و دوباره خورشید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''«... و دوباره خورشید» برگرفته از نامه‌ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است.'''
'''«... و دوباره خورشید» برگرفته از [[نامه|نامه‌]]<nowiki/>ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است.'''


== فراداده کتاب ==
== فراداده کتاب ==
{{Infobox|title=و دوباره خورشید}}
{{Infobox|title=و دوباره خورشید|image=[[پرونده:و دوباره خورشید..jpg]]|caption=برگرفته از نامه‌ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروف‌نگاری|label5=صفحه‌آرا|label6=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label7=نوبت و سال چاپ|label8=شمارگان|label9=قیمت پشت جلد|label10=تعداد صفحات|label11=شابک|label12=قطع کتاب|label13=نوع ماده|data2=بیژن کیانی|data3=فرزانه قلعه‌قوند|data4=ندا اسمعیلی و محیا ساعی‌فر|data5=مریم مردانی|data6=خانه چاپ کتاب|data7=اول، 1397|data8=1000|data9=165000 ریال|data10=328|data11=9 - 29- 8220- 600 -978|data12=رقعی|data13=کتاب(خاطرات کوتاه، شعر، نامه)}}
'''نویسنده:''' بیژن کیانی  
'''نویسنده:''' بیژن کیانی  


خط ۲۱: خط ۲۱:
'''تعداد صفحات:''' 328   
'''تعداد صفحات:''' 328   


'''شابک:''' 9 - 29- 8220- 600- - 978  
'''شابک:''' 9 - 29- 8220- 600- 978  


'''قطع کتاب:''' رقعی
'''قطع کتاب:''' رقعی
خط ۳۰: خط ۳۰:
«... و دوباره خورشید» برگرفته از [[نامه|نامه‌]]<nowiki/>ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است و روایتی صادقانه از حزن و اندوه و اشک در رثای رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی<sup>(ره)</sup> و آرامشی عمیق ناشی از انتخاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عنوان رهبر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را در غربت [[اسارت و اسیران|اسارت]] نقل می‌کند. این کتاب به اهتمام بیژن کیانی به نگارش درآمده است.
«... و دوباره خورشید» برگرفته از [[نامه|نامه‌]]<nowiki/>ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است و روایتی صادقانه از حزن و اندوه و اشک در رثای رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی<sup>(ره)</sup> و آرامشی عمیق ناشی از انتخاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عنوان رهبر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را در غربت [[اسارت و اسیران|اسارت]] نقل می‌کند. این کتاب به اهتمام بیژن کیانی به نگارش درآمده است.


بیژن کیانی در21  بهمن 1361 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1#:~:text=%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1%20%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%20%D8%A8%D9%87%20%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF,%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85%20%D8%B4%D8%AF. عملیات والفجر] مقدماتی به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد و سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در [[اردوگاه موصل 1]](بزرگه) سپری کرد.
بیژن کیانی در21  بهمن 1361 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1#:~:text=%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1%20%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%20%D8%A8%D9%87%20%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF,%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85%20%D8%B4%D8%AF. عملیات والفجر] مقدماتی به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد و سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در [[اردوگاه موصل 1]]<sup>(بزرگه)</sup> سپری کرد.


== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
== گزیده‌ای از محتوای کتاب ==
سکوت همه جا را فراگرفته بود. گویا فقط کیسه اشک بچه‌ها حیات داشت و کار می‌کرد. کسی با کسی حرف نمی‌زد. انگار همه با هم قهر بودند. هر جا که نگاه می‌کردی، اسیری سر بر زانو گذاشته بود و آرام گریه می‌کرد. آقای ابوترابی( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) رفت داخل اتاق، مطلبی نوشت و داد که برای همه خوانده شود. مطلب راجع به رحلت امام بود. شب بعد که خبر انتخاب آقا توسط مجلس خبرگان رهبری منتشر شد، آقای ابوترابی( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) مطلب دوم را نوشت. ایشان عادت به نوشتن نداشت؛ ولی در این حادثه دو مطلب نوشت؛ مطلب دوم راجع به شخصیت حضرت آقا و سجایای اخلاقی ایشان بود. حاج‌آقا ( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]])نوشته بود: «این عبد صالح خدا از امروز به عنوان ولی فقیه منصوب شد و ...»، ما برای اولین بار بود که واژه عبد صالح خدا را در مورد حضرت آقا از حاج‌آقا ابوترابی( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) شنیدیم... . بعد از آن، انگار [[اردوگاه]] حیات دوباره‌ای به‌دست آورد. ما به این باور رسیدیم که با رهبری حضرت آقا، بی‌صاحب نیستیم. مملکت رهبر دارد و این، آرامش عجیبی برای ما به ارمغان آورد<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: [https://www.mfpa.ir انتشارات پیام آزادگان]،</ref><ref>اوحدی، سعید (1397). مصاحبه</ref>.  
سکوت همه جا را فراگرفته بود. گویا فقط کیسه اشک بچه‌ها حیات داشت و کار می‌کرد. کسی با کسی حرف نمی‌زد. انگار همه با هم قهر بودند. هر جا که نگاه می‌کردی، اسیری سر بر زانو گذاشته بود و آرام گریه می‌کرد. آقای ابوترابی( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) رفت داخل اتاق، مطلبی نوشت و داد که برای همه خوانده شود. مطلب راجع به رحلت امام بود. شب بعد که خبر انتخاب آقا توسط مجلس خبرگان رهبری منتشر شد، آقای ابوترابی( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) مطلب دوم را نوشت. ایشان عادت به نوشتن نداشت؛ ولی در این حادثه دو مطلب نوشت؛ مطلب دوم راجع به شخصیت حضرت آقا و سجایای اخلاقی ایشان بود. حاج‌آقا ( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]])نوشته بود: <blockquote>«این عبد صالح خدا از امروز به عنوان ولی فقیه منصوب شد و ...»، </blockquote>ما برای اولین بار بود که واژه عبد صالح خدا را در مورد حضرت آقا از حاج‌آقا ابوترابی( [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]) شنیدیم... . بعد از آن، انگار [[اردوگاه]] حیات دوباره‌ای به‌دست آورد. ما به این باور رسیدیم که با رهبری حضرت آقا، بی‌صاحب نیستیم. مملکت رهبر دارد و این، آرامش عجیبی برای ما به ارمغان آورد<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: [https://www.mfpa.ir انتشارات پیام آزادگان]،</ref><ref>اوحدی، سعید (1397). مصاحبه</ref>.  


