زمان ایستاده بود: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کتاب زمان ایستاده بود، بهطور اختصاصی و برای اولین بار، به موضوع لحظه اسارت آزادگان میپردازد.''' | |||
== فراداده کتاب == | |||
{{Infobox|title=زمان ایستاده بود}} | |||
'''نویسنده:''' فرزانه قلعهقوند | '''نویسنده:''' فرزانه قلعهقوند | ||
خط ۲۲: | خط ۲۳: | ||
'''قطع کتاب:''' رقعی | '''قطع کتاب:''' رقعی | ||
'''نوع | '''نوع ماده:''' کتاب(خاطره) | ||
== | == معرفی کتاب == | ||
کتاب زمان ایستاده بود، بهطور اختصاصی و برای اولین بار، به موضوع لحظه [[اسارت و اسیران|اسارت]] آزادگان میپردازد؛ از این منظر میتوان آن را کتاب کمنظیری در عرصه دفاعمقدس نامید.زمان ایستاده بود که به اهتمام فرزانه قلعهقوند بهنگارش درآمده است نشاندهنده بخش کوچکی از دردناکترین تجربههای جنگی است. تلخترین لحظه زندگی غیورمردانی که در نابرابری اوضاع به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمدند، ولی آزاده شدند. آنچه در این کتاب قابل تأمل است: | کتاب زمان ایستاده بود، بهطور اختصاصی و برای اولین بار، به موضوع لحظه [[اسارت و اسیران|اسارت]] آزادگان میپردازد؛ از این منظر میتوان آن را کتاب کمنظیری در عرصه دفاعمقدس نامید.زمان ایستاده بود که به اهتمام فرزانه قلعهقوند بهنگارش درآمده است نشاندهنده بخش کوچکی از دردناکترین تجربههای جنگی است. تلخترین لحظه زندگی غیورمردانی که در نابرابری اوضاع به [[اسارت و اسیران|اسارت]] درآمدند، ولی آزاده شدند. آنچه در این کتاب قابل تأمل است: | ||
<nowiki>*</nowiki> در انتخاب مطالب از خاطرات61 اسیر جنگی شامل: مرزنشین، بسیجی، ارتشی، سپاهی، معلم، روحانی، هنرمند، امدادگر و ... در عملیات مختلف استفاده شده است. | <big><sub><nowiki>*</nowiki> در انتخاب مطالب از خاطرات61 اسیر جنگی شامل: مرزنشین، بسیجی، ارتشی، سپاهی، معلم، روحانی، هنرمند، امدادگر و ... در عملیات مختلف استفاده شده است.</sub></big> | ||
<nowiki>*</nowiki> گویشهای محلی اغلب اقوام در این کتاب بهچشم میخورد. | <big><sub><nowiki>*</nowiki> گویشهای محلی اغلب اقوام در این کتاب بهچشم میخورد.</sub></big> | ||
== | == گزیدهای از محتوای کتاب == | ||
=== کتابشناسی == | صدای پایشان دیگر خیلی نزدیک شده بود؛ با خود گفتم اِییییی ... روزگار! سرنوشت، عباس روزخوشِ که نه تِفنگی بی و نه فشنگی بی، تو قفسه کمد مچاله کرده بی. اگه تِفنگمُ فشنگم بی، به شما نشون میدا، که یه من ماست، چقد کره دارَ. نِمونِم، ئی کوفیای اَخدابیخبر چه بر سر ئی پیرمردِ مچاله بیارن.<blockquote>''اِییییی ... روزگار! سرنوشت عباس روزخوش رو بدون تفنگ و فشنگ داخل قفسه کمد مچاله کرده. اگه تفنگ و فشنگ داشتم، به شما نشون میدادم یه من ماست چقدر كره داره. حالا معلوم نیست این ازخدابیخبرا چه بر سر من پیرمرد مچاله بیارن. (به گویش بهبهانی)''</blockquote>از بخت بدم خندهام گرفته بود. یکی از عراقیها که از غول بغداد هم نخراشیدهتر بود، عربدهکشان خیز برداشت و با تنهاش محکم کوبید به در کمد. صدای شکستنِ قفل و چوبهای پوسیده کمد بلند شد. به در کمد لگد میزدند و فریاد میکشیدند: «بیا بیرون!» در کمد شکسته شد و افتاد زمین ... .<ref>قلعه قوند، فرزانه؛ کیانی، طاهره؛ شاهرخ آبادی، فهیمه و گودرزی، افسانه(1399). کتاب[[نامه]] آزادگان. تهران: انتشارات پیام آزادگان،</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | |||
* [[اسارت و اسیران]] | |||
* [[اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران|اسارت]] | |||
* [[اسرا]] | |||
* [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:اسارت و اسیران]] | |||
[[رده:اسارت در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] | |||
[[رده:اسرا]] | |||
[[رده:افراد (آزادهها)]] | |||
[[رده:جنگ تحميلي عراق عليه ايران]] | |||
[[رده:کتاب]] |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۳
کتاب زمان ایستاده بود، بهطور اختصاصی و برای اولین بار، به موضوع لحظه اسارت آزادگان میپردازد.
