اوسلیمان بود(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== فرداده کتاب == | == فرداده کتاب == | ||
{{Infobox|title=او سلیمان بود|image=[[پرونده:او سلیمان بود.jpg]]|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروف چین و صفحه آرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=ناشر|label7=سال نشر|label8=شمارگان|label9=قیمت|label10=تعداد صفحات|label11=شابک|label12=قطع کتاب|label13=نوع ماده|data2=محمد شقاقی|data3=فرزانه قلعه قوند|data4=مریم مردانی|data5=خانه چاپ کتاب|data6=پیام آزادگان|data7=1394|data8=500 نسخه|data9=50000ریال|data10=40|data11=978-600-9543-66-3|data12=پالتویی|data13=کتاب(خاطره)}} | {{Infobox|title=او سلیمان بود|image=[[پرونده:او سلیمان بود.jpg]]|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروف چین و صفحه آرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=ناشر|label7=سال نشر|label8=شمارگان|label9=قیمت|label10=تعداد صفحات|label11=شابک|label12=قطع کتاب|label13=نوع ماده|data2=محمد شقاقی|data3=فرزانه قلعه قوند|data4=مریم مردانی|data5=خانه چاپ کتاب|data6=پیام آزادگان|data7=1394|data8=500 نسخه|data9=50000ریال|data10=40|data11=978-600-9543-66-3|data12=پالتویی|data13=کتاب(خاطره)|caption=نقل خاطراتی از سید آزادگان حاج سید علی اکبر ابوترابی فرد}} | ||
'''نویسنده:''' محمد شقاقی | '''نویسنده:''' محمد شقاقی | ||
نسخهٔ کنونی تا ۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۱
نقل خاطراتی از سید آزادگان حاج سید علی اکبر ابوترابی فرد.
فرداده کتاب
نویسنده: محمد شقاقی
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب
ناشر: پیام آزادگان
سال نشر: 1394
شمارگان: 500 نسخه
قیمت: 50000 ریال
تعداد صفحات: 40
شابک: 3 - 66- 9543- 600- 978
قطع کتاب: پالتویی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
کتاب خاطراتی با موضوع سید آزادگان نقل شده است. بیست و سه خاطره در این مجموعه نقل شده که از جمله آنها میتوان به مرد عاقل، آموزش نظامی، افسر سرافراز، تیغ و خرما، اردوگاه عنبر، پیرمردها، علی فرعون، و ... اشاره کرد.
گزیدهای از محتوای کتاب
حاجآقا ابوترابی برای ما کلاس فقه، اخلاق، متون اصول فقه مظفر که از مکاسب هم سختتر بود میگذاشت. ارتباط او با همهی اسرای نمازخوان، بینماز، بسیجی، مدنی، پناهنده، ارتشی و... یکسان بود. او هرلحظه آمادهی شهادت بود. دور از چشم عراقیها به شدت ورزش میکرد و حتماً روزی صدبار شنا انجام میداد. او عارف شیدایی بود که راز و نیازهای عاشقانهاش با خدای بزرگ در نیمههای شب، دل عشاق جهان را آب میکرد..[۱]