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==
خط ۴۲: خط ۴۲:
* [[اردوگاه]]
* [[اردوگاه]]
* [[اردوگاه موصل 1]]
* [[اردوگاه موصل 1]]
* [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]]


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۴

«... و دوباره خورشید» برگرفته از نامه‌ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است.

فراداده کتاب

و دوباره خورشید
و دوباره خورشید..jpg
برگرفته از نامه‌ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است
فراداده کتاب
نویسندهبیژن کیانی
ویراستارفرزانه قلعه‌قوند
حروف‌نگاریندا اسمعیلی و محیا ساعی‌فر
صفحه‌آرامریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافیخانه چاپ کتاب
نوبت و سال چاپاول، 1397
شمارگان1000
قیمت پشت جلد165000 ریال
تعداد صفحات328
شابک9 - 29- 8220- 600 -978
قطع کتابرقعی
نوع مادهکتاب(خاطرات کوتاه، شعر، نامه)

نویسنده: بیژن کیانی

ویراستار: فرزانه قلعه‌قوند

حروف‌نگاری: ندا اسمعیلی و محیا ساعی‌فر

صفحه‌آرا: مریم مردانی 

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب  

نوبت و سال چاپ: اول، 1397

شمارگان: 1000

قیمت پشت جلد: 165000 ریال 

تعداد صفحات: 328 

شابک: 9 - 29- 8220- 600- 978

قطع کتاب: رقعی

نوع ماده: کتاب(خاطرات کوتاه، شعر، نامه)

معرفی کتاب

«... و دوباره خورشید» برگرفته از نامه‌ها، اشعار و خاطرات شماری از آزادگان سرافراز است و روایتی صادقانه از حزن و اندوه و اشک در رثای رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و آرامشی عمیق ناشی از انتخاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به عنوان رهبر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را در غربت اسارت نقل می‌کند. این کتاب به اهتمام بیژن کیانی به نگارش درآمده است.

بیژن کیانی در21  بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت درآمد و سال‌های اسارت خود را در اردوگاه موصل 1(بزرگه) سپری کرد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

سکوت همه جا را فراگرفته بود. گویا فقط کیسه اشک بچه‌ها حیات داشت و کار می‌کرد. کسی با کسی حرف نمی‌زد. انگار همه با هم قهر بودند. هر جا که نگاه می‌کردی، اسیری سر بر زانو گذاشته بود و آرام گریه می‌کرد. آقای ابوترابی( سید علی اکبر ابوترابی فرد) رفت داخل اتاق، مطلبی نوشت و داد که برای همه خوانده شود. مطلب راجع به رحلت امام بود. شب بعد که خبر انتخاب آقا توسط مجلس خبرگان رهبری منتشر شد، آقای ابوترابی( سید علی اکبر ابوترابی فرد) مطلب دوم را نوشت. ایشان عادت به نوشتن نداشت؛ ولی در این حادثه دو مطلب نوشت؛ مطلب دوم راجع به شخصیت حضرت آقا و سجایای اخلاقی ایشان بود. حاج‌آقا ( سید علی اکبر ابوترابی فرد)نوشته بود:

«این عبد صالح خدا از امروز به عنوان ولی فقیه منصوب شد و ...»،

ما برای اولین بار بود که واژه عبد صالح خدا را در مورد حضرت آقا از حاج‌آقا ابوترابی( سید علی اکبر ابوترابی فرد) شنیدیم... . بعد از آن، انگار اردوگاه حیات دوباره‌ای به‌دست آورد. ما به این باور رسیدیم که با رهبری حضرت آقا، بی‌صاحب نیستیم. مملکت رهبر دارد و این، آرامش عجیبی برای ما به ارمغان آورد[۱][۲].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،
  2. اوحدی، سعید (1397). مصاحبه