فراداده کتاب
نویسنده: فرزانه قلعهقوند
ویراستار: طاهره کیانی
صفحهآرا: افسانه گودرزی
لیتوگرافی، چاپ و صحافی: ایرانا
نوبت و سال چاپ: اول، 1398
شمارگان: 1000
قیمت پشت جلد: 380000 ریال
تعداد صفحات: 312
شابک: 7- 36- 822۰- -600- 978
قطع کتاب: رقعی
نوع ماده: کتاب(خاطره)
معرفی کتاب
کتاب زمان ایستاده بود، بهطور اختصاصی و برای اولین بار، به موضوع لحظه اسارت آزادگان میپردازد؛ از این منظر میتوان آن را کتاب کمنظیری در عرصه دفاعمقدس نامید.زمان ایستاده بود که به اهتمام فرزانه قلعهقوند بهنگارش درآمده است نشاندهنده بخش کوچکی از دردناکترین تجربههای جنگی است. تلخترین لحظه زندگی غیورمردانی که در نابرابری اوضاع به اسارت درآمدند، ولی آزاده شدند. آنچه در این کتاب قابل تأمل است:
* در انتخاب مطالب از خاطرات61 اسیر جنگی شامل: مرزنشین، بسیجی، ارتشی، سپاهی، معلم، روحانی، هنرمند، امدادگر و ... در عملیات مختلف استفاده شده است.
* گویشهای محلی اغلب اقوام در این کتاب بهچشم میخورد.
گزیدهای از محتوای کتاب
صدای پایشان دیگر خیلی نزدیک شده بود؛ با خود گفتم اِییییی ... روزگار! سرنوشت، عباس روزخوشِ که نه تِفنگی بی و نه فشنگی بی، تو قفسه کمد مچاله کرده بی. اگه تِفنگمُ فشنگم بی، به شما نشون میدا، که یه من ماست، چقد کره دارَ. نِمونِم، ئی کوفیای اَخدابیخبر چه بر سر ئی پیرمردِ مچاله بیارن.
اِییییی ... روزگار! سرنوشت عباس روزخوش رو بدون تفنگ و فشنگ داخل قفسه کمد مچاله کرده. اگه تفنگ و فشنگ داشتم، به شما نشون میدادم یه من ماست چقدر كره داره. حالا معلوم نیست این ازخدابیخبرا چه بر سر من پیرمرد مچاله بیارن. (به گویش بهبهانی)
از بخت بدم خندهام گرفته بود. یکی از عراقیها که از غول بغداد هم نخراشیدهتر بود، عربدهکشان خیز برداشت و با تنهاش محکم کوبید به در کمد. صدای شکستنِ قفل و چوبهای پوسیده کمد بلند شد. به در کمد لگد میزدند و فریاد میکشیدند: «بیا بیرون!» در کمد شکسته شد و افتاد زمین ... .[۱]