کشکول در بند(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''نوع ماده:''' کتاب(شعر و خاطره طنز) | '''نوع ماده:''' کتاب(شعر و خاطره طنز) | ||
== | == معرفی کتاب == | ||
کشکول دربند حاوی اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای [[اسارت در شعر|اسارت]] و خفقان است این کتاب را حسن نوری، معروف به زید، ، به نگارش درآورده است. حسن نوری به لحاظ طبع و قریحه شعریاش توانست با بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی [[اسارت در شعر|اسارت]] همراه شود و با آفرینش لحظههای ناب در تجدید حیات دوباره همرزمانش نقش مؤثری را ایفا کند. | کشکول دربند حاوی اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای [[اسارت در شعر|اسارت]] و خفقان است این کتاب را حسن نوری، معروف به زید، ، به نگارش درآورده است. حسن نوری به لحاظ طبع و قریحه شعریاش توانست با بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی [[اسارت در شعر|اسارت]] همراه شود و با آفرینش لحظههای ناب در تجدید حیات دوباره همرزمانش نقش مؤثری را ایفا کند. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
تصویرگری این کتاب را هنرمند آزاده«عباس فلاحتی» به عهده داشته است. | تصویرگری این کتاب را هنرمند آزاده«عباس فلاحتی» به عهده داشته است. | ||
== | == گزیدهای از محتوای کتاب == | ||
یكی می خواند با سختی و پیسی | <sup><big>یكی می خواند با سختی و پیسی </big></sup> | ||
<sup><big> شب و روزش زبان اینگلیسی</big></sup> | |||
نمی شد | <sup><big>نمی شد كَند«مستر» را ز بوكش </big></sup> | ||
<sup><big> اگر هم میزدی سنگ و بلوكش</big></sup> | |||
یكی چندین زبان حرفهای خواند | <sup><big>یكی چندین زبان حرفهای خواند </big></sup> | ||
<sup><big> یكی اندر خم «وان تو تری» ماند</big></sup> | |||
یكی می كرد قرمز را زرشكی | <sup><big>یكی می كرد قرمز را زرشكی </big></sup> | ||
<sup><big> یكی با زرورق دندانپزشكی</big></sup> | |||
سعادت» لوبیا را پاك میكرد | <sup><big>سعادت» لوبیا را پاك میكرد </big></sup> | ||
<sup><big> «جوانی» بستهها را چاك میكرد</big></sup> | |||
علی فرعون» به سختی زورمی زد. | <sup><big>علی فرعون» به سختی زورمی زد. </big></sup> | ||
<sup><big> بهگوشت منجمد ساطور می زد</big></sup> | |||
همچنین در بخشی از خاطرات طنز میخوانیم: علی قزوینی با مشت کوبید روی پیاز که مغزش پرید بیرون و سریع برداشت و انداخت بالا؛ همینطور که داشت خارت و خورت میخورد ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | همچنین در بخشی از خاطرات طنز میخوانیم: علی قزوینی با مشت کوبید روی پیاز که مغزش پرید بیرون و سریع برداشت و انداخت بالا؛ همینطور که داشت خارت و خورت میخورد ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
* [[اسارت و اسیران]] | * [[اسارت و اسیران]] | ||
* [[اسرا]] | |||
* [[شعر در اسارت]] | * [[شعر در اسارت]] | ||
* [[اردوگاه الانبار]] | |||
* [[اردوگاه رمادی 1]] | |||
* [[اردوگاه رمادی 2]] | |||
* [[اردوگاه موصل 1]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:اسارت و اسیران]] | [[رده:اسارت و اسیران]] | ||
[[رده:اسرا]] | |||
[[رده:افراد (آزادهها)]] | |||
[[رده:شعر در اسارت]] | [[رده:شعر در اسارت]] | ||
[[رده: | [[رده:اردوگاه رمادی 1]] | ||
[[رده:اردوگاه رمادی 2]] | |||
[[رده:اردوگاه موصل 1]] | |||
[[رده:اردوگاه الانبار]] | |||
[[رده:کتاب]] | [[رده:کتاب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۹
اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای اسارت و خفقان.
فراداده کتاب
پدیدآورنده: حسن نوری
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: سلیمانزاده
نوبت و سال چاپ: اول، 1393
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 89000 ریال
تعداد صفحات: 88
شابک: 6-85-5013-600-978
قطع کتاب: وزیری
نوع ماده: کتاب(شعر و خاطره طنز)
معرفی کتاب
کشکول دربند حاوی اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای اسارت و خفقان است این کتاب را حسن نوری، معروف به زید، ، به نگارش درآورده است. حسن نوری به لحاظ طبع و قریحه شعریاش توانست با بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی اسارت همراه شود و با آفرینش لحظههای ناب در تجدید حیات دوباره همرزمانش نقش مؤثری را ایفا کند.
حسن نوری، آزاده جانباز قمی، معروف به زیدالله، که فروردینماه 1361 در عملیات فتحالمبین به اسارت درآمد و سالهای اسارت خود را در اردوگاه الانبار(کمپ 8 معروف به عنبر)، اردوگاه رمادی 1( کمپ 6)، اردوگاه رمادی 2،کمپ 7 (معروف به بینالقفصین و اردوگاه اطفال) و اردوگاه موصل 1(جدید) سپری کرد.
تصویرگری این کتاب را هنرمند آزاده«عباس فلاحتی» به عهده داشته است.
گزیدهای از محتوای کتاب
یكی می خواند با سختی و پیسی
شب و روزش زبان اینگلیسی
نمی شد كَند«مستر» را ز بوكش
اگر هم میزدی سنگ و بلوكش
یكی چندین زبان حرفهای خواند
یكی اندر خم «وان تو تری» ماند
یكی می كرد قرمز را زرشكی
یكی با زرورق دندانپزشكی
سعادت» لوبیا را پاك میكرد
«جوانی» بستهها را چاك میكرد
علی فرعون» به سختی زورمی زد.
بهگوشت منجمد ساطور می زد
همچنین در بخشی از خاطرات طنز میخوانیم: علی قزوینی با مشت کوبید روی پیاز که مغزش پرید بیرون و سریع برداشت و انداخت بالا؛ همینطور که داشت خارت و خورت میخورد ... .[۱]