آبی تر از آسمان(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
A-hamidian (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{Infobox|title=برشی از روزهای زندگی آزاده شهید حسن حسینزاده موحد}}'''این کتاب، برشی از روزهای زندگی آزاده شهید حسن حسینزاده موحد است.''' | |||
=== '''فراداده کتاب''' === | === '''فراداده کتاب''' === | ||
خط ۱۲: | خط ۱۳: | ||
'''شمارگان:''' 500 نسخه | '''شمارگان:''' 500 نسخه | ||
'''قیمت پشت جلد:''' 60000 | '''قیمت پشت جلد:''' 60000 ریا | ||
'''تعداد صفحات:''' 72 | '''تعداد صفحات:''' 72 | ||
خط ۳۰: | خط ۳۱: | ||
=== '''گزیدهای از محتوای کتاب''' === | === '''گزیدهای از محتوای کتاب''' === | ||
وقتی از [[اسارت و اسیران|اسارت]] خلاص شدیم و به ایران آمدیم همه میپرسیدند: «شما با حاجآقا حسینزادهموحد هماردوگاهی و هم سلولی بودید؟» میگفتیم: «بابا این حاجحسن آنطور که شما میگویید آنقدرها هم بزرگ نبود.» ایشان آنقدر تودار بود که هیچکس باور نمیکرد حاجحسن ما کیه! ایشان میگفتند: «من بلورفروش هستم!» اما وقتی به ایران آمدم و به زیارت مرقد 72 تن رفتم، دیدم قبر بزرگی برای ایشان درست شده است! به خانهاش رفتم و به شوخی به ایشان گفتم: «بلورفروشی دیگه؟» زد زیر خنده ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). | وقتی از [[اسارت و اسیران|اسارت]] خلاص شدیم و به ایران آمدیم همه میپرسیدند: «شما با حاجآقا حسینزادهموحد هماردوگاهی و هم سلولی بودید؟» میگفتیم: «بابا این حاجحسن آنطور که شما میگویید آنقدرها هم بزرگ نبود.» ایشان آنقدر تودار بود که هیچکس باور نمیکرد حاجحسن ما کیه! ایشان میگفتند: «من بلورفروش هستم!» اما وقتی به ایران آمدم و به زیارت مرقد 72 تن رفتم، دیدم قبر بزرگی برای ایشان درست شده است! به خانهاش رفتم و به شوخی به ایشان گفتم: «بلورفروشی دیگه؟» زد زیر خنده ... <ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>. | ||
=== کتابشناسی === | === کتابشناسی === |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۶
این کتاب، برشی از روزهای زندگی آزاده شهید حسن حسینزاده موحد است.
فراداده کتاب
به کوشش: فرزانه قلعهقوند
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی: خانه چاپ کتاب
نوبت و سال چاپ: اول، 1395
شمارگان: 500 نسخه
قیمت پشت جلد: 60000 ریا
تعداد صفحات: 72
شابک: 0 - 06 -8220- 600 - 978
قطع کتاب: پالتویی
نوع کتاب: خاطره
معرفی کتاب
این کتاب، برشی از روزهای زندگی آزاده شهید حسن حسینزاده موحد است که در پنج بخش تهیه و تدوین شده است.
رهبر معظم انقلاب در موردشان فرمودند: ایشان را از دوران جوانیش، به ایمان و صلاح و بصیرت و مجاهدت میشناختم. صبر و ثبات و توکل وی نیز در روزگار سخت اسارت در زندانهای رژیم طاغوت و سپس در اردوگاههای اسیران بینام و نشان در چنگال دژخیمان بعثی، بر آنان که وی را میشناختند آشکار شد. پس از بازگشت ناباورانه از اسارت، اینجانب همان روحیه پرشور و قدم ثابت را در پیکر نحیف و معلول و شکنجه دیده او مشاهده کردم و همین صلابت و سلامت معنوی وی را تا آخر عمر در خدمت هدفهای والای انقلاب به تلاش و کوشش برانگیخت. امید است که اکنون در سایهسار رحمت بیکرانه پروردگارمتنعم و سرافراز باشد. بمنه و کرمه.
این آزاده شهید از اوان نوجوانی به مدت 9 سال زیر شکنجه در زندانهای رژیم پهلوی بهسر برد و سرانجام در عملیات کربلای 5، وقتی به شدت مجروح بود، در نابرابری اوضاع به اسارت نیروهای عراقی درآمد. شهید حسینزاده در مدت اسارتش توسط صلیب سرخ ثبتنام نشد و به عنوان مفقودالاثر دوران اسارتش را در اردوگاه تکریت 11 سپری کرد.
گزیدهای از محتوای کتاب
وقتی از اسارت خلاص شدیم و به ایران آمدیم همه میپرسیدند: «شما با حاجآقا حسینزادهموحد هماردوگاهی و هم سلولی بودید؟» میگفتیم: «بابا این حاجحسن آنطور که شما میگویید آنقدرها هم بزرگ نبود.» ایشان آنقدر تودار بود که هیچکس باور نمیکرد حاجحسن ما کیه! ایشان میگفتند: «من بلورفروش هستم!» اما وقتی به ایران آمدم و به زیارت مرقد 72 تن رفتم، دیدم قبر بزرگی برای ایشان درست شده است! به خانهاش رفتم و به شوخی به ایشان گفتم: «بلورفروشی دیگه؟» زد زیر خنده ... [۱].