مهر نگاه اولیاء: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== | == معرفی کتاب == | ||
این مجموعه در برگیرندهی خاطرات معنوی از زبان سید آزادگان «سیدعلیاکبر ابوترابی» از وقایع مختلفی است که خود ایشان شاهد بوده و یا برای ایشان اتفاق افتاده است. | این مجموعه در برگیرندهی خاطرات معنوی از زبان سید آزادگان «سیدعلیاکبر ابوترابی» از وقایع مختلفی است که خود ایشان شاهد بوده و یا برای ایشان اتفاق افتاده است. | ||
== | == گزیده ای از محتوای کتاب == | ||
قبل از [[نماز]] صبح مادرم من را از خواب بیدار کرد و دیدم که گریه میکند. او میخواست دست و پای مرا ببوسد. تعجب کردم و گفتم: «مادرم چکار میکنی؟ چرا گریه میکنی؟ چرا میخواهی دست و پای من را ببوسی؟» مادرم گفت: «پسرم، چکار کردی که مرا در مقابل زینب کبری<sup>س</sup> روسفید کردی.؟» گفتم: «مگر چه شده مادر.» گفت: «همین الان خواب دیدم که در خانه را کوبیدند. رفتم و دیدم بیبی زینب کبری<sup>س</sup> به خانهی ما تشریففرما شدند و فرمودند: «پسرت ما را مسرور و خوشحال کرده است. من آمدهام نماز صبح را در خانهی شما بخوانم. به فرزندت بگو، من اسیر بودم و میدانم که بر اسیر چه گذشته است.»<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>. | قبل از [[نماز]] صبح مادرم من را از خواب بیدار کرد و دیدم که گریه میکند. او میخواست دست و پای مرا ببوسد. تعجب کردم و گفتم: «مادرم چکار میکنی؟ چرا گریه میکنی؟ چرا میخواهی دست و پای من را ببوسی؟» مادرم گفت: «پسرم، چکار کردی که مرا در مقابل زینب کبری<sup>س</sup> روسفید کردی.؟» گفتم: «مگر چه شده مادر.» گفت: «همین الان خواب دیدم که در خانه را کوبیدند. رفتم و دیدم بیبی زینب کبری<sup>س</sup> به خانهی ما تشریففرما شدند و فرمودند: «پسرت ما را مسرور و خوشحال کرده است. من آمدهام نماز صبح را در خانهی شما بخوانم. به فرزندت بگو، من اسیر بودم و میدانم که بر اسیر چه گذشته است.»<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref>. | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[سید آزادگان]] | * [[سید آزادگان]] | ||
نسخهٔ ۲۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۷
کتاب خاطرات معنوی از زبان سید آزادگان «سید علی اکبر ابوترابی فرد» از وقایع مختلفی است که خود ایشان شاهد بوده و یا برای ایشان اتفاق افتاده است.
فراداده کتاب
نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
حروف چین و صفحه آرا: امید آزادگان، فاطمه توانایی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: گرافیک گستر، گلبان چاپ
ناشر: امید آزادگان
سال نشر: 1382
شمارگان: 4000
قیمت: 2000 ریال
تعداد صفحات: 72
شابک: 0 0-01-5815-964
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
این مجموعه در برگیرندهی خاطرات معنوی از زبان سید آزادگان «سیدعلیاکبر ابوترابی» از وقایع مختلفی است که خود ایشان شاهد بوده و یا برای ایشان اتفاق افتاده است.
گزیده ای از محتوای کتاب
قبل از نماز صبح مادرم من را از خواب بیدار کرد و دیدم که گریه میکند. او میخواست دست و پای مرا ببوسد. تعجب کردم و گفتم: «مادرم چکار میکنی؟ چرا گریه میکنی؟ چرا میخواهی دست و پای من را ببوسی؟» مادرم گفت: «پسرم، چکار کردی که مرا در مقابل زینب کبریس روسفید کردی.؟» گفتم: «مگر چه شده مادر.» گفت: «همین الان خواب دیدم که در خانه را کوبیدند. رفتم و دیدم بیبی زینب کبریس به خانهی ما تشریففرما شدند و فرمودند: «پسرت ما را مسرور و خوشحال کرده است. من آمدهام نماز صبح را در خانهی شما بخوانم. به فرزندت بگو، من اسیر بودم و میدانم که بر اسیر چه گذشته است.»[۱].