روزگار آشنا(کتاب): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب روزگار آشنا: خاطرات قادر آشنا آزادهاي از کهگيلويه و بويراحمد است '''خاطرات قادر آشنا آزادهای از کهگيلويه و بويراحمد''' === فراداده کتاب === '''نويسنده:''' عادله ارشاديمقدم '''ويراستار:''' فرزانه قلعهقوند...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:روزگار آشنا.jpg|بندانگشتی|کتاب روزگار آشنا: خاطرات قادر آشنا | [[پرونده:روزگار آشنا.jpg|بندانگشتی|کتاب روزگار آشنا: خاطرات قادر آشنا آزادهای از کهگیلویه و بویراحمد است]] | ||
'''خاطرات قادر آشنا آزادهای از | '''خاطرات قادر آشنا آزادهای از کهگیلویه و بویراحمد است.''' | ||
=== فراداده کتاب === | === فراداده کتاب === | ||
''' | '''نویسنده:''' عادله ارشادی مقدم | ||
''' | '''ویراستار:''' فرزانه قلعهقوند | ||
''' | '''حروفچین و صفحهآرا:''' مریم مردانی | ||
''' | '''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' سلیمانزاده | ||
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1393 | '''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1393 | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
'''شمارگان:''' 1000 | '''شمارگان:''' 1000 | ||
''' | '''قیمت پشت جلد:''' 77000 ریال | ||
'''تعداد صفحات:''' 216 | '''تعداد صفحات:''' 216 | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
'''شابک:''' 0-87-5013-600-978 | '''شابک:''' 0-87-5013-600-978 | ||
'''قطع کتاب:''' | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع کتاب:''' خاطره | '''نوع کتاب:''' خاطره | ||
=== ''' | === '''معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده''' === | ||
روزگار آشنا خاطرات قادر آشنا | روزگار آشنا خاطرات قادر آشنا آزادهای از کهگیلویه و بویراحمد است که توسط عادله ارشادی در چهارده فصل به نگارش درآمده است. قادر آشنا، آزاده و جانباز از استان کهگیلویه و بویراحمد، در 18 بهمن 1361 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1_%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C#:~:text=%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1%20%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%20%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AA%D9%87%D8%A7%D8%AC%D9%85%DB%8C,%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%87%20%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%8C%20%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%20%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85%20%D8%B4%D8%AF. عملیات والفجر مقدماتی] به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد و سالهای [[اسارت و اسیران|اسارت]] خود را در [[اردوگاه]] های موصل و رمادی سپری کرد. | ||
=== ''' | === '''گزیدهای از محتوای کتاب''' === | ||
نوبت به من | نوبت به من رسید. خودم را برای تنددویدن مهیا کرده بودم. هرچه سریعتر از این میانه میگذشتیم بیشتر جان سالم به در میبردیم. اگرچه ضربههای سنگین و ورزشهای متعدد سختجانمان کرده بود. هرچه دور میگرفتی تا با سرعت بیشتری بدوی، لگدها و ضربات کابل پایت را بلند میکرد و قدرت دویدن را میگرفت. چند قدمی نرفته بودم که کابل یکی از سربازها، دور سر و پیشانیام پیچید. لحظهای دنیا ایستاد. خون توی تنم درجا زد و بالا نیامد. پخش زمین شدم. ویران و خسته از حال رفتم. نفهمیدم چقدر گذشت. چشم که باز کردم باز میان دست و پا و شلاق و ضربههای کابل و باتوم سربازها بودم. کسی گمان نبرده بود شاید از هوش رفته یا حتی مرده باشم. به خیالشان از درد افتادهام. میزدند تا بلند شوم و چه خوب اثر کرد کتکهایشان ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>. | ||
=== کتابشناسی === | === کتابشناسی === |
نسخهٔ ۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۵۳
خاطرات قادر آشنا آزادهای از کهگیلویه و بویراحمد است.
فراداده کتاب
نویسنده: عادله ارشادی مقدم
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: سلیمانزاده
نوبت و سال چاپ: اول، 1393
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 77000 ریال
تعداد صفحات: 216
شابک: 0-87-5013-600-978
قطع کتاب: رقعی
نوع کتاب: خاطره
معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده
روزگار آشنا خاطرات قادر آشنا آزادهای از کهگیلویه و بویراحمد است که توسط عادله ارشادی در چهارده فصل به نگارش درآمده است. قادر آشنا، آزاده و جانباز از استان کهگیلویه و بویراحمد، در 18 بهمن 1361 در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت درآمد و سالهای اسارت خود را در اردوگاه های موصل و رمادی سپری کرد.
گزیدهای از محتوای کتاب
نوبت به من رسید. خودم را برای تنددویدن مهیا کرده بودم. هرچه سریعتر از این میانه میگذشتیم بیشتر جان سالم به در میبردیم. اگرچه ضربههای سنگین و ورزشهای متعدد سختجانمان کرده بود. هرچه دور میگرفتی تا با سرعت بیشتری بدوی، لگدها و ضربات کابل پایت را بلند میکرد و قدرت دویدن را میگرفت. چند قدمی نرفته بودم که کابل یکی از سربازها، دور سر و پیشانیام پیچید. لحظهای دنیا ایستاد. خون توی تنم درجا زد و بالا نیامد. پخش زمین شدم. ویران و خسته از حال رفتم. نفهمیدم چقدر گذشت. چشم که باز کردم باز میان دست و پا و شلاق و ضربههای کابل و باتوم سربازها بودم. کسی گمان نبرده بود شاید از هوش رفته یا حتی مرده باشم. به خیالشان از درد افتادهام. میزدند تا بلند شوم و چه خوب اثر کرد کتکهایشان ... [۱].
کتابشناسی
- ↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،