پاداش و کیفر(کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:پاداش و کیفر.jpg|بندانگشتی|کتاب پاداش و کیفر: خاطرات جانباز و آزادة تهراني اسماعيل شمس از دوران حضورش در جبهه‌هاي جنگ و دوران ده سال اسارتش در زندان‌هاي رژيم بعثي عراق است.]]
[[پرونده:پاداش و کیفر.jpg|بندانگشتی|کتاب پاداش و کیفر: خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعیل شمس از دوران حضورش در جبهه‌های جنگ و دوران ده سال اسارتش در زندان‌های رژیم بعثی عراق است.]]
'''خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعيل شمس'''  
'''خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعیل شمس است.'''  


=== فراداده کتاب ===
=== فراداده کتاب ===
'''نويسنده:''' بيژن کياني
'''نویسنده:''' بیژن کیانی


'''حروف‌چين و صفحه‌آرا:''' مريم مرداني
'''حروف‌چین و صفحه‌آرا:''' مریم مردانی


'''ليتوگرافي، چاپ و صحافي:''' قم اسکنر، زائر  
'''لیتوگرافی، چاپ و صحافی:''' قم اسکنر، زائر  


'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1388
'''نوبت و سال چاپ:''' اول، 1388
خط ۱۳: خط ۱۳:
'''شمارگان:''' 2000
'''شمارگان:''' 2000


'''قيمت پشت جلد:''' 20000 ريال
'''قیمت پشت جلد:''' 20000 ریال


'''تعداد صفحات:''' 130
'''تعداد صفحات:''' 130
خط ۱۹: خط ۱۹:
'''شابک:''' 9-39-5013-600-978
'''شابک:''' 9-39-5013-600-978


'''قطع کتاب:''' رقعي
'''قطع کتاب:''' رقعی


'''نوع کتاب:''' خاطره
'''نوع کتاب:''' خاطره


=== '''معرفي کتاب، معرفي راوي و نويسنده''' ===
=== '''معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده''' ===
اين کتاب در برگيرندة خاطرات جانباز و آزادة تهراني اسماعيل شمس از دوران حضورش در جبهه‌هاي جنگ و دوران ده سال اسارتش در زندان‌هاي رژيم بعثي عراق است. پاداش و کيفر را بيژن کياني در 57 بخش به نگارش درآورده است.
این کتاب در برگیرنده خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعیل شمس از دوران حضورش در جبهه‌های جنگ و دوران ده سال اسارتش در زندان‌های رژیم بعثی عراق است. پاداش و کیفر را بیژن کیانی در 57 بخش به نگارش درآورده است.


اسماعيل شمس با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني<sup>(ره)</sup> به صف پاسداران کميتة انقلاب اسلامي پيوست. شروع جنگ تحميلي او را به جبهة جنگ در منطقة جنوب کشاند. او در 19 مهرماه 1359 در نزديکي دارخوين به اسارت درآمد. سال هاي اسارت اين آزاده در اردوگاه‌هاي موصل 2 و 4 (جديد) و رمادي 6.سپري شد.
اسماعیل شمس با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی<sup>(ره)</sup> به صف پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست. شروع [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] او را به جبهه جنگ در منطقه جنوب کشاند. او در 19 مهرماه 1359 در نزدیکی دارخوین به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمد. سال های [[اسارت و اسیران|اسارت]] این آزاده در [[اردوگاه موصل 1]]، [[اردوگاه موصل 2]]، [[اردوگاه موصل 4]](جدید) و [[اردوگاه رمادی 6]] سپری شد.


