کشکول در بند(کتاب): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== فراداده کتاب == | == فراداده کتاب == | ||
{{Infobox|title=کشکول در بند}} | {{Infobox|title=کشکول در بند|image=[[پرونده:کشکول در بند1.jpg]]|caption=اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای اسارت و خفقان|header1=فراداده کتاب|label2=پدیدآورنده|label3=ویراستار|label4=حروفچین و صفحهآرا|label5=لیتوگرافی، چاپ و صحافی|label6=نوبت و سال چاپ|label7=شمارگان|label8=قیمت پشت جلد|label9=تعداد صفحات|label10=شابک|label11=قطع کتاب|label12=نوع ماده|data2=حسن نوری|data3=فرزانه قلعهقوند|data4=مریم مردانی|data5=سلیمانزاده|data6=اول، 1393|data7=1000|data8=89000 ریال|data9=88|data10=978-600-5013-85-6|data11=وزیری|data12=کتاب(شعر و خاطره طنز)}} | ||
'''پدیدآورنده:''' حسن نوری | '''پدیدآورنده:''' حسن نوری | ||
نسخهٔ ۱۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۷
اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای اسارت و خفقان.
فراداده کتاب
پدیدآورنده: حسن نوری
ویراستار: فرزانه قلعهقوند
حروفچین و صفحهآرا: مریم مردانی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: سلیمانزاده
نوبت و سال چاپ: اول، 1393
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 89000 ریال
تعداد صفحات: 88
شابک: 6-85-5013-600-978
قطع کتاب: وزیری
نوع ماده: کتاب(شعر و خاطره طنز)
معرفی کتاب
کشکول دربند حاوی اشعار و خاطرات طنز مربوط به سالهای اسارت و خفقان است این کتاب را حسن نوری، معروف به زید، ، به نگارش درآورده است. حسن نوری به لحاظ طبع و قریحه شعریاش توانست با بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی اسارت همراه شود و با آفرینش لحظههای ناب در تجدید حیات دوباره همرزمانش نقش مؤثری را ایفا کند.
حسن نوری، آزاده جانباز قمی، معروف به زیدالله، که فروردینماه 1361 در عملیات فتحالمبین به اسارت درآمد و سالهای اسارت خود را در اردوگاه الانبار(کمپ 8 معروف به عنبر)، اردوگاه رمادی 1( کمپ 6)، اردوگاه رمادی 2،کمپ 7 (معروف به بینالقفصین و اردوگاه اطفال) و اردوگاه موصل 1(جدید) سپری کرد.
تصویرگری این کتاب را هنرمند آزاده«عباس فلاحتی» به عهده داشته است.
گزیدهای از محتوای کتاب
یكی می خواند با سختی و پیسی
شب و روزش زبان اینگلیسی
نمی شد كَند« مستر» را ز بوكش
اگر هم میزدی سنگ و بلوكش
یكی چندین زبان حرفهای خواند
یكی اندر خم «وان تو تری» ماند
یكی می كرد قرمز را زرشكی
یكی با زرورق دندانپزشكی
سعادت» لوبیا را پاك میكرد
.«جوانی» بستهها را چاك میكرد
علی فرعون» به سختی زورمی زد.
بهگوشت منجمد ساطور می زد
همچنین در بخشی از خاطرات طنز میخوانیم: علی قزوینی با مشت کوبید روی پیاز که مغزش پرید بیرون و سریع برداشت و انداخت بالا؛ همینطور که داشت خارت و خورت میخورد ... .[۱]