اگر می شد به بادبادک ها طناب بست: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (Esarat صفحهٔ اگر مي شد به بادبادک ها طناب بست را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به اگر می شد به بادبادک ها طناب بست منتقل کرد: جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۲۰
برداشتی آزاد از خاطرات دوران نوجوانی «سیدآزادگان» سید علی اکبر ابوترابی فرد است.
فراداده کتاب
نویسنده: زهره علیعسگری
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
صفحهآرا: افسانه گودرزی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: خانه چاپ کتاب
نوبت و سال چاپ: اول، 1397
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 70000 ریال
تعداد صفحات: 60
شابک: 4- 24- 8220- -600- 978
قطع کتاب: پالتویی
نوع کتاب: داستان کودک و نوجوان
معرفی کتاب
«اگر میشد به بادبادکها طناب بست» برداشتی آزاد از خاطرات دوران نوجوانی «سیدآزادگان» سید علی اکبر ابوترابی فرد است که توسط «زهره علیعسگری» به نگارش درآمده است.سید علی اکبر ابوترابی فرد دوره دبیرستان را در مدرسه حکیم نظامی، رشته ریاضی خواند. همان روزها بود که برای رفتن به دبیرستان نیروی هوایی و خلبانشدن مشتاق شده بود. بعد از این که از رفتن به نیروی هوایی منصرف شد، درسش را ادامه داد.
او در تاریخ 26 آذر 1359 به اسارت دشمن بعثی درآمد، رفتار سید علی اکبر ابوترابی فرد در اسارت باعث محبوبیتش در میان اسیران ایرانی شده بود. رفتارش حتی با عراقیها آنقدر خوب بود که بعد از مدتی کمی بین آنها هم مورد احترام قرار گرفت. اسیران، او را هدیه خدا میدانستند.
گزیدهای از محتوای کتاب
علیاکبر و یدالله، از خانه تا بازارچه را یک نفس دویدند. وسط بازارچه، جلوی مسجد جامع غوغا بود. بچهها جمع شده بودند و با انگشت، گنبد مسجد را به هم نشان میدادند. معلوم نبود یک بادبادک بزرگ از دستِ کی دررفته و نخش گیر کرده به تیزی یکی از کاشیهای گنبد. بادبادک بدجوری توی هوا کله میزد.
علیاکبر و یدالله، نفسزنان رسیدند و خودشان را انداختند توی جمع بچهها. یدالله بادبادک را نگاه کرد و با صدای نازکش داد زد:
- علی! اگه همینطور کله بزنه، پاره میشهها!
علیاکبر هم دست به کمر، سرش را بالا گرفته بود و بادبادک را نگاه میکرد.
- اگه پاره بشه که بدبختیم ... .[۱]
کتابشناسی
- ↑ قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتابنامه آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،