هزار شب و یک شب(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|کتاب هزار شب و یک شب: خاطرات آزاده بيژن کريمي، آزادة شهرکردي است '''خاطرات آزاده بيژن کريمی، آزاده شهرکردی''' === فرداده کتاب === '''نويسنده:''' بيژن کريمي '''  ''' '''ويراستار:''' مريم بيات  '''حروف‌چين و صفحه‌آرا:'''...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:هزارشب ویک شب.jpg|بندانگشتی|کتاب هزار شب و یک شب: خاطرات آزاده بيژن کريمي، آزادة شهرکردي است]]
[[پرونده:هزارشب ویک شب.jpg|بندانگشتی|کتاب هزار شب و یک شب: خاطرات آزاده بیژن کریمی، آزاده شهرکردی است]]
'''خاطرات آزاده بيژن کريمی، آزاده شهرکردی'''  
'''خاطرات آزاده بیژن کریمی، آزاده شهرکردی است.'''  


=== فرداده کتاب ===
=== فرداده کتاب ===
'''نويسنده:''' بيژن کريمي '''  '''  
'''نویسنده:''' بیژن کریمی '''  '''  


'''ويراستار:''' مريم بيات 
'''ویراستار:''' مریم بیات 


'''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني  ''' '''
'''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' مریم مردانی  ''' '''


'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' پرتو- نگين
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' پرتو- نگین


'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1390  ''' '''
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1390  ''' '''
خط ۱۵: خط ۱۵:
'''شمارگان:''' 2000 ''' '''
'''شمارگان:''' 2000 ''' '''


'''قيمت پشت جلد:''' 60000 ريال ''' '''
'''قیمت پشت جلد:''' 60000 ریال ''' '''


'''تعداد صفحات:''' 356
'''تعداد صفحات:''' 356
خط ۲۱: خط ۲۱:
'''شابک:''' 9-55-5013-600-978
'''شابک:''' 9-55-5013-600-978


'''قطع کتاب:''' وزيري
'''قطع کتاب:''' وزیری


'''نوع کتاب:''' خاطره    
'''نوع کتاب:''' خاطره    


=== '''معرفي کتاب''' ===
=== '''معرفی کتاب''' ===
اين کتاب خاطرات آزاده بيژن کريمي، آزادة شهرکردي است. بيژن با پاي راستي که زانويش گلوله خورده بود و کتفي که آن هم از گلوله دشمن بي‌نصيب نمانده بود، به اسارت درآمد. در حالي که چند روز از مجروحيت و بيهوشي‌اش مي‌گذشت، قاعدتاً او بايد در اين مدت از خونريزي يا گرسنگي و تشنگي تلف مي‌شد، اما خواست خدا بود که زنده بماند. در همان لحظات اول اسارت يک سرباز جوان عراقي نارنجکي به سمتش پرتاب مي‌کند که به شکل تصادفي تنها چند ترکش نصيب بيژن مي‌شود. همين‌طور چند روز بعد يک افسر بعثي به قصد زدن تيرخلاص گلوله‌اي به او شليک مي‌کند که به دست وي برخورد مي‌کند.  
این کتاب خاطرات آزاده بیژن کریمی، آزاده شهرکردی است. بیژن با پای راستی که زانویش گلوله خورده بود و کتفی که آن هم از گلوله دشمن بی‌نصیب نمانده بود، به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد. در حالی که چند روز از مجروحیت و بیهوشی‌اش می‌گذشت، قاعدتاً او باید در این مدت از خونریزی یا گرسنگی و تشنگی تلف می‌شد، اما خواست خدا بود که زنده بماند. در همان لحظات اول [[اسارت و اسیران|اسارت]] یک سرباز جوان عراقی نارنجکی به سمتش پرتاب می‌کند که به شکل تصادفی تنها چند ترکش نصیب بیژن می‌شود. همین‌طور چند روز بعد یک افسر بعثی به قصد زدن تیرخلاص گلوله‌ای به او شلیک می‌کند که به دست وی برخورد می‌کند.  


بيژن کريمي سال 1366 در عمليات والفجر 10 در جبهة شمالي به اسارت دشمن بعثي درآمد. سال‌هاي اسارت اين آزاده در زندان الرشيد و اردوگاه‌هاي تکريت 11 به‌عنوان مفقودالاثر سپري شد.
بیژن کریمی سال 1366 در [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1_%DB%B1%DB%B0#:~:text=%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1%20%DB%B1%DB%B0%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE,%D8%B3%D9%88%DB%8C%20%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%8C%20%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%20%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D9%81%D8%AA. عملیات والفجر 10] در جبهه شمالی به [[اسارت و اسیران|اسارت]] دشمن بعثی درآمد. سال‌های [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده در زندان [[الرشید ،زندان|الرشید]] و [[اردوگاه تکریت 11]] به‌عنوان مفقودالاثر سپری شد.


