خاکی آسمانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «== فراداده کتاب == '''نویسنده''': نصرت الله محمودزاده '''ویراستار''': '''صفحه آرایی و صفحه بندی''': سید ایمان نوری نجفی '''تصویرگر و طراح چاپ''': '''سال نشر''': 1402 '''قطع کتاب''': رقعی '''نوع ماده''': کتاب( خاطره ) == معرفی کتاب == نصرت‌الله محمودزاده خاکی‌ آسمانی...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:


ـ دیشب در عالم خواب آقاجون را در یک باغ خیلی بزرگ و سرسبز دیدم که شما هم باهاش بودی ... .
ـ دیشب در عالم خواب آقاجون را در یک باغ خیلی بزرگ و سرسبز دیدم که شما هم باهاش بودی ... .
[[رده:کتابهای درباره سید آزادگان]]

نسخهٔ ‏۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۴

فراداده کتاب

نویسنده: نصرت الله محمودزاده

ویراستار:

صفحه آرایی و صفحه بندی: سید ایمان نوری نجفی

تصویرگر و طراح چاپ:

سال نشر: 1402

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب( خاطره )

معرفی کتاب

نصرت‌الله محمودزاده خاکی‌ آسمانی را براساس کتاب‌ها، مصاحبه با افراد مطلع و سایر اسناد به نگارش درآورده است. کلیه‌ی رویدادهای کتاب منطبق بر واقعیت است و امانتداری و وفاداری ایشان به مستند‌بودن وقایع از نقاط قوت این زندگی‌نامه است.

گزیده ای از محتوای کتاب

آن‌قدر فکرش به ماجرا‌های قبل از انقلاب گرم بود که یکهو چرخ جلوی ماشين اف

تاد تو جوی آب. به هر جان‌کندنی ماشین را بیرون کشید و راه افتاد. پیکانش به تلق‌تلق افتاده بود. جلو یک تعمیرگاه ایستاد و دستی به آن کشید تا مناسب یک سفر هزارکیلومتری باشد. شب که به منزل رسید، باز هم مثل دو شب قبل مهمان داشت. اول دردانه‌ی شش ساله‌ی‌ خواهرش دوید تو بغلش.

ـ دایی جان.

ـ جانم، آقاجون.

ابوترابی یک نگاه سیر به چهره‌ی معصوم او انداخت و پیشانی او را بوسید. از نگاهش متوجه شد که می‌خواهد یک حرف جدی گنده‌تر از سن و سالش بزند. به دیوار تکیه داد و او را روی زانو نشاند. خنده از صورت دخترک محو شد و به حرف آمد.

ـ دیشب در عالم خواب آقاجون را در یک باغ خیلی بزرگ و سرسبز دیدم که شما هم باهاش بودی ... .