تاثیر کتاب در اسارت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «=== مقدمه === کتاب خواندن تاثیرات باورنکردنی روی ذهن و عملکرد انسان در زندگی شخصی و اجتماعی میگذارد و فواید فوقالعادهای بدنبال دارد. علاوه بر کاهش استرس، کتاب خواندن باعث آرامش درونی و آسایش خاطر می شود. تحقیقات نشان دادهاند که خواند کتاب...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
سید ناصر حسینیپور لابهلای خاطراتش در کتاب پایی که جا ماند، گفته است: «امروز عراقیها کتاب و نشریات سازمان مجاهدین خلق را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند. برای اولینبار در [[اردوگاه]] 16، کتاب در اختیارمان قرار گرفت. بیشتر کتابها و نشریات مربوط به سالها قبل بود که در انبارهای این سازمان خاک میخورد. وقتی مسئول بازداشتگاه با انبوهی از کتابها و نشریات بُنجُل وارد بازداشتگاه شد، به او گفتم: کاش به اونها میگفتی بهجای این همه کتاب، به هر بازداشتگاه یک جلد قرآن میدادند. فرصتی شد تا برگهای سفید آخر کتابها را بکنم و یک دفترچه جیبی درست کنم... از ظهر شروع به خواندن کتابها و نشریات کردم؛ هم از بیکاری و هم از کنجکاوی. بعضی از حزباللهیها میگفتند: کتابها را نخوانید و پس بدهید، این کار حرام است. به یکی از بچهها گفتم: فتوا صادر نکن. برو خودت هم بخون کتابهاشون رو تا بهتر به پستی و رذلی اونها پی ببری. میخواستم ببینم چه میگویند و حرف حسابشان چیست. هفته[[نامه]] حقیقت را که خواندم، همهچیز در آن دیده میشد، جز حقیقت! نشریه ایراننامه که زیرنظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد از فرودگاههای ایالت متحده امریكا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد. نوک حمله آنها در گفتهها و نوشتههایشان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و ارزشهای دفاع مقدس بود» <ref>خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاههای اسیران. تهران: پیام آزادگان</ref>. | سید ناصر حسینیپور لابهلای خاطراتش در کتاب پایی که جا ماند، گفته است: «امروز عراقیها کتاب و نشریات سازمان مجاهدین خلق را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند. برای اولینبار در [[اردوگاه]] 16، کتاب در اختیارمان قرار گرفت. بیشتر کتابها و نشریات مربوط به سالها قبل بود که در انبارهای این سازمان خاک میخورد. وقتی مسئول بازداشتگاه با انبوهی از کتابها و نشریات بُنجُل وارد بازداشتگاه شد، به او گفتم: کاش به اونها میگفتی بهجای این همه کتاب، به هر بازداشتگاه یک جلد قرآن میدادند. فرصتی شد تا برگهای سفید آخر کتابها را بکنم و یک دفترچه جیبی درست کنم... از ظهر شروع به خواندن کتابها و نشریات کردم؛ هم از بیکاری و هم از کنجکاوی. بعضی از حزباللهیها میگفتند: کتابها را نخوانید و پس بدهید، این کار حرام است. به یکی از بچهها گفتم: فتوا صادر نکن. برو خودت هم بخون کتابهاشون رو تا بهتر به پستی و رذلی اونها پی ببری. میخواستم ببینم چه میگویند و حرف حسابشان چیست. هفته[[نامه]] حقیقت را که خواندم، همهچیز در آن دیده میشد، جز حقیقت! نشریه ایراننامه که زیرنظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد از فرودگاههای ایالت متحده امریكا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد. نوک حمله آنها در گفتهها و نوشتههایشان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و ارزشهای دفاع مقدس بود» <ref>خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاههای اسیران. تهران: پیام آزادگان</ref>. | ||
نیز نگاه کنید به کتاب و | نیز نگاه کنید به [[کتاب و کتابخوانی]] | ||
=== کتابشناسی === | === کتابشناسی === |
نسخهٔ ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۲:۳۵
مقدمه
کتاب خواندن تاثیرات باورنکردنی روی ذهن و عملکرد انسان در زندگی شخصی و اجتماعی میگذارد و فواید فوقالعادهای بدنبال دارد. علاوه بر کاهش استرس، کتاب خواندن باعث آرامش درونی و آسایش خاطر می شود. تحقیقات نشان دادهاند که خواند کتابهای معنوی باعث کاهش فشار خون میشود. کتابهای خودیاری میتوانند به خوانندگانی که حالتهای روحی مناسبی ندارند، کمک کنند. کتابخوانی در اوقات بیکاری، یکی از سرگرمیهای لذتبخش برای عموم مردم است. برای کسانی که در بند و اسیر هستند، این لذت بهمراتب بیشتر است؛ چرا که مطالعه كتاب، اوقات ناخوش اسارت را کوتاهتر و تحمل آن را آسانتر میكند.