=== '''گزيده‌اي از محتواي کتاب''' ===
=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
يکي از سربازهاي عراقي نزديک کاميون رفت و در عقب کاميون را باز کرد. پايين پريد و با سرباز ديگر، يکي سر و ديگري پاي جنازه‌ها را مي گرفتند و با شمارش يک، دو، سه آن پيکرها را به داخل کاميون پرتاب مي‌کردند! خيلي دردناک و رنج‌آور بود.  
یکی از سربازهای عراقی نزدیک کامیون رفت و در عقب کامیون را باز کرد. پایین پرید و با سرباز دیگر، یکی سر و دیگری پای جنازه‌ها را می گرفتند و با شمارش یک، دو، سه آن پیکرها را به داخل کامیون پرتاب می‌کردند! خیلی دردناک و رنج‌آور بود.  


با ديدن اين صحنه گرسنگي و تشنگي، گرما و رنج و درد خودمان را فراموش کرديم. با بي‌رحمي تمام همانند اينکه کيسه باري را به داخل کاميون بيندازند، اين جنازه‌ها را که در غربت و اسارت با رنج بسيار شهيد شده بودند، اينگونه داخل کاميون مي‌انداختند.
با دیدن این صحنه گرسنگی و تشنگی، گرما و رنج و درد خودمان را فراموش کردیم. با بی‌رحمی تمام همانند اینکه کیسه باری را به داخل کامیون بیندازند، این جنازه‌ها را که در غربت و اسارت با رنج بسیار شهید شده بودند، اینگونه داخل کامیون می‌انداختند.


خدايا اينها چه کساني هستند. سربازان عراقي چنان قهقهه مي‌زدند، انگار مسابقة پرتاب گذاشته بودند! وقتي به جمع خودمان نگاه کردم، ديدم هر کدام از بچه‌ها همان‌طور که سر جاي خود بي‌حال روي زمين افتاده‌اند، فقط اشک مي‌ريزند. کسي حرفي نمي‌زند<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.
خدایا اینها چه کسانی هستند. سربازان عراقی چنان قهقهه می‌زدند، انگار مسابقه پرتاب گذاشته بودند! وقتی به جمع خودمان نگاه کردم، دیدم هر کدام از بچه‌ها همان‌طور که سر جای خود بی‌حال روی زمین افتاده‌اند، فقط اشک می‌ریزند. کسی حرفی نمی‌زند<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>.


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۲۲

کتاب هزار شب و یک شب: خاطرات آزاده بیژن کریمی، آزاده شهرکردی است

خاطرات آزاده بیژن کریمی، آزاده شهرکردی است.

فرداده کتاب

نویسنده: بیژن کریمی   

ویراستار: مریم بیات 

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی   

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: پرتو- نگین

نوبت و سال چاپ: اول، 1390   

شمارگان: 2000  

قیمت پشت جلد: 60000 ریال  

تعداد صفحات: 356

شابک: 9-55-5013-600-978

قطع کتاب: وزیری

نوع کتاب: خاطره 

معرفی کتاب

این کتاب خاطرات آزاده بیژن کریمی، آزاده شهرکردی است. بیژن با پای راستی که زانویش گلوله خورده بود و کتفی که آن هم از گلوله دشمن بی‌نصیب نمانده بود، به اسارت درآمد. در حالی که چند روز از مجروحیت و بیهوشی‌اش می‌گذشت، قاعدتاً او باید در این مدت از خونریزی یا گرسنگی و تشنگی تلف می‌شد، اما خواست خدا بود که زنده بماند. در همان لحظات اول اسارت یک سرباز جوان عراقی نارنجکی به سمتش پرتاب می‌کند که به شکل تصادفی تنها چند ترکش نصیب بیژن می‌شود. همین‌طور چند روز بعد یک افسر بعثی به قصد زدن تیرخلاص گلوله‌ای به او شلیک می‌کند که به دست وی برخورد می‌کند.

بیژن کریمی سال 1366 در عملیات والفجر 10 در جبهه شمالی به اسارت دشمن بعثی درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در زندان الرشید و اردوگاه تکریت 11 به‌عنوان مفقودالاثر سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

یکی از سربازهای عراقی نزدیک کامیون رفت و در عقب کامیون را باز کرد. پایین پرید و با سرباز دیگر، یکی سر و دیگری پای جنازه‌ها را می گرفتند و با شمارش یک، دو، سه آن پیکرها را به داخل کامیون پرتاب می‌کردند! خیلی دردناک و رنج‌آور بود.

با دیدن این صحنه گرسنگی و تشنگی، گرما و رنج و درد خودمان را فراموش کردیم. با بی‌رحمی تمام همانند اینکه کیسه باری را به داخل کامیون بیندازند، این جنازه‌ها را که در غربت و اسارت با رنج بسیار شهید شده بودند، اینگونه داخل کامیون می‌انداختند.

خدایا اینها چه کسانی هستند. سربازان عراقی چنان قهقهه می‌زدند، انگار مسابقه پرتاب گذاشته بودند! وقتی به جمع خودمان نگاه کردم، دیدم هر کدام از بچه‌ها همان‌طور که سر جای خود بی‌حال روی زمین افتاده‌اند، فقط اشک می‌ریزند. کسی حرفی نمی‌زند[۱].

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،