برای گل نرگس(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== فراداده کتاب == | == فراداده کتاب == | ||
{{Infobox|title=برای گل نرگس}} | {{Infobox|title=برای گل نرگس|image=[[پرونده:برای گل نرگس.jpg]]|caption=خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی،محمود حمزه است|header1=فراداده کتاب|label2=نویسنده|label3=ویراستار|label4=حروفچین و صفحهآرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=نوبت و سال چاپ|label7=شمارگان|label8=قیمت پشت جلد|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=محمود حمزه|data3=علی زندی|data4=مریم مردانی|data5=پرتو- باقری|data6=اول، 1389|data7=2000|data8=40000 ریال|data9=195/ مصور|data10=978-600-5013-46-7|data11=رقعی|data12=کتاب(خاطره)}} | ||
'''نویسنده:''' محمود حمزه | '''نویسنده:''' محمود حمزه | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
'''تعداد صفحات:''' 195/ مصور | '''تعداد صفحات:''' 195/ مصور | ||
''' | '''شابک:''' 7-46-5013-600-978 | ||
'''قطع کتاب:''' رقعی | '''قطع کتاب:''' رقعی |
نسخهٔ ۸ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۴
خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی،محمود حمزه است.
فراداده کتاب
نویسنده: محمود حمزه
ویراستار: علی زندی
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: پرتو- باقری
نوبت و سال چاپ: اول، 1389
شمارگان: 2000
قیمت پشت جلد: 40000 ریال
تعداد صفحات: 195/ مصور
شابک: 7-46-5013-600-978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
این کتاب خاطرات خودنگاشت جانباز و آزاده سمنانی. محمود حمزه از دوران اسارتش در اردوگاه های عراق است که در 11 فصل و 101 موضوع به نگارش درآمده است. محمود حمزه در روز ششم مهرماه 1359 در قصرشیرین به اسارت درآمد.. این آزاده سال های اسارتش را در اردوگاه موصل 1 ، اردوگاه موصل 2 و اردوگاه رمادی 1 ( کمپ 6) سپری کرد.
گزیدهای از محتوای کتاب
چند سالی که در اردوگاه رمادیه(← اردوگاه رمادی 1 ( کمپ 6)) بودم، میدیدم که عراقیها زیاد بهانهجویی میکنند. میخواستند هرطوری که هست اذیتمان کنند؛ ما هم نمیخواستیم کم بیاوریم. اگرچه اسیر بودیم. طوری از دست ما اسیر شده بودند که ما را قسم میدادند اذیتشان نکنیم. ولی ما برای از پا درآوردن آنها برنامهریزی داشتیم. مثلاً اگر از کسی چیزی میگرفتند و طرف میگفت مال من نیست و من توی محوطه پیداش کردهام، میگفتند گول بشرفک (بگو به شرفم)، میگفتیم به شرفت، عصبانی میشدند و توهین میکردند قشماره، قندره، گول بشرفک باز هم میگفتیم بشرفک، گاهی که میخواستیم کمتر آنها را عصبانی کنیم، میگفتیم: به اشرف مال من نیست!![۱]