بیماری روحی روانی حاد در اسارت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
بی‌تفاوتی نهایت افسردگی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] است و می‌توان گفت نوعی رفتار غیرمعمول و عدم ابراز احساس و هیجان در امور عادی زندگی است؛ برای مثال، از آمدن نامة عزیزانشان خوشحال نمی‌شدند و واکنشی نشان نمی‌دادند یا شنیدن خبر خوب، تأثیری در حال آنها نداشت. بی‌تفاوتی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] در بین اسیران بسیار شایع بود. علت اصلی این بیماری، فشارهای بسیار شدید در [[اسارت و اسیران|اسارت]] بود و میزان آن بستگی داشت به میزان باورها، برداشت‌ها، اعتمادبه‌نفس، انگیزه، مقاومت و آستانة تحمل اسیر<ref>عیسی‏ مراد، ابوالقاسم (1386). روانشناسی اسارت. تهران: نورالثقلین،ص.267.</ref>.
بی‌تفاوتی نهایت افسردگی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] است و می‌توان گفت نوعی رفتار غیرمعمول و عدم ابراز احساس و هیجان در امور عادی زندگی است؛ برای مثال، از آمدن نامة عزیزانشان خوشحال نمی‌شدند و واکنشی نشان نمی‌دادند یا شنیدن خبر خوب، تأثیری در حال آنها نداشت. بی‌تفاوتی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] در بین اسیران بسیار شایع بود. علت اصلی این بیماری، فشارهای بسیار شدید در [[اسارت و اسیران|اسارت]] بود و میزان آن بستگی داشت به میزان باورها، برداشت‌ها، اعتمادبه‌نفس، انگیزه، مقاومت و آستانة تحمل اسیر<ref>عیسی‏ مراد، ابوالقاسم (1386). روانشناسی اسارت. تهران: نورالثقلین،ص.267.</ref>.
====خودكشی====
====خودكشی====
خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به‌سبب یأس صورت می‌گیرد که علت آن، به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی، اعتیاد به الکل، یا سوءمصرف دارو نسبت داده می‌شود. اسیران ایرانی عمدتاً با هدف رهایی از شرایط سخت اسارت مانند فشارهای روانی و احساس پوچی، اضطراب، افسردگی و یا رساندن پیام سیاسی و اجتماعی و... دست به خودکشی می‌زدند. خودسوزی، خودكشی با آلات بُرنده و تیز، داروها، استفاده از طناب و خفه شدن، پرت كردن خود از بلندی، مضروب كردن خود و مانند آن ازجمله شیوه‏های مختلف خودكشی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] بود.
خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به‌سبب یأس صورت می‌گیرد که علت آن، به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی، اعتیاد به الکل، یا سوءمصرف دارو نسبت داده می‌شود. اسیران ایرانی عمدتاً با هدف رهایی از شرایط سخت اسارت مانند فشارهای روانی و احساس پوچی، اضطراب، افسردگی و یا رساندن پیام سیاسی و اجتماعی و... دست به خودکشی می‌زدند. خودسوزی، خودكشی با آلات بُرنده و تیز، داروها، استفاده از طناب و خفه شدن، پرت كردن خود از بلندی، مضروب كردن خود و مانند آن ازجمله شیوه ‏های مختلف خودكشی در [[اسارت و اسیران|اسارت]] بود.


نیز نگاه کنید به بیماری روحی روانی؛ روانشناسی اسارت
نیز نگاه کنید به بیماری روحی روانی؛ روانشناسی اسارت


=== کتابشناسی ===
=== کتابشناسی ===

نسخهٔ ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۰۱

مقدمه

بیماری‌های روانی طبقه‌بندی و انواع مختلفی دارند که ازجمله مواردی که در ارتباط با بیماری‌های روانی و در رابطه با اسیران ایرانی بیشتر ملموس بوده می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

افسردگی

ریشة بیشتر بیماری‌های روحی‌روانی و حتی جسمی افسردگی است. عامل مهم ایجاد افسردگی فشارهای زندگی و ناتوانی فرد در مقاومت و رویارویی با این فشارها و مشکلات پیش روست. اولین شاخصة افسردگی نارضایتی از خود، اطرافیان و محیط اجتماعی است.

    اسارت از موارد بسیار حادّ برای بروز اشكال مختلف افسردگی است. فرد افسرده دارای خصوصیات زیر است:

1. نبود اعتماد‌به‌نفس و استقلال و درنتیجه، اتکای بیش از حد به دیگران؛

2. احساس نبود پشتوانة حمایتی اجتماعی در فرد و درنتیجه، ایجاد احساس ضعف و ناامیدی؛

3. اختلال در روابط فرد با دیگران و درنتیجه، گوشه‌گیری و خاموشی؛

4. خودافسرده‌بینی و در این مسیر حرکت کردن و درنتیجه، احساس ناکامی بیشتر.

