وقایع و رویدادهای اردوگاه تکریت 14: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی آزادگان
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
|اعتصاب در ارودگاه
|اعتصاب در ارودگاه
|}
|}
وقایع و رویدادهایی که در [[اردوگاه تکریت 14]] اتفاق افتاده است به شرح زیر است :
وقایع و رویدادهایی که در [[اردوگاه تکریت 14]] اتفاق افتاده است به شرح زیر است:


- [[فرار]] ناموفق یکی از [[اسرا]] به نام بهروز سلیمی؛
- [[فرار]] ناموفق یکی از [[اسرا]] به نام بهروز سلیمی؛


- پیداکردن شاه‌لوله [[آب]] در نزدیکی [[اردوگاه]] و لوله‌کشی آن به داخل [[اردوگاه]] توسط حسن وطن‌خواه (معروف به حسن بوری) در بهمن‌ماه 1367؛نقل قول رویداد به شرح زیر است:
- پیداکردن شاه‌لوله [[آب]] در نزدیکی [[اردوگاه]] و لوله‌کشی آن به داخل [[اردوگاه]] توسط حسن وطن‌خواه (معروف به حسن بوری) در بهمن‌ماه 1367؛نقل قول رویداد به شرح زیر است:<blockquote>"با پتک لوله را از حالت قوسی درآوردم. یک جوشِ آب‌بند دادم و یک سردنده را هم به آن جوش دادم. بعد شروع به سوراخ‌کردن لوله کردم. ما چهار نفر بودیم که لوله را سوراخ می‌کردیم. سرگرد به من گفته بود اگر اینجا را بکنی و لوله ترک بردارد، همین‌جا خودت را خاک می‌کنم. من دور لوله و زیر آن را 1×1 متر آزاد کردم. کاری کردم که دستم زیر لوله جای بگیرد و بتوانم کار کنم. حدس زدم لوله سیمانی در حال خیس‌شدن است. به بچه‌ها گفتم لوله را ببندید. به بچه‌ها گفتم صلوات بفرستید. با یک میخ زدم [[آب]] فواره زد ... . بچه‌ها سرگرد را خبر کردند. خیسِ خیس شده بودم. پر از لجن بودم و مثل بید می‌لرزیدم ... . بچه‌ها دور شیر ریخته بودند. با لیوان روی‌هم آب می‌ریختند، می‌خوردند و شادی می‌کردند"<ref>وطن‌خواه، محسن (1385). اتفاقات اردوگاهی. مصاحبه</ref>.</blockquote>- پیداکردن ماسوره توسط یکی از [[اسرا]] در زمان [[بیگاری]] و انتقال آن به داخل [[اردوگاه]] برای ساخت [[هنرهای دستی در اسارت|صنایع‌دستی]] و انفجار براثر سابیدن آن در آبان 1368؛


"با پتک لوله را از حالت قوسی درآوردم. یک جوشِ آب‌بند دادم و یک سردنده را هم به آن جوش دادم. بعد شروع به سوراخ‌کردن لوله کردم. ما چهار نفر بودیم که لوله را سوراخ می‌کردیم. سرگرد به من گفته بود اگر اینجا را بکنی و لوله ترک بردارد، همین‌جا خودت را خاک می‌کنم. من دور لوله و زیر آن را 1×1 متر آزاد کردم. کاری کردم که دستم زیر لوله جای بگیرد و بتوانم کار کنم. حدس زدم لوله سیمانی در حال خیس‌شدن است. به بچه‌ها گفتم لوله را ببندید. به بچه‌ها گفتم صلوات بفرستید. با یک میخ زدم آب فواره زد ... . بچه‌ها سرگرد را خبر کردند. خیسِ خیس شده بودم. پر از لجن بودم و مثل بید می‌لرزیدم ... . بچه‌ها دور شیر ریخته بودند. با لیوان روی‌هم آب می‌ریختند، می‌خوردند و شادی می‌کردند"<ref>وطن‌خواه، محسن (1385). اتفاقات اردوگاهی. مصاحبه</ref>.
- بریدن گوش پیرمردی عراقی به نام ابوغزوان در قاطع 1 که به مقدسات (امام‌حسین<sup>(ع)</sup>) توهین می‌کرد و به‌دنبال آن [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] همه آزادگان [[اردوگاه]] در سال 1368؛
 
