کمپ 9: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== ''' | == معرفی کتاب ''' ''' == | ||
این کتاب مجموعهای از 5 خاطره است. خاطراتی از اسرای بسیجی جمعی از لشکر 19 فجر که سال 1364 در [http://wikidefa.ir/?id=ic6w6cqx عملیات قدس] در منطقه دهلران به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمدند. | این کتاب مجموعهای از 5 خاطره است. خاطراتی از اسرای بسیجی جمعی از لشکر 19 فجر که سال 1364 در [http://wikidefa.ir/?id=ic6w6cqx عملیات قدس] در منطقه دهلران به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمدند. | ||
== | == گزیدهای از محتوای کتاب ''' ''' == | ||
پس از مدتی ده سرباز عراقی آمدند و مرا به اتاق دیگری بردند که دو افسر و چند سرباز در آن حضور داشتند. وارد اتاق که شدم بوی [[بازجویی]] را با دیدن چند کابل و دستگاه برق احساس کردم. عجیب خوابم گرفته بود و نمیتوانستم حواسم را جمع کنم ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | پس از مدتی ده سرباز عراقی آمدند و مرا به اتاق دیگری بردند که دو افسر و چند سرباز در آن حضور داشتند. وارد اتاق که شدم بوی [[بازجویی]] را با دیدن چند کابل و دستگاه برق احساس کردم. عجیب خوابم گرفته بود و نمیتوانستم حواسم را جمع کنم ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | ||
نسخهٔ کنونی تا ۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۱
کتابی از 5 خاطره اسرای بسیجی لشکر 19 فجر است.
فراداده کتاب
نویسنده: سرفراز عبداللهی
حروفچین و صفحهآرا: -
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: کامیاب
نوبت و سال چاپ: اول، 1383
شمارگان: 3000
قیمت پشت جلد: 5000 ریال
تعداد صفحات: 76
شابک: 6 - 09- 5815- 964
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از 5 خاطره است. خاطراتی از اسرای بسیجی جمعی از لشکر 19 فجر که سال 1364 در عملیات قدس در منطقه دهلران به اسارت درآمدند.
گزیدهای از محتوای کتاب
پس از مدتی ده سرباز عراقی آمدند و مرا به اتاق دیگری بردند که دو افسر و چند سرباز در آن حضور داشتند. وارد اتاق که شدم بوی بازجویی را با دیدن چند کابل و دستگاه برق احساس کردم. عجیب خوابم گرفته بود و نمیتوانستم حواسم را جمع کنم ... .[۱]