=== '''گزيده‌اي از محتواي کتاب''' ===
=== '''گزیده‌ای از محتوای کتاب''' ===
بهار سال 1360 آغاز شد و ما همچنان در بند رژيم ضد بشري صدام اسير بوديم. برخي از اسراي متأهل از جمله خودم خيلي دلتنگ همسر و فرزندانمان شده بوديم. نمي‌دانستيم حالشان چطور است و عيد نوروز را چطور آغاز کرده‌اند؟ شب عيد پشت پنجرة اتاق آمدم و به بيرون خيره شدم. نسيمي دلپذير در حال وزيدن بود و صورتم را نوازش مي‌کرد. باد شاخه‌هاي چند درخت کوچک در محوطه را به آرامي تکان مي‌داد. صداي چند جيرجيرک در ميان علف‌هاي جلوي اتاق به گوش مي‌رسيد. نسيم‌ ملايم، بوي خاک خيس‌خورده و علف‌هاي تازه رسته را به مشام مي‌رساند. من از نسيم شبانگاهي و صداي جيرجيرک‌ها، حيات دوباره طبيعت را حس مي‌کردم. دلم براي خانواده‌ام پرپر مي‌زد و دوست داشتم سال نو در کنارشان مي‌بودم ولي ديوارهاي بلند زندان و بعد مسافت، تنها خيالي از سال نو و بهار و سبزه و خانواده را برايم باقي گذاشته بود..<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>
بهار سال 1360 آغاز شد و ما همچنان در بند رژیم ضد بشری صدام اسیر بودیم. برخی از [[اسرای متأهل]] از جمله خودم خیلی دلتنگ همسر و فرزندانمان شده بودیم. نمی‌دانستیم حالشان چطور است و عید نوروز را چطور آغاز کرده‌اند؟ شب عید پشت پنجره اتاق آمدم و به بیرون خیره شدم. نسیمی دلپذیر در حال وزیدن بود و صورتم را نوازش می‌کرد. باد شاخه‌های چند درخت کوچک در محوطه را به آرامی تکان می‌داد. صدای چند جیرجیرک در میان علف‌های جلوی اتاق به گوش می‌رسید. نسیم‌ ملایم، بوی خاک خیس‌خورده و علف‌های تازه رسته را به مشام می‌رساند. من از نسیم شبانگاهی و صدای جیرجیرک‌ها، حیات دوباره طبیعت را حس می‌کردم. دلم برای [[خانواده]] ام پرپر می‌زد و دوست داشتم سال نو در کنارشان می‌بودم ولی دیوارهای بلند زندان و بعد مسافت، تنها خیالی از سال نو و بهار و سبزه و [[خانواده]] را برایم باقی گذاشته بود..<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۲۳:۱۵

کتاب پاداش و کیفر: خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعیل شمس از دوران حضورش در جبهه‌های جنگ و دوران ده سال اسارتش در زندان‌های رژیم بعثی عراق است.

خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعیل شمس است.

فراداده کتاب

نویسنده: بیژن کیانی

حروف‌چین و صفحه‌آرا: مریم مردانی

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: قم اسکنر، زائر

نوبت و سال چاپ: اول، 1388

شمارگان: 2000

قیمت پشت جلد: 20000 ریال

تعداد صفحات: 130

شابک: 9-39-5013-600-978

قطع کتاب: رقعی

نوع کتاب: خاطره

معرفی کتاب، معرفی راوی و نویسنده

این کتاب در برگیرنده خاطرات جانباز و آزاده تهرانی اسماعیل شمس از دوران حضورش در جبهه‌های جنگ و دوران ده سال اسارتش در زندان‌های رژیم بعثی عراق است. پاداش و کیفر را بیژن کیانی در 57 بخش به نگارش درآورده است.

اسماعیل شمس با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به صف پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست. شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران او را به جبهه جنگ در منطقه جنوب کشاند. او در 19 مهرماه 1359 در نزدیکی دارخوین به اسارت درآمد. سال های اسارت این آزاده در اردوگاه موصل 1، اردوگاه موصل 2، اردوگاه موصل 4(جدید) و اردوگاه رمادی 6 سپری شد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب

بهار سال 1360 آغاز شد و ما همچنان در بند رژیم ضد بشری صدام اسیر بودیم. برخی از اسرای متأهل از جمله خودم خیلی دلتنگ همسر و فرزندانمان شده بودیم. نمی‌دانستیم حالشان چطور است و عید نوروز را چطور آغاز کرده‌اند؟ شب عید پشت پنجره اتاق آمدم و به بیرون خیره شدم. نسیمی دلپذیر در حال وزیدن بود و صورتم را نوازش می‌کرد. باد شاخه‌های چند درخت کوچک در محوطه را به آرامی تکان می‌داد. صدای چند جیرجیرک در میان علف‌های جلوی اتاق به گوش می‌رسید. نسیم‌ ملایم، بوی خاک خیس‌خورده و علف‌های تازه رسته را به مشام می‌رساند. من از نسیم شبانگاهی و صدای جیرجیرک‌ها، حیات دوباره طبیعت را حس می‌کردم. دلم برای خانواده ام پرپر می‌زد و دوست داشتم سال نو در کنارشان می‌بودم ولی دیوارهای بلند زندان و بعد مسافت، تنها خیالی از سال نو و بهار و سبزه و خانواده را برایم باقی گذاشته بود..[۱]

کتابشناسی

  1. قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،