- پیداکردن ماسوره توسط یکی از اسرا در زمان [[بیگاری]] و انتقال آن به داخل [[اردوگاه]] برای ساخت [[هنرهای دستی در اسارت|صنایع‌دستی]] و انفجار براثر سابیدن آن در آبان 1368؛
 
- بریدن گوش پیرمردی عراقی به نام ابوغزوان در قاطع 1 که به مقدسات (امام‌حسین<sup>(ع)</sup>) توهین می‌کرد و به‌دنبال آن [[تنبیه در اسارت|تنبیه]] همه آزادگان اردوگاه در سال 1368؛


- [[تنبیه و شکنجه]] فجیع کل بچه‌ها در اواخر سال 1369، به‌بهانه تغییرمدل‌دادن لباس‌های اسارتی‌شان.<ref>اشتری، بهروز(1385). اتفاقات اردوگاهی. مصاحبه.</ref>
- [[تنبیه و شکنجه]] فجیع کل بچه‌ها در اواخر سال 1369، به‌بهانه تغییرمدل‌دادن لباس‌های اسارتی‌شان.<ref>اشتری، بهروز(1385). اتفاقات اردوگاهی. مصاحبه.</ref>

نسخهٔ ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۴۲

روز شمار اردوگاه
رویدادها و حوادث مهم اردوگاه
رویدادها و موقعیت های بحرانی اردوگاه
درگیری با عراقی ها در اردوگاه
اعتصاب در ارودگاه

وقایع و رویدادهایی که در اردوگاه تکریت 14 اتفاق افتاده است به شرح زیر است:

- فرار ناموفق یکی از اسرا به نام بهروز سلیمی؛

- پیداکردن شاه‌لوله آب در نزدیکی اردوگاه و لوله‌کشی آن به داخل اردوگاه توسط حسن وطن‌خواه (معروف به حسن بوری) در بهمن‌ماه 1367؛نقل قول رویداد به شرح زیر است:

"با پتک لوله را از حالت قوسی درآوردم. یک جوشِ آب‌بند دادم و یک سردنده را هم به آن جوش دادم. بعد شروع به سوراخ‌کردن لوله کردم. ما چهار نفر بودیم که لوله را سوراخ می‌کردیم. سرگرد به من گفته بود اگر اینجا را بکنی و لوله ترک بردارد، همین‌جا خودت را خاک می‌کنم. من دور لوله و زیر آن را 1×1 متر آزاد کردم. کاری کردم که دستم زیر لوله جای بگیرد و بتوانم کار کنم. حدس زدم لوله سیمانی در حال خیس‌شدن است. به بچه‌ها گفتم لوله را ببندید. به بچه‌ها گفتم صلوات بفرستید. با یک میخ زدم آب فواره زد ... . بچه‌ها سرگرد را خبر کردند. خیسِ خیس شده بودم. پر از لجن بودم و مثل بید می‌لرزیدم ... . بچه‌ها دور شیر ریخته بودند. با لیوان روی‌هم آب می‌ریختند، می‌خوردند و شادی می‌کردند"[۱].

- پیداکردن ماسوره توسط یکی از اسرا در زمان بیگاری و انتقال آن به داخل اردوگاه برای ساخت صنایع‌دستی و انفجار براثر سابیدن آن در آبان 1368؛

- بریدن گوش پیرمردی عراقی به نام ابوغزوان در قاطع 1 که به مقدسات (امام‌حسین(ع)) توهین می‌کرد و به‌دنبال آن تنبیه همه آزادگان اردوگاه در سال 1368؛

- تنبیه و شکنجه فجیع کل بچه‌ها در اواخر سال 1369، به‌بهانه تغییرمدل‌دادن لباس‌های اسارتی‌شان.[۲]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. وطن‌خواه، محسن (1385). اتفاقات اردوگاهی. مصاحبه
  2. اشتری، بهروز(1385). اتفاقات اردوگاهی. مصاحبه.