلف تاریخی آنهاست و با اینکه هیچ‌گاه از بین نرفته، اما همیشه کوشش شده است محدودیت‌هایی در اعمال آن صورت گیرد. در همین مورد وجود همیشگی آن،«گروهی از نظریه‌پردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی میدانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و امر مبتنی بر قدرت، نمی‌تواند فارغ از پدیدار خشونت جاری باشد.گروه دیگر نظریات، خشونت را مستقل از امر سیاسی میداند.»<ref>عابدی­ اردکانی؛ الله‌دادی،نفیسه(1397)،«کارل اشمیت و تئوریزه کردن خشونت»، مجله غرب­ شناسی بنیادی، 9(115)، 1-139.</ref>
 
درمیان پژوهشگران ایرانی نیز سعید پیوندی از کسانی است که به ملازمت قدرت و خشونت اذعان دارد و بر همین اساس بر چندگانگی خشونت در تاریخ معاصر ایران با ذکر چند نمونه اشاره کرده که از جمله مهم­ترین منابع آن­ها را حاکمیت سیاسی و فعالیت‌های نظامی خارجی بیان کرده است.<ref>پیوندی، سعید(1384).«نقد خشونت سیاسی در ایران»، ''بازتاب اندیشه''، شماره 69.</ref>فکوهی نیز تقریباً چنین دیدگاهی دارد<ref name=":0">فکوهی، ناصر(1378)،خشونت سیاسی؛ نظریات، مباحث، اشکال و راهکارها، تهران، نشر قطره</ref>.
 
در مورد انواع خشونت­ های سیاسی نیز به مانند تعریف خود واژه خشونت و موردهای گوناگون آن، تنوع دسته ­بندی را شاهدیم. به­ عنوان مثال«تد رابرت‌گر» آشوب، توطئه و جنگ درون­کشوری را از مصادیق بارز خشونت سیاسی ذکر کرده و جنگ را خشونت سیاسی بسیار سازمان‌یافته بازتعریف کرده است<ref>رابرت­ گر، تد(1388).چرا انسان­ها شورش می­ کنند. ترجمه علی مرشدی ­زاده، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.</ref>
 
برهمین اساس:«جنگ را از نظر گستردگی و شدت خشونت به‌کارگرفته‌شده و همچنین میزان تخریب و تلفات ناشی از آن باید حادترین شکل خشونت سیاسی از بالا به حساب آورد.مفهوم جنگ را می­توان«رودررویی سازمان­ یافته میان دو یا چند دولت مستقل بر سر اختلاف‌ها واهداف رسمی و از پیش اعلام‌شده» تعریف کرد.
 
دلیل اصلی جنگ را باید در نابرابری میان دو یا چند دولت دانست. این نابرابری می­تواند دو شکل اساسی داشته باشد، نخست نابرابری اقتصادی یا رشد اقتصادی نابرابر میان دولت­های همسایه که خود می­تواند حاصل شرایط طبیعی یعنی نابرابری منابع و یا شرایط غیرطبیعی، نظیر سیاست غلط اقتصادی، تأثیر بازار جهانی و غیره باشد. این امر سبب  می شود جنگ با انگیزه گرفتن غنیمت و غارت آغاز شود. نمونۀ چنین جنگ­ هایی در تاریخ فراوان بوده و آخرین مورد آن [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]](1980تا1988)و جنگ عراق با کویت ومتحدینش در آغاز دهه 90م بود. دومین دلیل در نابرابری سیاسی یعنی وجود نظام­ های سیاسی متناقض و متضاد در کشورهای همجوار یا نزدیک به هم است.<ref name=":0" />
 
نیز نگاه کنید به [[خشونت در اسارت]]
 
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۳

انواع خشونت

باید گفت از مفهوم خشونت«تاکنون دسته ­بندی­ های گوناگونی عرضه شده است که از آن جمله می توان به دسته ­بندی گالتونگ مبنی بر خشونت هدفمند و بی ­هدف، خشونت آشکار و پنهان، خشونت فردی و ساختاری، خشونت فیزیکی و روانی، خشونت معطوف به قربانی و خشونت بدون قربانی اشاره کرد.»[۱] در تقسیم­ بندی انواع خشونت نیز با تکیه بر منابع معتبر می­ توان قائل به یک جمع­ بندی در این خصوص بود و به صورت کلی این موارد را ذکر نمود:خشونت‌های مجاز و غیرمجاز؛ خشونت‌های فیزیکی و غیرفیزیکی و خشونت‌های فردی و اجتماعی. که در ذیل به تعریفی مختصر از هریک پرداخته‌ایم:

خشونت‌های فیزیکی و غیرفیزیکی

خشونت‌های فیزیکی به آن دسته از اعمالی گفته می‌شود که به صورت عینی و محسوس در عالم خارج تحقق پیدا می‌کند؛مانند: قتل، حبس، ضرب و جرح.خشونت‌های غیرفیزیکی عبارت است از اقداماتی که به‌طور کلی محسوس و ملموس نیستند، مانند:بی‌اعتنایی، نگاه تحقیرآمیز، برخورد تبعیض‌آمیز؛ یا درجه محسوس بودن آنها نسبت به دسته اول بسیار اندک است و امر محسوس خود ابزاری بیش نیست، مانند ناسزاگویی و سخنان تحقیرآمیز. البته باید توجه داشت که دامنه خشونت‌های غیرفیزیکی بسی گسترده است، مثل سلب انواع آزادی‌های مشروط، تحمیل حاکمیت و ایجاد محیطی بسته که از رشد و بالندگی آدمیان ممانعت به عمل می‌آورد[۲].

