مترجمان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
- در برخی از موارد، مترجمها ارشد آسایشگاه میشدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیلکردهها بودند، اسرا اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاینجهت که بتوانند با عراقیها و نمایندگان صليب سرخ ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و امکانات بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد بهواسطة مديريتي که داشتند، بهتر میتوانستند آرامش و امنیت را در اردوگاه برای اسرای همبندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقیها هم بود. اگر هم عربزبان بودند، باز هم بهعلت ارتباط بهتری که با عراقیها برقرار میکردند، به نفع دیگر اسرا بود تا بهوسیلة این افراد، حرفهایشان را به گوش عراقیها برسانند. | - در برخی از موارد، مترجمها ارشد آسایشگاه میشدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیلکردهها بودند، اسرا اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاینجهت که بتوانند با عراقیها و نمایندگان صليب سرخ ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و امکانات بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد بهواسطة مديريتي که داشتند، بهتر میتوانستند آرامش و امنیت را در اردوگاه برای اسرای همبندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقیها هم بود. اگر هم عربزبان بودند، باز هم بهعلت ارتباط بهتری که با عراقیها برقرار میکردند، به نفع دیگر اسرا بود تا بهوسیلة این افراد، حرفهایشان را به گوش عراقیها برسانند. | ||
- مترجمها برای نمایندگان [[صلیب سرخ]] وضعیت اسرای ایرانی را شرح میدادند: «با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در اسارت آموخته بودم، یکی از نیروهای [[صلیب سرخ]] که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش میآمد که در چنین محیطی این زبان را آموختهام، به من گفت: دلم میخواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به [[اردوگاه]] آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جملهای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانة دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد بردهام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه میبینم که فقط از آن دود ایجاد میشود و ما چمن و گل اصلاً نمیبینیم و رنگ آن را از یاد بردهایم.» <ref> | - مترجمها برای نمایندگان [[صلیب سرخ]] وضعیت اسرای ایرانی را شرح میدادند: «با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در اسارت آموخته بودم، یکی از نیروهای [[صلیب سرخ]] که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش میآمد که در چنین محیطی این زبان را آموختهام، به من گفت: دلم میخواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به [[اردوگاه]] آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جملهای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانة دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد بردهام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه میبینم که فقط از آن دود ایجاد میشود و ما چمن و گل اصلاً نمیبینیم و رنگ آن را از یاد بردهایم.» <ref>ناظم، قدرتالله، تاریخ اسارت: 21/6/1361 در عملیات والفجر مقدماتی، اسیر اردوگاههای موصل 2و3و4. منبع: مصاحبه، 1395 </ref> | ||
- مترجمها متون مختلف روزنامهها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاعواحوال جهان آگاه میکردند. این روزنامهها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود. | - مترجمها متون مختلف روزنامهها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاعواحوال جهان آگاه میکردند. این روزنامهها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
=== '''کتابشناسی''' === | === '''کتابشناسی''' === | ||
<references /> | |||
=== برای مطالعه بیشتر === | |||
داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان. | داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان. | ||
ذكريايي، مریمسادات (1390). هفت سین روی خاک، مازندران: ساری. | ذكريايي، مریمسادات (1390). هفت سین روی خاک، مازندران: ساری. | ||
'''مریمسادات ذکریايی''' | '''مریمسادات ذکریايی''' |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۵
افرادي كه وظيفة ارتباط كلامي ميان اسرا با عراقيها و نمايندگان صليب سرخ را برعهده داشتند.
مقدمه
از همان آغاز اسارت، برقراری ارتباط میان اسرا و عراقیها یکی از مشکلات اساسی آنان محسوب میشد. در ابتدا، عراقیها از مترجمان خودشان که بیشتر آنها عراقی و تعدادی هم از اعضای گروهک منافقين بودند، براي ترجمه استفاده میکردند، اما پس از انتقال اسرا به پشت خط عراق و ورود به استخبارات براي بازجویی، زندانها و بعد از آن اردوگاهها، نیاز به مترجمانی بود که بهصورت دائمی در مکانهای مذکور حاضر باشند و گفتههای عراقیها را برای اسیران ترجمه کنند. اکثر مترجمهای ایرانی در اردوگاهها و زندانهای عراق، از میان اسرای عربزبان استان خوزستان، اسرای کُرد عراقی یا منافقین بودند که صحبتهای عراقیها را به زبان فارسی ترجمه میکردند. با ورود نمایندگان کمیتة بینالمللی صلیب سرخ به اردوگاههای مختلف، برای برقراری ارتباط بین آنها و اسرا، از اسرای تحصیلکردهای استفاده شد که به زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بودند. این افراد در ترجمه و خواندن روزنامههای انگلیسی و فرانسوی که گاه و بيگاه به اردوگاه میآمد نیز نقش بسزایی داشتند و اخبار روز را به اطلاع دیگر اسرا میرساندند. شایان ذکر است مترجمان مسلط به زبان عربي، مطالب روزنامههاي عراقي را بهصورت شفاهي ترجمه و نقل ميكردند.
