همنشین گل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
با دیدن حاجآقا ابوترابی نور امیدی در دلمان تابیدن گرفت. شور و شادی بیحدی وجودمان را فرا گرفته بود. نمیدانستیم چطور باید تشکر کنیم، او میخواست در مقابل آن ظالمان گرگصفت با غیرت و مردانگیای که در خود و دیگربرادران وجود داشت از ما محافظت کند. | با دیدن حاجآقا ابوترابی نور امیدی در دلمان تابیدن گرفت. شور و شادی بیحدی وجودمان را فرا گرفته بود. نمیدانستیم چطور باید تشکر کنیم، او میخواست در مقابل آن ظالمان گرگصفت با غیرت و مردانگیای که در خود و دیگربرادران وجود داشت از ما محافظت کند. | ||
پرسید: «چرا لباسهای شما مندرس و اینهمه وصلهپینه دارد؟» گفتیم: «این لباسهای خودمان هست که از روز اول اسارت به تن داشتیم. هنوز لباس اسارت عراقیها را تنمان نکردهایم.» با شنیدن این جمله نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: [https://www.mfpa.ir انتشارات پیام آزادگان].</ref> | پرسید: <blockquote>«چرا لباسهای شما مندرس و اینهمه وصلهپینه دارد؟» </blockquote>گفتیم:<blockquote>«این لباسهای خودمان هست که از روز اول اسارت به تن داشتیم. هنوز لباس اسارت عراقیها را تنمان نکردهایم.» با شنیدن این جمله نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: [https://www.mfpa.ir انتشارات پیام آزادگان].</ref></blockquote> | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]] | * [[سید علی اکبر ابوترابی فرد]] | ||
نسخهٔ ۱۳ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۹:۰۸
![]() | |
| فراداده کتاب | |
|---|---|
| نویسنده | سید مجتبی هاشمی |
| ناشر | مجد اسلام/موسسه شهید کاظمی |
| سال نشر | 1400 |
| تعداد صفحات | 336 |
| شابک | 7-30-7702-964-978 |
| نوع ماده | کتاب(خاطره) |
کتاب همنشین گل را موسسهی شهید کاظمی در 8 بخش به رشتهی تحریر درآورده است.
فراداده کتاب
نویسنده: سید مجتبی هاشمی
ناشر: مجد اسلام/ موسسهی شهید کاظمی
سال نشر:1400
تعداد صفحات: 336
شابک: 7-30-7702-964-978
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
همنشین گل را موسسهی شهید کاظمی در 8 بخش به رشتهی تحریر درآورده است.
گزیدهای از محتوای کتاب
با دیدن حاجآقا ابوترابی نور امیدی در دلمان تابیدن گرفت. شور و شادی بیحدی وجودمان را فرا گرفته بود. نمیدانستیم چطور باید تشکر کنیم، او میخواست در مقابل آن ظالمان گرگصفت با غیرت و مردانگیای که در خود و دیگربرادران وجود داشت از ما محافظت کند.
پرسید:
«چرا لباسهای شما مندرس و اینهمه وصلهپینه دارد؟»
گفتیم:
«این لباسهای خودمان هست که از روز اول اسارت به تن داشتیم. هنوز لباس اسارت عراقیها را تنمان نکردهایم.» با شنیدن این جمله نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد ... .[۱]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان.