    افسردگی در حداقل آن بیماری شایعی است که افراد جامعه کمابیش به آن دچارند، اما در اسارت با انواع آن در حدی فراتر و فراگیرتر روبه‌رو می‌شوند؛ نمونه‌های افسردگی ممكن است به جنون یا بی‌تفاوتی یا خودکشی بینجامد كه در دورة اسارت مواردی از این دست رخ داد.

جنون

جنون یعنی دیوانگی و زائل شدن عقل و نوعی انحراف کلی روحی است و با نشانه‌هایی مانند اختلال در فکر، هیجان، ادراک، عدم تماس با واقعیت، هذیان و توهم نمایان می‌شود. افراد مبتلا به جنون در اسارت دو گروه بوده‌اند: 1. افرادی که قبلاً مبتلا بوده‌اند و شکنجه‌ها و شداید اسارت میدانی برای رشد بیماری آنها شده است. 2. اسیرانی که دراثر شدت فشارها، محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های اعمال‌شده ازطرف عراقی‌ها مبتلا به این بیماری شدند. عراقی‌ها با این اسیران بسیار بد و غیرانسانی رفتار می‏كردند و باعث شدت یافتن مشكلات روانی آنها می‌شدند[۱].

اضطراب

اضطراب عبارت است از احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و نگرانی با منشأ ناشناخته. بیشترین نمودهای اضطراب را ترس‌های افراطی، هراس (فوبیا)، وسواس بی‌اختیاری، حمله‌های وحشت‌زدگی، تنیدگی پس‌ضربه‌ای و اضطراب فراگیر تشکیل می‌دهند[۲]. اضطراب هنگامی در فرد بروز می‌کند که شرایط استرس‌زا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا به‌طور مکرّر رخ دهد و اسیران ایرانی در دوران اسارات تا حدی با این مشکل روبه‌رو بودند به‌گونه‌ای‌كه در یک بررسی، 71 درصد اسیران آزادشده اختلالات اضطرابی داشتند[۳].

بی‌تفاوتی

بی‌تفاوتی نهایت افسردگی در اسارت است و می‌توان گفت نوعی رفتار غیرمعمول و عدم ابراز احساس و هیجان در امور عادی زندگی است؛ برای مثال، از آمدن نامة عزیزانشان خوشحال نمی‌شدند و واکنشی نشان نمی‌دادند یا شنیدن خبر خوب، تأثیری در حال آنها نداشت. بی‌تفاوتی در اسارت در بین اسیران بسیار شایع بود. علت اصلی این بیماری، فشارهای بسیار شدید در اسارت بود و میزان آن بستگی داشت به میزان باورها، برداشت‌ها، اعتمادبه‌نفس، انگیزه، مقاومت و آستانة تحمل اسیر[۴].

خودكشی

خودکشی عملی عمدی است که باعث مرگ فرد شود. خودکشی اغلب به‌سبب یأس صورت می‌گیرد که علت آن، به اختلال روانی نظیر افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، شکست عشقی، اعتیاد به الکل، یا سوءمصرف دارو نسبت داده می‌شود. اسیران ایرانی عمدتاً با هدف رهایی از شرایط سخت اسارت مانند فشارهای روانی و احساس پوچی، اضطراب، افسردگی و یا رساندن پیام سیاسی و اجتماعی و... دست به خودکشی می‌زدند. خودسوزی، خودكشی با آلات بُرنده و تیز، داروها، استفاده از طناب و خفه شدن، پرت كردن خود از بلندی، مضروب كردن خود و مانند آن ازجمله شیوه ‏های مختلف خودكشی در اسارت بود.

نیز نگاه کنید به بیماری روحی روانی؛ روانشناسی اسارت

کتابشناسی

  1. عیسی‏ مراد، ابوالقاسم (1386). روانشناسی اسارت. تهران: نورالثقلین،ص.67-266.
  2. کیو، سوزان (1386). طبقه‌بندی و تشخیص اختلالات روانشناختی، مترجمان: محمد خدایاری فرد، غلامرضا جعفری کندوان. تهران: دانشگاه تهران.
  3. نوربالا، احمدعلی و نریمانی، محمد (1374). روان‏شناسی اسارت و عوارض روان‏پزشكی ناشی از آن. تهران: مركز چاپ و نشر دانشگاه شاهد.
  4. عیسی‏ مراد، ابوالقاسم (1386). روانشناسی اسارت. تهران: نورالثقلین،ص.267.