اهمیت و تأثیر کتاب
کتاب در دوران اسارت برای اسرا اهمیت فراوانی داشت و کتابهایی که به دست خودشان تهیه میکردند، بسا ارزشمندتر بود؛ زیرا کاغذهایش را با زحمت و مرارت فراوان به هم میدوختند و جلد میگرفتند. مطالعه کتاب به اسرا آگاهی میداد و صبر و تحمل آنان را در مقابل فشارهایی که ازسوی عراقیها به ایشان تحمیل میشد، بالاتر میبرد؛ ازطرفی با آگاهی از وضعیت پیرامون و دریافت اطلاعات جدید و بهروز، آنان نگاه اندیشمندانهتری نسبت به اطراف و اکناف خود پیدا میکردند و همین وسیلهای بود برای اینکه اسرا تطمیعِ گروهک مجاهدین خلق نشوند که برای جذب افراد و دریافت پناهندگی و ناامیدی از بازگشت به ایران تبلیغات گستردهای در اردوگاهها انجام میدادند.
سید ناصر حسینیپور لابهلای خاطراتش در کتاب پایی که جا ماند، گفته است: «امروز عراقیها کتاب و نشریات سازمان مجاهدین خلق را بین بازداشتگاهها تقسیم کردند. برای اولینبار در اردوگاه 16، کتاب در اختیارمان قرار گرفت. بیشتر کتابها و نشریات مربوط به سالها قبل بود که در انبارهای این سازمان خاک میخورد. وقتی مسئول بازداشتگاه با انبوهی از کتابها و نشریات بُنجُل وارد بازداشتگاه شد، به او گفتم: کاش به اونها میگفتی بهجای این همه کتاب، به هر بازداشتگاه یک جلد قرآن میدادند. فرصتی شد تا برگهای سفید آخر کتابها را بکنم و یک دفترچه جیبی درست کنم... از ظهر شروع به خواندن کتابها و نشریات کردم؛ هم از بیکاری و هم از کنجکاوی. بعضی از حزباللهیها میگفتند: کتابها را نخوانید و پس بدهید، این کار حرام است. به یکی از بچهها گفتم: فتوا صادر نکن. برو خودت هم بخون کتابهاشون رو تا بهتر به پستی و رذلی اونها پی ببری. میخواستم ببینم چه میگویند و حرف حسابشان چیست. هفتهنامه حقیقت را که خواندم، همهچیز در آن دیده میشد، جز حقیقت! نشریه ایراننامه که زیرنظر اشرف پهلوی اداره میشد و نشریات راه زندگی و رهآورد از فرودگاههای ایالت متحده امریكا به فرودگاه الرشید بغداد پست میشد. نوک حمله آنها در گفتهها و نوشتههایشان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه و ارزشهای دفاع مقدس بود» [۱].
نیز نگاه کنید به کتاب و کتابخوانی
کتابشناسی
- ↑ خاجی، علی (1391). شرح قفص، اردوگاههای اسیران. تهران: پیام آزادگان