کار مترجمان
- مترجمان وظیفه داشتند سخنان عراقیها را موبهمو برای اسرا ترجمه کنند: «یکی از نگهبانها خیلی عشق صحبت کردن داشت. هرچند وقت یکبار، اسرای بند یک یا دو را جمع میکرد و برایشان حرف میزد و یکی از بچههای خوزستان حرفهايش را برای بچهها ترجمه میکرد. اسیر مترجم باید همة کلمهها را کامل ترجمه میکرد. بعضی نگهبانها مثل عدنان، فارسی را کموبیش میفهمیدند و اگر کم ترجمه میکرد، آنها متوجه میشدند و با مترجم برخورد میکردند.»[۱]
- در برخی از موارد، مترجمها ارشد آسایشگاه میشدند. این امر علل مختلفی داشت. اگر جزو تحصیلکردهها بودند، اسرا اعتماد بیشتری به آنان داشتند ازاینجهت که بتوانند با عراقیها و نمایندگان صليب سرخ ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خدمات و امکانات بهتری در اختیارشان قرار گیرد. این افراد بهواسطة مديريتي که داشتند، بهتر میتوانستند آرامش و امنیت را در اردوگاه برای اسرای همبندشان به ارمغان بیاورند و محیط را از تشنج و اغتشاش دور کنند که این امر، به نفع عراقیها هم بود. اگر هم عربزبان بودند، باز هم بهعلت ارتباط بهتری که با عراقیها برقرار میکردند، به نفع دیگر اسرا بود تا بهوسیلة این افراد، حرفهایشان را به گوش عراقیها برسانند.
- مترجمها برای نمایندگان صلیب سرخ وضعیت اسرای ایرانی را شرح میدادند: «با توجه به اینکه من زبان فرانسه را در اسارت آموخته بودم، یکی از نیروهای صلیب سرخ که فرانسوی بود و از من خیلی خوشش میآمد که در چنین محیطی این زبان را آموختهام، به من گفت: دلم میخواهد در یک جمله اسارت را برای من توصیف کنی. به او گفتم: در نوبت بعد به تو خواهم گفت. این فرانسوی در نوبت بعد که جهت بازدید به اردوگاه آمده بود، سراغ من آمد و گفت: قرار بود اسارت را برای من توصیف کنی. با زیرکی خاصی روی جملهای کار کردم و به زبان فرانسوی به او گفتم: در این غبارخانة دودآفرین، دریغ! من رنگ لاله و چمن را از یاد بردهام. پس از آن دیدم که قطره اشکی از چشمش جاری شد. به او گفتم: تو خودت بفهم که این محیط برای من به چه صورتی است. ازلحاظ بهداشتی، ازلحاظ معنوی، ازلحاظ اجتماعی، ازلحاظ غذایی، ازلحاظ آزادی، هرچه که بگویی این را من یک غبارخانه میبینم که فقط از آن دود ایجاد میشود و ما چمن و گل اصلاً نمیبینیم و رنگ آن را از یاد بردهایم.» [۲]
- مترجمها متون مختلف روزنامهها را برای اسیران ترجمه و آنان را از اوضاعواحوال جهان آگاه میکردند. این روزنامهها فقط به زبان عربی یا انگلیسی نبود و در برخی موارد آلمانی و اسپانیولی نیز بود.
شرایط زندگی مترجمها نسبت به دیگر اسرا
مترجمها ازیکطرف با اسرا در ارتباط بودند و ازطرفدیگر با عراقیها و نمایندگان صليب سرخ: «در هر بازدید انجامشده از اردوگاهها، نمایندگان صلیب سرخ براي تهیة گزارش از وضعیت اسرا و اردوگاه اقدام به ملاقات و گفتوگو با اسرا میکردند. بعضی اوقات، این ملاقاتها در حضور سربازان عراقی و گاهی نیز بهتنهایی و بدون حضور آنان انجام میشد. این گفتوگوها به دو شکل صورت میگرفت:
1. نمایندگان اسرا از ارشد اردوگاه، قاطع و آسایشگاهها انتخاب میشدند.
2. گفتوگو با اسرا: نمایندگان صلیب سرخ به داخل آسایشگاهها میآمدند و مستقیماً با اسرا صحبت میکردند. تعدادی از افراد نیز وظیفة ترجمه را بهعهده داشتند. عراقیها انتظار داشتند که مترجمان هرآنچه را که بین اسرا و نمایندگان صلیب سرخ ردّوبدل میشود، به اطلاع آنها برسانند و ازسویدیگر هنگام ترجمه، از گفتههای اسرا آنچه را که به ضرر عراقیهاست، ترجمه نکرده یا آن گفته را خود به دلخواه عراقیها تغییر دهند. اکثر مترجمان برخلاف نظر عراقیها عمل میکردند؛ بنابراین پس از اینکه نمایندگان صلیب سرخ اردوگاه را ترک میکردند، مترجمان مورد بازجویی و ضربوشتم قرار ميگرفتند و راهی زندان شده و گاهی جراحات و آسیبهای شدیدی را متحمل میشدند؛ بهعلاوه مجبور بودند تا نزدیک شدن زمان بازدید بعدی نمایندگان صلیب سرخ، شرایط سخت زندان را تحمل کنند.
علاوهبراین، در هر بازدید، نمایندگان کمیتة بینالمللی صلیب سرخ با تعدادی از اسرا ملاقات خصوصی داشتند؛ بدینصورت که در اتاق اختصاص دادهشده به این ملاقاتها، یک نفر از گروه صلیب سرخ با یک اسیر صحبت و گفتوگو میکرد. اگر اسیر مایل بود، یک نفر نیز بهعنوان مترجم در این گفتوگو حاضر میشد.» [۳]
کتابشناسی
برای مطالعه بیشتر
داعی، علی (1387). نقض حقوق اسیران جنگی ایرانی و مسئولیت بینالمللی دولت عراق. تهران: پیام آزادگان.
ذكريايي، مریمسادات (1390). هفت سین روی خاک، مازندران: ساری.
مریمسادات ذکریايی