خشونت‌های فردی و اجتماعی

در خشونت‌های فردی قربانیان خشونت،افراد می‌باشند، اما در خشونت‌های اجتماعی، قربانی این اقدام جوامع خواهند بود. این خشونت‌ها ممکن است منشاء داخلی یا خارجی داشته باشند. خشونت‌های اجتماعی داخلی، مانند سرقت‌های مسلحانه، قتل‌های زنجیره‌ای، تظاهرات خیابانی، نفی آزادی، سلب اختیار از مردم در تعیین مدیریت جامعه یا نظارت بر حاکمان می‌باشند و خشونت‌های اجتماعی خارجی، مانند استعمار، جنگ وتحمیل سیستم تک‌محصولی به‌منظور فشار بر ملت‌ها برای تأمین منافع قدرتمندان، اشاعۀ اندیشه‌های شک‌آلود و مفاسد اخلاقی که استعمار فرهنگی نام گرفته، تحقیر و توهین به مقدسات و مبانی اعتقادی جامعه و تحقیر و نژادپرستانه جوامع می ‎باشد.[۲]

البته باید اذعان نمود خشونت واقعیت انکارناپذیر تمام جوامع در طول دوره‌های مختلف تاریخی آنهاست و با اینکه هیچ‌گاه از بین نرفته، اما همیشه کوشش شده است محدودیت‌هایی در اعمال آن صورت گیرد. در همین مورد وجود همیشگی آن،«گروهی از نظریه‌پردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی میدانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و امر مبتنی بر قدرت، نمی‌تواند فارغ از پدیدار خشونت جاری باشد.گروه دیگر نظریات، خشونت را مستقل از امر سیاسی میداند.»[۳]

درمیان پژوهشگران ایرانی نیز سعید پیوندی از کسانی است که به ملازمت قدرت و خشونت اذعان دارد و بر همین اساس بر چندگانگی خشونت در تاریخ معاصر ایران با ذکر چند نمونه اشاره کرده که از جمله مهم­ترین منابع آن­ها را حاکمیت سیاسی و فعالیت‌های نظامی خارجی بیان کرده است.[۴]فکوهی نیز تقریباً چنین دیدگاهی دارد[۵].

در مورد انواع خشونت­ های سیاسی نیز به مانند تعریف خود واژه خشونت و موردهای گوناگون آن، تنوع دسته ­بندی را شاهدیم. به­ عنوان مثال«تد رابرت‌گر» آشوب، توطئه و جنگ درون­کشوری را از مصادیق بارز خشونت سیاسی ذکر کرده و جنگ را خشونت سیاسی بسیار سازمان‌یافته بازتعریف کرده است[۶]

برهمین اساس:«جنگ را از نظر گستردگی و شدت خشونت به‌کارگرفته‌شده و همچنین میزان تخریب و تلفات ناشی از آن باید حادترین شکل خشونت سیاسی از بالا به حساب آورد.مفهوم جنگ را می­توان«رودررویی سازمان­ یافته میان دو یا چند دولت مستقل بر سر اختلاف‌ها واهداف رسمی و از پیش اعلام‌شده» تعریف کرد.

دلیل اصلی جنگ را باید در نابرابری میان دو یا چند دولت دانست. این نابرابری می­تواند دو شکل اساسی داشته باشد، نخست نابرابری اقتصادی یا رشد اقتصادی نابرابر میان دولت­های همسایه که خود می­تواند حاصل شرایط طبیعی یعنی نابرابری منابع و یا شرایط غیرطبیعی، نظیر سیاست غلط اقتصادی، تأثیر بازار جهانی و غیره باشد. این امر سبب می شود جنگ با انگیزه گرفتن غنیمت و غارت آغاز شود. نمونۀ چنین جنگ­ هایی در تاریخ فراوان بوده و آخرین مورد آن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران(1980تا1988)و جنگ عراق با کویت ومتحدینش در آغاز دهه 90م بود. دومین دلیل در نابرابری سیاسی یعنی وجود نظام­ های سیاسی متناقض و متضاد در کشورهای همجوار یا نزدیک به هم است.[۵]

نیز نگاه کنید به خشونت در اسارت

کتابشناسی

  1. حیدری­ چروده، مجید(1389).«تحلیل جامعه ­شناختی تاثیر فتار قربانیان خشونت و ارتباط آن با رفتار خشونت ­آمیز علیه آنان»، بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شمارۀ2.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ هزاوه­ای، محمدرضا(1383)،«معناشناسی خشونت»،تهران، مطالعات راهبردی زنان، شماره 23.
  3. عابدی­ اردکانی؛ الله‌دادی،نفیسه(1397)،«کارل اشمیت و تئوریزه کردن خشونت»، مجله غرب­ شناسی بنیادی، 9(115)، 1-139.
  4. پیوندی، سعید(1384).«نقد خشونت سیاسی در ایران»، بازتاب اندیشه، شماره 69.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ فکوهی، ناصر(1378)،خشونت سیاسی؛ نظریات، مباحث، اشکال و راهکارها، تهران، نشر قطره
  6. رابرت­ گر، تد(1388).چرا انسان­ها شورش می­ کنند. ترجمه علی مرشدی ­زاده، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.